اندکی از اقتصاد نشر در ایران
در کنار انواع عوامل فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی که به کمبود و کاهش آمار انتشار کتاب در ایران منجر شده، مسالهی مهم دیگری هم هست که اغلب بهسادگی نادیده یا دست کم گرفته میشود: عامل اقتصادی. بدبختانه این مسالهای است که نه تنها خوانندگان عمومی و غیرحرفهای بلکه حتا مخاطبان خاص و حرفهای هم چندان التفاتی به آن ندارند.
اقتصاد نشر را در شکل کلی میتوان به سه بخش نگارش (مولف و مترجم)، تولید (ناشر)، و عرضه (پخش و فروش) تقسیم کرد، که تحلیل تکتک این بخشها هم بحث درازدامنی خواهد شد و هم پرداختن به تمام ابعاد آنها در حیطهی تخصص من نیست. با این حساب و با اتکا به تجارب شخصی، من در اینجا به شیوهای اجمالی - مثالی میکوشم بخش اول این سامان اقتصادی را با توجه به وضعیت فعلی روشن کنم.
فرض کنید که شما نویسنده یا مترجمی میانهحال اید که قصد نگارش یا ترجمهی کتابی را دارید. اولین نکتهای که در اینجا باید مد نظر قرار گیرد میزان هزینهای است که باید برای تهیهی نسخهی اولیه (الگوی اصلی) کالایتان (کتاب) صرف کنید. این هزینه طبعا" شامل هزینههای زمانی و هزینههای نقدی است. پیش از همه، صرف نظر از این که مولف باشید یا مترجم، ضروری و بدیهی است که ضمن پرداخت مبالغی برای تهیهی منابع و مصالح کارتان (انواع کتابها و نشریههایی که برای تسلط و تخصصیابی در موضوع مورد علاقه به آشنایی با آنها نیازمند بودهاید) مدت زمانی را صرف مطالعه، تامل، و تعمق بر آنها میکنید، تا در نهایت برای تالیف یا ترجمهی اثر مورد نظر احساس آمادگی کنید.
مرحلهی بعدی مرحلهای است که مستقیما" به کار بر روی اثر مورد نظر مشغول میشوید. اگر کار شما تالیفی باشد مدت این مرحله چندان معلوم نیست؛ با این حال، میتوان فرض کرد که برای تالیف یک کتاب حدودا" دویست صفحهای بهطور میانگین به چهار ماه وقت نیاز خواهید داشت. همچنین اگر اثر مورد نظر شما ترجمهی کتابی در همین حدود باشد باز هم حدودا" به همین چهار ماه وقت نیاز خواهید داشت (تقریبا" یک ماهی برای مطالعهی اولیه و سپس بازخوانی به قصد آمادگی برای ترجمه، و سه ماه هم برای انجام عملی آن). آنگاه، بهفرض این که ناشری اثر را پس از بررسیهای لازم پذیرفته و آمادهی عقد قرارداد انتشار آن با شما باشد (فرضی که عملا" با اما و اگرهای فراوانی روبهرو بوده و تحقق آن خود میتواند فرآیند زمانبری باشد که ماهها و بلکه سالها به طول بیانجامد)، نسخهی اولیهی اثر را به ناشر تحویل خواهید داد و ناشر هم (بسته به اولویتبندی و دیگر مولفههای مد نظر خود) اثر را اغلب ظرف مدت شش ماه تا یک سال وارد مرحلهی تولید خواهد کرد. در این مرحله معمولا" دو ماه دیگر را صرف بازخوانی نسخهی حروفچینیشده، بازبینی و ویرایش، غلطگیری، و حک و اصلاحات نهایی آن (از جمله تعدیل یا حذف موارد اصطلاحا" ارشادی: کسب مجوز از ارشاد، که باز هم خود میتواند ماهها و بلکه سالها به طول بکشد) خواهید کرد.
به این ترتیب، و با یک حساب سرانگشتی، این فرآیند انتشاراتی، از هنگام آغاز نگارش اثر تا هنگام انتشار آن، بهطور میانگین یک تا دو سال زمان خواهد برد – از این مدت یک تا دو ساله، شما حداقل شش ماه آن را صرف کار بر روی اثر کردهاید. اکنون، با نادیده گرفتن هزینههای زمانی و نقدی جانبی که پیش و پس از انتشار اثر صرف کرده و میکنید، درآمد شما از بابت این فعالیت اقتصادی چیست؟
قراردادی که به هنگام انتشار اثر با ناشر خود امضا میکنید معمولا" مبتنی بر پرداخت درصدی از بهای پشت جلد کتابها به شما است، به این ترتیب که (بسته به موقعیت شما و ناشر و ارزش اقتصادی اثرتان) معادل هشت تا پانزده درصد از بهای کل تیراژ کتاب را دریافت خواهید کرد (معمولترین درصدی که برای شما در نظر گرفته میشود ده درصد است). با این حال، دریافت این مبلغ هم موکول به شرایطی است که از جملهی مهمترین آنها اینها است: در محاسبهی نهایی، عموما" تنها نود درصد از تیراژ کلی کتاب مبنا قرار میگیرد و ده درصد بقیه به حساب تبلیغات، ضایعات، و ... گذاشته میشود؛ همچنین، پرداخت مبلغ مورد محاسبه معمولا" شش ماه پس از انتشار یا توزیع کلی کتاب، یکجا و یا در اقساط ماهانه صورت خواهد گرفت.
حال، کار کتاب شما از این بابت به کجا میکشد؟ برای تعیین درآمد حاصل از هر کتابی دو عامل قیمت و تیراژ را باید مورد بررسی قرار داد. بنا به یک سنت رایج (و البته اغلب غیرقابلتوجیه)، در کشور ما قیمت نهایی کتاب را صفحهای و بدون توجه به تیراژ اثر، کیفیت آن، و جایگاه مولف و ناشر تعیین میکنند، و قیمتی که در حال حاضر برای هر صفحه تعیین میشود حدود هشت تا دوازده تومان است. با این اوصاف، کتاب دویست صفحهای که شما تالیف یا ترجمه کردهاید، در حال حاضر حدود دو هزار تومان قیمت خواهد خورد. اما در مورد تیراژ، وضعیت از این هم ناامیدکنندهتر است. در حال حاضر و در ایران، کتابهای چاپ اول با تیراژی بین هزار تا دو هزار نسخه منتشر میشوند. بنابراین، کتاب شما هم در خوشبینانهترین حالت تیراژی معادل هزار و پانصد نسخه خواهد داشت. حال محاسبهی نهایی مشکل نیست: ده درصدی که از بابت هزار و پانصد نسخه کتاب دو هزار تومانی دریافت خواهید کرد، بدون دخالت دادن و کسر کردن سایر موارد مصرح در قراردادتان (که در بالا به یک مورد مهماش اشاره شد)، نهایتا" مبلغی معادل سیصد هزار تومان خواهد شد که معمولا" بعد از شش ماه یکجا یا در اقساط چندماهه به دست شما خواهد رسید. این یعنی، سوای هزینههایی که پیش از آغاز به تالیف یا ترجمهی اثر دویست صفحهای خود کردهاید، در ازای حدود شش ماه کار و حدود یک سال انتظار تا انتشار اثر، در خوشبینانهترین حالت و پس از گذشت شش ماه دیگر، مبلغ سیصد هزار تومان دریافت میکنید (آن هم در صورتی که ناشر به تعهدات خود عمل کند، و این در حالی است که موارد خلاف این هم بسیار دیده میشود) – دست بالا، خوشاقبال که باشید و کتابتان بعد مدتی تجدید چاپ شود باز هم در نهایت مبلغ کموبیشی بر همین مبنا و در همین حدود به شما خواهد رسید.
همچنان که در ابتدا اشاره شد، من در اینجا به تحلیل اوضاع دو ضلع دیگر اقتصاد نشر (ناشران تولیدکنندهی کتاب و بازار عرضه و تقاضای این کالا) نپرداختهام. با این حال، در راستای نوعی نتیجهگیری کلی، به نکاتی در این راستا اشاره میکنم. اول این که ناشر هم کالای خود را معمولا" با تخفیف سی درصدی در اختیار مراکز پخشی میگذارد که مطالبات ناشر از این بابت را تقریبا" هشت ماه پس از تحویل کالا به او پرداخت میکند. با در نظر گرفتن این که، باز هم معمولا"، ناشر پنجاه درصد از بهای پشت جلد کتاب را صرف هزینههای تولید آن کرده، در نهایت بیست درصد از بهای هزینهکرده برای هر نسخه کتاب را پس از حدود هشت ماه دریافت میکند – باز هم در صورتی که پخشکننده به تعهدات خود پایبند باشد، و آن هم در حالی که موارد مخالف این بسیار بوده و هست (نکتهی دیگری هم هست: درآمد ناشر از این بابت کل تیراژ کتاب را در بر نگرفته، بل تنها شامل نسخههایی میشود که به پخشکننده تحویل داده و پخشکننده موفق به توزیع آنها میشود، و این یعنی که ناشر باید هزینههای گزافی را صرف انبارداری برای نگهداری نسخههای پخشنشده و همچنین نسخههای برگشتی از سوی پخشکننده کند). از سوی دیگر، عرضهکنندگان مستقیم کالا هم کتابها را معمولا" تنها با تخفیف بیست درصدی خریداری کرده و علاوه بر هزینههای جاری، هزینههای بسیاری هم از بابت نگهداری و مشترییابی برای کتابهای نفروختهای کنند که ای بسا سالها باید در قفسههای فروشگاه بمانند – و اگر میانگین فروش یکچنین فروشگاهی را در نظر بگیریم خیلی ساده به اوضاع نهچندان جالب آن پی خواهیم برد.
نتیجه این که، اقتصاد نشر در ایران، با توجه به قیمت پایین کالای تولیدی خود و محدود بودن بازار عرضه و تقاضای آن، اقتصادی ضعیف و بلکه فقیر است. مشکل عمده در این میان، بهزعم من، ناشر یا کتابفروش نیست: کتابفروشی که با این اوصاف در ایران عملا" در ردیف کارهای کماقبال و کمدرآمد است و از بابت ناشر هم، اطمینان میدهم که، اوضاع ناشر ایرانی (طبعا" از ناشران مستقل و موجه حرف میزنم) بهمراتب دشوارتر از ناشران خارجی است – همین بس که، یک ناشر خارجی، با وجود برخورداری از ظرفیتهای بسیار بیشتر برای تولید و عرضهی کالای خود، تنها پنج تا ده درصد از بهای پشت جلد کتاب و آن هم تنها کتابهای بهفروشرفته و نه کل تیراژ را به پدیدآورنده پرداخت میکند. مشکل عمده اینجا است که بازار کتاب در ایران، بازاری که نه تنها – به دلیل محدودیت فارسیزبانان در جهان – مشتری خارجی ندارد بلکه مشتریان داخلیاش هم در مقام مقایسه بسیار اندک اند (بازاری با مشتریانی بهلحاظ آماری محدود و بهلحاظ عملی محدودتر) کمتوانتر از آن است که انتظارات اقتصادی مولف و مترجم را تامین و در نتیجه او را به فعالیت مستمر و افزونتر ترغیب کند و در این وضعیت (اگر از دو عامل مساعدت نهادهای آکادمیک و بودجههای فرهنگی دولت، به دلایل آشکار، در گذریم) طبعا" تنها چارهی کار بالا رفتن بهای کتاب و ازدیاد تیراژ آن خواهد بود، و این یعنی افزایش توان و تعداد مصرفکنندگان کالایی به نام کتاب، و این هم که خود به همان عوامل فرهنگی، اجتماعی، و سیاسیای منوط میشود که میدانیم (و همینجا است که تعامل و تداخل این عوامل با عامل اقتصادی باید مورد تحلیل جدیتر قرار گیرد).
با این همه، مسائل دیگری هم میتواند مطرح باشد: نفس افزایش درآمد پدیدآورندگان کتاب و بهبود وضعیت اقتصادی آنان آیا کارگشا است؟ در شرایطی که فضای عمومی برای استقبال از مطالعه مهیا نبوده، آیا عالیترین و ارزندهترین آثار هم با اقبال نامناسبی مواجه نخواهد شد؟ و آیا سال گذشته و سالهای گذشته کتاب عالی و ارزنده کم منتشر شد؟ صد البته اینها هم واقعیاتی نادیدهنگرفتی است، اما قادر ساختن مولف و مترجم به استمرار کار و در نتیجه انتشار آثار نوتر و پیراستهتر هم از عواملی است که میتواند این اقتصاد افسرده را از این که هست اندکی شادابتر کند.
اقتصاد نشر را در شکل کلی میتوان به سه بخش نگارش (مولف و مترجم)، تولید (ناشر)، و عرضه (پخش و فروش) تقسیم کرد، که تحلیل تکتک این بخشها هم بحث درازدامنی خواهد شد و هم پرداختن به تمام ابعاد آنها در حیطهی تخصص من نیست. با این حساب و با اتکا به تجارب شخصی، من در اینجا به شیوهای اجمالی - مثالی میکوشم بخش اول این سامان اقتصادی را با توجه به وضعیت فعلی روشن کنم.
فرض کنید که شما نویسنده یا مترجمی میانهحال اید که قصد نگارش یا ترجمهی کتابی را دارید. اولین نکتهای که در اینجا باید مد نظر قرار گیرد میزان هزینهای است که باید برای تهیهی نسخهی اولیه (الگوی اصلی) کالایتان (کتاب) صرف کنید. این هزینه طبعا" شامل هزینههای زمانی و هزینههای نقدی است. پیش از همه، صرف نظر از این که مولف باشید یا مترجم، ضروری و بدیهی است که ضمن پرداخت مبالغی برای تهیهی منابع و مصالح کارتان (انواع کتابها و نشریههایی که برای تسلط و تخصصیابی در موضوع مورد علاقه به آشنایی با آنها نیازمند بودهاید) مدت زمانی را صرف مطالعه، تامل، و تعمق بر آنها میکنید، تا در نهایت برای تالیف یا ترجمهی اثر مورد نظر احساس آمادگی کنید.
مرحلهی بعدی مرحلهای است که مستقیما" به کار بر روی اثر مورد نظر مشغول میشوید. اگر کار شما تالیفی باشد مدت این مرحله چندان معلوم نیست؛ با این حال، میتوان فرض کرد که برای تالیف یک کتاب حدودا" دویست صفحهای بهطور میانگین به چهار ماه وقت نیاز خواهید داشت. همچنین اگر اثر مورد نظر شما ترجمهی کتابی در همین حدود باشد باز هم حدودا" به همین چهار ماه وقت نیاز خواهید داشت (تقریبا" یک ماهی برای مطالعهی اولیه و سپس بازخوانی به قصد آمادگی برای ترجمه، و سه ماه هم برای انجام عملی آن). آنگاه، بهفرض این که ناشری اثر را پس از بررسیهای لازم پذیرفته و آمادهی عقد قرارداد انتشار آن با شما باشد (فرضی که عملا" با اما و اگرهای فراوانی روبهرو بوده و تحقق آن خود میتواند فرآیند زمانبری باشد که ماهها و بلکه سالها به طول بیانجامد)، نسخهی اولیهی اثر را به ناشر تحویل خواهید داد و ناشر هم (بسته به اولویتبندی و دیگر مولفههای مد نظر خود) اثر را اغلب ظرف مدت شش ماه تا یک سال وارد مرحلهی تولید خواهد کرد. در این مرحله معمولا" دو ماه دیگر را صرف بازخوانی نسخهی حروفچینیشده، بازبینی و ویرایش، غلطگیری، و حک و اصلاحات نهایی آن (از جمله تعدیل یا حذف موارد اصطلاحا" ارشادی: کسب مجوز از ارشاد، که باز هم خود میتواند ماهها و بلکه سالها به طول بکشد) خواهید کرد.
به این ترتیب، و با یک حساب سرانگشتی، این فرآیند انتشاراتی، از هنگام آغاز نگارش اثر تا هنگام انتشار آن، بهطور میانگین یک تا دو سال زمان خواهد برد – از این مدت یک تا دو ساله، شما حداقل شش ماه آن را صرف کار بر روی اثر کردهاید. اکنون، با نادیده گرفتن هزینههای زمانی و نقدی جانبی که پیش و پس از انتشار اثر صرف کرده و میکنید، درآمد شما از بابت این فعالیت اقتصادی چیست؟
قراردادی که به هنگام انتشار اثر با ناشر خود امضا میکنید معمولا" مبتنی بر پرداخت درصدی از بهای پشت جلد کتابها به شما است، به این ترتیب که (بسته به موقعیت شما و ناشر و ارزش اقتصادی اثرتان) معادل هشت تا پانزده درصد از بهای کل تیراژ کتاب را دریافت خواهید کرد (معمولترین درصدی که برای شما در نظر گرفته میشود ده درصد است). با این حال، دریافت این مبلغ هم موکول به شرایطی است که از جملهی مهمترین آنها اینها است: در محاسبهی نهایی، عموما" تنها نود درصد از تیراژ کلی کتاب مبنا قرار میگیرد و ده درصد بقیه به حساب تبلیغات، ضایعات، و ... گذاشته میشود؛ همچنین، پرداخت مبلغ مورد محاسبه معمولا" شش ماه پس از انتشار یا توزیع کلی کتاب، یکجا و یا در اقساط ماهانه صورت خواهد گرفت.
حال، کار کتاب شما از این بابت به کجا میکشد؟ برای تعیین درآمد حاصل از هر کتابی دو عامل قیمت و تیراژ را باید مورد بررسی قرار داد. بنا به یک سنت رایج (و البته اغلب غیرقابلتوجیه)، در کشور ما قیمت نهایی کتاب را صفحهای و بدون توجه به تیراژ اثر، کیفیت آن، و جایگاه مولف و ناشر تعیین میکنند، و قیمتی که در حال حاضر برای هر صفحه تعیین میشود حدود هشت تا دوازده تومان است. با این اوصاف، کتاب دویست صفحهای که شما تالیف یا ترجمه کردهاید، در حال حاضر حدود دو هزار تومان قیمت خواهد خورد. اما در مورد تیراژ، وضعیت از این هم ناامیدکنندهتر است. در حال حاضر و در ایران، کتابهای چاپ اول با تیراژی بین هزار تا دو هزار نسخه منتشر میشوند. بنابراین، کتاب شما هم در خوشبینانهترین حالت تیراژی معادل هزار و پانصد نسخه خواهد داشت. حال محاسبهی نهایی مشکل نیست: ده درصدی که از بابت هزار و پانصد نسخه کتاب دو هزار تومانی دریافت خواهید کرد، بدون دخالت دادن و کسر کردن سایر موارد مصرح در قراردادتان (که در بالا به یک مورد مهماش اشاره شد)، نهایتا" مبلغی معادل سیصد هزار تومان خواهد شد که معمولا" بعد از شش ماه یکجا یا در اقساط چندماهه به دست شما خواهد رسید. این یعنی، سوای هزینههایی که پیش از آغاز به تالیف یا ترجمهی اثر دویست صفحهای خود کردهاید، در ازای حدود شش ماه کار و حدود یک سال انتظار تا انتشار اثر، در خوشبینانهترین حالت و پس از گذشت شش ماه دیگر، مبلغ سیصد هزار تومان دریافت میکنید (آن هم در صورتی که ناشر به تعهدات خود عمل کند، و این در حالی است که موارد خلاف این هم بسیار دیده میشود) – دست بالا، خوشاقبال که باشید و کتابتان بعد مدتی تجدید چاپ شود باز هم در نهایت مبلغ کموبیشی بر همین مبنا و در همین حدود به شما خواهد رسید.
همچنان که در ابتدا اشاره شد، من در اینجا به تحلیل اوضاع دو ضلع دیگر اقتصاد نشر (ناشران تولیدکنندهی کتاب و بازار عرضه و تقاضای این کالا) نپرداختهام. با این حال، در راستای نوعی نتیجهگیری کلی، به نکاتی در این راستا اشاره میکنم. اول این که ناشر هم کالای خود را معمولا" با تخفیف سی درصدی در اختیار مراکز پخشی میگذارد که مطالبات ناشر از این بابت را تقریبا" هشت ماه پس از تحویل کالا به او پرداخت میکند. با در نظر گرفتن این که، باز هم معمولا"، ناشر پنجاه درصد از بهای پشت جلد کتاب را صرف هزینههای تولید آن کرده، در نهایت بیست درصد از بهای هزینهکرده برای هر نسخه کتاب را پس از حدود هشت ماه دریافت میکند – باز هم در صورتی که پخشکننده به تعهدات خود پایبند باشد، و آن هم در حالی که موارد مخالف این بسیار بوده و هست (نکتهی دیگری هم هست: درآمد ناشر از این بابت کل تیراژ کتاب را در بر نگرفته، بل تنها شامل نسخههایی میشود که به پخشکننده تحویل داده و پخشکننده موفق به توزیع آنها میشود، و این یعنی که ناشر باید هزینههای گزافی را صرف انبارداری برای نگهداری نسخههای پخشنشده و همچنین نسخههای برگشتی از سوی پخشکننده کند). از سوی دیگر، عرضهکنندگان مستقیم کالا هم کتابها را معمولا" تنها با تخفیف بیست درصدی خریداری کرده و علاوه بر هزینههای جاری، هزینههای بسیاری هم از بابت نگهداری و مشترییابی برای کتابهای نفروختهای کنند که ای بسا سالها باید در قفسههای فروشگاه بمانند – و اگر میانگین فروش یکچنین فروشگاهی را در نظر بگیریم خیلی ساده به اوضاع نهچندان جالب آن پی خواهیم برد.
نتیجه این که، اقتصاد نشر در ایران، با توجه به قیمت پایین کالای تولیدی خود و محدود بودن بازار عرضه و تقاضای آن، اقتصادی ضعیف و بلکه فقیر است. مشکل عمده در این میان، بهزعم من، ناشر یا کتابفروش نیست: کتابفروشی که با این اوصاف در ایران عملا" در ردیف کارهای کماقبال و کمدرآمد است و از بابت ناشر هم، اطمینان میدهم که، اوضاع ناشر ایرانی (طبعا" از ناشران مستقل و موجه حرف میزنم) بهمراتب دشوارتر از ناشران خارجی است – همین بس که، یک ناشر خارجی، با وجود برخورداری از ظرفیتهای بسیار بیشتر برای تولید و عرضهی کالای خود، تنها پنج تا ده درصد از بهای پشت جلد کتاب و آن هم تنها کتابهای بهفروشرفته و نه کل تیراژ را به پدیدآورنده پرداخت میکند. مشکل عمده اینجا است که بازار کتاب در ایران، بازاری که نه تنها – به دلیل محدودیت فارسیزبانان در جهان – مشتری خارجی ندارد بلکه مشتریان داخلیاش هم در مقام مقایسه بسیار اندک اند (بازاری با مشتریانی بهلحاظ آماری محدود و بهلحاظ عملی محدودتر) کمتوانتر از آن است که انتظارات اقتصادی مولف و مترجم را تامین و در نتیجه او را به فعالیت مستمر و افزونتر ترغیب کند و در این وضعیت (اگر از دو عامل مساعدت نهادهای آکادمیک و بودجههای فرهنگی دولت، به دلایل آشکار، در گذریم) طبعا" تنها چارهی کار بالا رفتن بهای کتاب و ازدیاد تیراژ آن خواهد بود، و این یعنی افزایش توان و تعداد مصرفکنندگان کالایی به نام کتاب، و این هم که خود به همان عوامل فرهنگی، اجتماعی، و سیاسیای منوط میشود که میدانیم (و همینجا است که تعامل و تداخل این عوامل با عامل اقتصادی باید مورد تحلیل جدیتر قرار گیرد).
با این همه، مسائل دیگری هم میتواند مطرح باشد: نفس افزایش درآمد پدیدآورندگان کتاب و بهبود وضعیت اقتصادی آنان آیا کارگشا است؟ در شرایطی که فضای عمومی برای استقبال از مطالعه مهیا نبوده، آیا عالیترین و ارزندهترین آثار هم با اقبال نامناسبی مواجه نخواهد شد؟ و آیا سال گذشته و سالهای گذشته کتاب عالی و ارزنده کم منتشر شد؟ صد البته اینها هم واقعیاتی نادیدهنگرفتی است، اما قادر ساختن مولف و مترجم به استمرار کار و در نتیجه انتشار آثار نوتر و پیراستهتر هم از عواملی است که میتواند این اقتصاد افسرده را از این که هست اندکی شادابتر کند.
5 نظر:
با نظرتان در باره فیلم اخراجی ها کاملا موافقم . موفق باشی.
بخش سوم مقاله "هویت ، مدرنیته و هویت شهری " با نام " هویت شهری یک گفتمان است " به قلم کیومرث مسعودی در سایت رادیو زمانه و وبلاگ اندیشه نو منتشر شد . دیدن نمایید و نظر دهید.
Www.andishehnou.blogfa.com
www.radiozamaneh.org
آقای یزدانجو خوشحال می شوم نظراتتان را درباره مقاله بدانم.
وقتی بیلبورد اخراجی ها رو روی سر در سینما عصر جدید دیدم ، خیلی ناراحت شدم . اصلا برام قابل درک نیست که چند سال پیش تصویرهای پاره شده و رنگی شده سر در سینماها رو می دید م و امروز فیلم آقای ...که حتما با فروش اش کلیشه اهالی فرهنگ رو هم به تمسخر گرفت.
من هم این فیلم رو نمی بینم .
پیام جان داغ دل تازه کردی.
بابک
يادداشتت همون چيزايي رو كه همه ميگن با يه سري رقم اضافه گفته. ولي يه سوالايي رو جواب نميده
1. كتابسراي نيك هم ضرر مي ده؟
2. سود چاپ دوم براي ناشر چقده؟
3. همين نشر مركز خرجشو از كجا مياره ميده؟ با اين تفاصيلي كه شما گفتين عمرا با سالي دويست تا چاپ خرج اون ساختمون گت گنده با اون همه كارمند در نمياد.
4. اينجور وقتا به جاي اين شرح و بسطاي كلي بهتر بود فقط درآمد سال 85 خودتون رو مي نوشتين. يادداشت هم باورپذيرتر ميشد هم خلاصه تر!
ديگه؟
شاد باشي!
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی