December 13, 2004

(1) تروریسم فرهنگی

من روزنامه ی شرق را دوست دارم و مطالب اش را دنبال می کنم، چون کارم ادبیات و فلسفه است و بعضی از نویسندگان صفحات " ادبیات" و " سینما " اش را هم از نزدیک می شناسم – گو این که خواندنی ترین مطالب روزنامه برای ام نوشته های کامبیز توانا در ستون " تاریخ معاصر جهان" است. اما از نویسندگان صفحات " اندیشه" و " کتاب" با کسی آشنایی نزدیک ندارم. مجموع مراودات من با نویسندگان دو صفحه ی اخیر در سه مورد خلاصه می شود
اول این که، چند ماه پیش ریچارد رورتی به دعوت رامین جهانبگلو به ایران آمد، من متن سخنرانی اش در " خانه ی هنرمندان" را ترجمه کردم، و صفحه " اندیشه" ی شرق هم، بی که ربطی به من داشته باشد، آن را منتشر کرد – و تا آن جا که می دانم تنها واکنش رسمی نویسندگان این مجموعه به حضور رورتی در ایران اشاره ی امید مهرگان به گفته ی مراد فرهادپور در گزارش اش از یکی از سخنرانی های وی ( به مناسب کشف الن بدیو!) بود: ترهات ریچارد رورتی در دفاع از لیبرالیسم
دوم این که، باز هم چند ماه پیش، مراد ثقفی جایزه " کتاب سال اندیشه" را به ترجمه ی من از فرهنگ اندیشه ی انتقادی داد، و برای پوشش خبری مراسم هم فقط از روزنامه ی شرق دعوت کرد. قرار بود حمید رضا ابک بیاید، که نیامد چون کارهای مهم تری داشت؛ آقای دیگری آمد که اسم اش خاطرم نماند: سخنان ثقفی و سایر حرف و حدیث ها را ضبط کرد و رفت
سوم این که یک هفته بعد صفحه ی " کتاب" شرق، که فکر می کنم مسئولیت اش با حامد یوسفی است، کتاب رولان بارت نوشته ی رولان بارت را، که یک ماه پیش منتشر کرده بودم، در هفت هشت خط معرفی کرد. نویسنده مطلب با نوشتن یک خط در اشاره به آن جایزه، بار انعکاس آن خبر کذایی هم را برای همیشه از دوش همکاران اش در صفحه ی " اندیشه" برداشت. ضمن این که در پایان نوشته اش مژده داد که شرق به زودی ترجمه های فلانی " خواهد پرداخت". البته من حامد یوسفی را نمی شناسم و نمی دانم آیا نویسنده ی آن مطلب هم خودش بوده یا نه، با این هر حال از بابت این بدقولی از ایشان رنجیده ام! همین
اما سوای این موارد شخصی، و از آن جا که من آدم متوهمی هستم، دلایلی دارم که نسبت به گردانندگان این مجموعه بدبین باشم. من فکر می کنم آن ها حتما" زد و بندی با گردانندگان " دایرة المعارف فلسفی استنفورد" دارند تا با رپرتاژ آگهی روزانه، خوانندگان ایرانی را در جریان تازه های بعضا" تکراری این پایگاه اینترنتی قرار دهند؛ فکر می کنم آن ها کل گفتمان اجتماعی را به ناصر فکوهی کنترات داده اند، قرارداد چندساله بسته اند تا همه چیز عالم و آدم را " انسان شناسی" کند؛ فکر می کنم آن ها امید مهرگان را مامور کرده اند تا، با معامله یی محرمانه، ایران 2004 را با اروپای 1940 تاخت بزند؛ و مهم تر از همه، من واقعا" دچار این توهم هستم که آن ها، به سرپرستی مراد فرهادپور، کمیته یی برای ترور فرهنگی تشکیل داده اند، و ظاهرا" زرادخانه ی عظیمی هم دارند

Labels:

8 نظر:

Anonymous Anonymous مي نويسد:

با درود دوست و استاد عزیزم ممنون از پیامتان. از دیدن وبلاگتان خیلی شاد شدم. یک ساعت پیش متن لاتین نوشت را خوانده بودم و البته سخت لذت برده بودم. تجربه ی جالبی است که البته کار و رایزنی می طلبد حالا هم که فونت فارسی زده اید و نور علی نور شده. نمی دانستم که این قدر تیزبین و فلفل زبان هم هستید. انصافن لذت بردم. اتفاقن وقتی متن شرق را می خواند( دیروز) دقیقن فهمیدم که اشاره شان به شماست هرچند البته ایشان را هم سخت دوست دارم.
www.khaledrasulpur.persianblog.com

12:57 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

انصافن که کامکنت گذاشتن در بلاگ اسپوت سخت کاری ست. ادامه ی همان کامنت قبلی است که نمی دانم رسیده یا نه. به هر حال و با اجازه اگر افتخار دهید لینک وبلاگتان را اضافه می کنم. شاد باشید
www.khaledrasulpur.persianblog.com

1:01 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

hi payam !!!
tasliat migam shekasteto!

1:20 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

به به ، این هم از خواص این شبکه عالیه نمو( تفکر)، نفت بر آتش عزیزان ریختن هم کار جالبی است!!!

البته که زبان فارسی خوب است، البته کمی برای متولدان بریتانیا یا کانادائی- سوئدی های پوست مدرن سخت است البته پس از سه ماه روان می شود البته اگر نشد ملین توصیه می گردد.

به واسطه عزیزی چشممان به جمال مجمل وبلاگ و صد البته مرافه شیرین اهل قلم این بلاد افتاد گفتیم پوست مدرن است ماهم سری در آخور کنیم(البته پیشاپیش از دو عزیز که از قابله گان پوست مدرن می باشند عذر خواهی کرده انشاالله با ما هم چون دائی رولان و عمو میشل مهربان باشند)

نکته محل مرافه خود میدانی است غیر هم سطح ، من که نمی دانم چرا بجای آنکه تلاش این عزیز در تولید انبوه با تلاشی تولیدی پاسخ داده شود به پایه و اساس لگد می زنند؟ درست است که من هم از اسهال ساری بین این دوستان چیزی دستگیرم نشده اما از یبوست آن دسته نیز چیز بیشتری گیرمان نیامده، و تلاش این آقا پسر را بد که نمی دانم خوب هم می دانم ، حداقل فهمیدم که طرح جلدهای ابراهیم حقیقی روز به روز بی ارزش تر می شود! ولی دست نوشت جمیل اجمل الحکما که برای آقا یا خانوم ! یوحنا نوشته شده بود بسی نیکو بود و 2 ستاره به آن تعلق میگرفت(از طرف اراسموس و شرکا) ولی این عزیز ژولیده ظاهر که ظاهرا در تیم مقابل و با کوچینگ آقا مراد و با لباس خاکستری به میدان آمده هنرش را تک صفحه تک صفحه در روزنامه وزین شرق بر عالم می تاباند هنوز جوان است و قرار دادن او با آقای فرهاد پور( که به حق سگ چند خط تجربه اش به ترجمه نصف این آقایان که در هر کلام 40 تن از علمای غرب را به صف کرده یکی دو دگوری بگوری اینورکی هم در آن می چپانند، شرف دلرد.) کار بس دشواری است، و فحش به بزرگان دادن احتمالا جز اموری است که آق داریوش در ترانه های اخیر جناب دکتر احمد آقا جراح قلب را ده سال پس از مرگ پاچه گرفته اند و شاید این از شجاعت باشد که جوانی در این سن به جنگ عاقله مردی مجهز به موشک و... می رود آنهم با دست خالی و لپ گلی،.به هر جهت بنده وظیفه داشتم نفت بر آتش بریزم .

5:32 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

آقای پیام یزدانجو، خواستم بگویم در مورد بعضی از دوستان کم لطفی کرده اید! فقط شما که بارت ترجمه نکرده اید، آقای ناصر فکوهی هم مترجم کار بارت هم هستند، مگر مقدمه ایشان روی ترجمه شان را که قبل از چاپ کتاب توی شرق منتشر کردند ندیدید؟ مطمئن ام شرقی ها این بار جبران می کنند ، برای شما و این کار تازه بارت که می گویید هم رپرتاژ آگهی می زنند! اینقدر بدبین نباشد

1:35 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

روزنامه شرق نشانه به بن بست رسیدن زورنالیسم در ایران است. بن بست شرقی .شرق بن بست.هدیه ای از طرف حکومت .

7:53 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

روزنامه شرق نشانه به بن بست رسیدن زورنالیسم در ایران است. بن بست شرقی .شرق بن بست.هدیه ای از طرف حکومت .

8:12 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

روزنامه شرق نشانه به بن بست رسیدن زورنالیسم در ایران است. بن بست شرقی .شرق بن بست.هدیه ای از طرف حکومت .

8:12 PM  

Post a Comment

<<< صفحه ی اصلی

:: نقل نوشته ها مجاز و انتشار آن ها منوط به اجازه ی نويسنده است ::