ایرانیشناسی
هویتجویی و هویتپژوهی ما ایرانیان اغلب بیش از آن که رنگوبوی بازشناسی بیدریغ و بیرحمانهی «ایرانیت» را به خود گرفته باشد، در چنبرهی تفاخرهای تاریخی به جغرافیایی به نام «ایران» گرفتار آمده. اما هویت ما «ایرانیان» را «ایرانیت» ی پایه گذاشته و پرورده که بدون بازشناسی آن به کمترین کامیابی در کشف و کاوش در هویت ایرانی دست نخواهیم یافت.
این کشف و کاوش از یک سو بر این باور استوار خواهد شد که، «ایرانیت» نامی ماهیتنما و شاخصهای فرهنگی و بدبختانه اغلب دگرگونیناپذیر است که، بیشک، به گواه انبوهی از مستندات مکتوب و منقول گذشته و حال، مهر خود را بر رویکردهای فردی و جمعی ایرانیان زده، در نهایت زمینهساز پدیدهی منحصربهفردی بهعنوان «رفتار ایرانی» شده؛ از دیگر سو، این رفتارشناسی با توجه به بستر فرهنگ ایرانی معنا خواهد شد، فرهنگی آکنده از اسطورههایی که نه تنها کمترین کمکی به بالیدن آن نکرده بلکه، برعکس، کارکرد خودفریبانهی آنها است که انسان ایرانی را از رودرویی راستین و بیملاحظه با تصویر ناخوشآیند خود باز داشته، از این رو اولین و اساسیترین وظیفهی دشوار و مشقتبار هر پژوهندهای که میخواهد به خودشناسی ایرانی راه یابد باید افشای این اسطورهها در نهایت بیملاحظگی و بیرحمی، با قبول خطر نفرتانگیزی و خودخوارداری، باشد.
بیش از چهل سال پیش، ایرانی جسوری به نام جمالزاده، که بیش از سیزده سال در ایران به سر نبرده اما درک عمیقی از گرفتاریهای ایرانیان داشت، در سلسله مقالاتی تحت عنوان «خلقیات ما ایرانیان» به افشای آغازین این اسطورهها اقدام کرده و به این ترتیب طعن و توهین هموطنان را به جان خرید و البته اینگونه از ادامهی راه باز ماند. با این حال، آنچه امروز روز نیز همچون آن گذشته ضرورتی مبرم دارد ادامهی راهی است که او، در کنار دیگرانی چون هدایت، در آن گام نهاده اما نخوت نوعی ایرانیان اجازهی استمراربخشی به آن را نداد. از این رو، در موقعیت خاص معاصر، روشنفکر ایرانی (اگر این ترکیب مطنطن اما اغلب توخالی را در معنای محدود و کاملا" کارکردی آن در نظر گرفته باشیم)، بیش و پیش از هر نقادی فرامرزی، باید که هم و غم خود را صرف این مقال کند.
به سهم خود، میکوشم از این پس و در این راستا با نوشتاری نظاممندتر به جستارگشاییهایی هرچند پراکنده بپردازم: زیرا، آنچه ما اکنون همچون همیشه و بیش از هر زمان به آن نیاز داریم کشف و کاوش در «ایرانیت» است، نه در «ایران»؛ در تاریخ جغرافیایی، نه در جغرافیای تاریخی: نه «ایرانشناسی»، بلکه «ایرانیشناسی».
این کشف و کاوش از یک سو بر این باور استوار خواهد شد که، «ایرانیت» نامی ماهیتنما و شاخصهای فرهنگی و بدبختانه اغلب دگرگونیناپذیر است که، بیشک، به گواه انبوهی از مستندات مکتوب و منقول گذشته و حال، مهر خود را بر رویکردهای فردی و جمعی ایرانیان زده، در نهایت زمینهساز پدیدهی منحصربهفردی بهعنوان «رفتار ایرانی» شده؛ از دیگر سو، این رفتارشناسی با توجه به بستر فرهنگ ایرانی معنا خواهد شد، فرهنگی آکنده از اسطورههایی که نه تنها کمترین کمکی به بالیدن آن نکرده بلکه، برعکس، کارکرد خودفریبانهی آنها است که انسان ایرانی را از رودرویی راستین و بیملاحظه با تصویر ناخوشآیند خود باز داشته، از این رو اولین و اساسیترین وظیفهی دشوار و مشقتبار هر پژوهندهای که میخواهد به خودشناسی ایرانی راه یابد باید افشای این اسطورهها در نهایت بیملاحظگی و بیرحمی، با قبول خطر نفرتانگیزی و خودخوارداری، باشد.
بیش از چهل سال پیش، ایرانی جسوری به نام جمالزاده، که بیش از سیزده سال در ایران به سر نبرده اما درک عمیقی از گرفتاریهای ایرانیان داشت، در سلسله مقالاتی تحت عنوان «خلقیات ما ایرانیان» به افشای آغازین این اسطورهها اقدام کرده و به این ترتیب طعن و توهین هموطنان را به جان خرید و البته اینگونه از ادامهی راه باز ماند. با این حال، آنچه امروز روز نیز همچون آن گذشته ضرورتی مبرم دارد ادامهی راهی است که او، در کنار دیگرانی چون هدایت، در آن گام نهاده اما نخوت نوعی ایرانیان اجازهی استمراربخشی به آن را نداد. از این رو، در موقعیت خاص معاصر، روشنفکر ایرانی (اگر این ترکیب مطنطن اما اغلب توخالی را در معنای محدود و کاملا" کارکردی آن در نظر گرفته باشیم)، بیش و پیش از هر نقادی فرامرزی، باید که هم و غم خود را صرف این مقال کند.
به سهم خود، میکوشم از این پس و در این راستا با نوشتاری نظاممندتر به جستارگشاییهایی هرچند پراکنده بپردازم: زیرا، آنچه ما اکنون همچون همیشه و بیش از هر زمان به آن نیاز داریم کشف و کاوش در «ایرانیت» است، نه در «ایران»؛ در تاریخ جغرافیایی، نه در جغرافیای تاریخی: نه «ایرانشناسی»، بلکه «ایرانیشناسی».
3 نظر:
پی گیر مطالب هستم
خوشحالم که می خوانم
و نگاشته می شوید
ممنون
لینک دادم
سلام پیام جان!
همونطور که میدونی٬ تعدادی از نمايندهگان اقلیت و اکثریت مجلس دارن برای کشوندن احمدینژاد به مجلس و پرسش از عملکرد ضعيف دولتش امضا جمع میکنن. ما بر اون شديم تا با يه حرکت مدنی برای تسريع اين کار نامهای به نمایندهگان مجلس بنویسیم و خواستار طرح سؤالهامون بشیم. تا به حال بیش از ۱۰۰ وبلاگنویس و خوانندهگان وبلاگها این نامه رو امضا کردن. شما هم میتونی با مراجعه به لينک اين پيام٬ اين نامه رو امضا کنی و بهش لينک بدی. مطمئنآ حمايت شما میتونه تأثير زيادی در موفقيت اين حرکت داشته باشه.
يا حق!
بسيار خوشحالم از اينكه وبلاگ شما را به صورت اتفاقي پيدا كردم و ميتونم از مطالب روشنگر اون استفاده كنم. اينجا سوالي براي من مطرح ميشه: ما به چه كسي ميگوييم ايراني؟ يعني ايرانيها واجد چه خصوصيت مشتركي هستند؟ زبان، مذهب،قيافه و يا يكپارچگي عقايد ؟ اگر 100 نفر انسان مقيم داخل مرزهاي ايران رابه صورت تصادفي انتخاب كنيم چند نفرشان داراي خصوصيات مشترك هستند؟ و حالا اين را قياس كنيد با مثلا 100 نفر انتخابي در آلمان.
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی