حجاب و کتاب
1
اقدام به در هم آمیختن امور «خصوصی» و «عمومی» و تلاش برای تصرف کلیتی برساخته از این دو، همچنان که رورتی میگوید، پیشینهی دور و درازی در تاریخ اندیشه و عمل انسانی دارد. در واقع، انواع مبارزات اغلب خشونتآمیزی که در این پروسه پی گرفته شده از نبرد بیامان و کشاکش بینتیجهای حکایت دارد که بهلحاظ تاریخی میان این دو حوزه در جریان بوده: مصداق اقتصادی این کشاکش که از یک سو به اقتصاد سراسر آزاد (شخصی - خصوصی / private) و از سوی دیگر به اقتصاد سراسر سوسیالیستی (عمومی – دولتی / public)، به عنوان دو حد نهایی این دوگانه، منجر شده مشهورتر از آن مینماید که نیازی به یادآوری داشته باشد. با این حال، از جمله مصادیق مهم این مبارزه را همچنین میتوان در صحنهی سیاستی یافت که با نبرد بین سامانها (یا در واقع پاد - سامانها) ی سیاسی آنارشیستی (که وجود هرگونه دولت ساماندهنده را شر قطعا" غیرضروری شمردهاند) و سامانها (یا در واقع حاد - سامانها) ی سیاسی کمونیستی یافت (که از منظر آنها دولت خیر مطلقا" ضروری است).
2
آنچه در نگاه اول جلب نظر میکند «تمامتخواهی» این هردو دیدگاه سیاسی است. به نظر میرسد یکی میخواهد همهی امور منتسب یا متعلق به حوزهی عمومی را هم به حوزهی خصوصی محول کرده و نافی هرگونه الزام و ضرورت برای وجود دولتی باشد که خود آن را در هر صورت سیستمی سلطهخواه و سرکوبگر میداند، و دیگری برعکس، میخواهد حوزهی خصوصی را به عنوان جزئی از یک کلیت گستردهتر در حوزهی عمومی ادغام کرده و با در دست داشتن دستگاه دولت، در واقع زمام هردو را حوزه را یکجا به دست داشته و اینگونه نافی هرگونه حقی برای حیات خصوصی میشود؛ این یعنی که، یک نگره فرد را تمام ماجرا میانگارد و او را در قبال اجتماع از استقلال غیرانتقادی و کاهشناپذیری برخوردار میداند که هرگونه دولتی صرفا" در صدد محدود کردن یا منهدم کردن آن بر آمده، نگرهی دیگر اجتماع را اساس هرگونه حق و حتا هویت فردی شمرده، آن را دارای اختیار و اقتداری نه فقط ارشادی بل اکیدا" الزامی میداند که باید به هر وسیله افراد را زیر نظارت بگیرد.
پس، به نظر میرسد دیدگاه انتقادی غیرجانبدارانهای که بخواهد، ضمن اعتباربخشی به تمایز دوگانهی خصوصی / عمومی و تاکید بر حفظ استقلال این دو حوزه از هم، آن «تمامتخواهی» بارز یا نهفته را به باد حمله بگیرد باید آن هردو گرایش را به یکسان آماج انتقادات خود سازد، زیرا روی هم رفته، اهمیت کشاکش تاریخی بین این دو حوزه و نفس موازنهی موجود میان آن دو در هر جامعهی انسانی است که میزان وجود و رعایت آزادیهای فردی و اجتماعی را معین میکند. از این رو، شکی در این نیست: این هردو رویکرد افراطی هریک به سهم خود میتواند برهمزنندهی موازنهی مطلوب میان آن دو حوزه و آن دو گونه آزادی باشد. با این همه، یک نکته را نباید ناگفته گذاشت: تا آنجا که مسئلهی قدرت در میان بوده و این قدرت در رابطه با وضعیت موجود و معاصر ارزیابی شود، بیشک، این قطب دوم آن کشاکش بوده که اغلب دست بالا را داشته و از هر وسیلهی ممکن برای تحکیم موضع خود و تحدید و تضعیف قطب مخالف بهره برده. و این یعنی که، آنچه امروزه دست کم در برخی موارد بهشدت محسوس مینماید تلاش حوزهی عمومی برای تسلط یافتن بر حوزهی خصوصی و تصرف تمامی آن برای بازتولید ارکان اقتدار خود در تمام سطوح فردی و اجتماعی در قالب یک تمامیت است.
3
دو اتفاق بهظاهر بیربط به هم را در نظر بگیرید: طرح مبارزه با بدحجابی و تحدید نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران. صرفنظر از مثبت یا منفی بودن این اقدامات و همچنین تبعات آنها، یک عنصر اساسی این هردو اقدام را به هم ربط میدهد: تلاش آمرانهی حوزهی عمومی برای اثبات اقتدار خود بر حوزهی خصوصی، و نه کوششی ارشادی برای اصلاح اوضاع نابهسامان از دید سامان سیاسی. در هردو مورد، حوزهی عمومی مصمم به تعیین و تثبیت ارزشهایی است که مکلف کردن افراد به اطاعت از آنها را نه فقط حق خود بلکه وظیفهی خود میداند. از یک سو، نیروی انتظامی در صدد مستقر ساختن نظمی بر برخی افراد (زنان) است که از دایرهی مسئولیتهای تنظیمیاش فراتر مینماید، و از دیگرسو وزارت ارشادی است که به عنوان وزارت الزام عمل کرده و برای افرادی (ناشران) معین میکند که فعالیت خود را به چه چارچوبی مقید و منحصر کنند. در هردو حالت، دولت در مقام حامی و حامل حوزهی عمومی تصمیم میگیرد و تعیین میکند که حوزهی خصوصی در کجا و تحت چه شرایطی موجودیت شخصی خود را مطرح کند.
اما این صرفا" محدود و مقید کردن جلوهی حوزهی خصوصی در حوزهی عمومی نیست. مسئله فقط این نیست که زنان در جامعه چگونه خود را به نمایش بگذارند یا ناشران در چگونه نمایشگاهی آثار خود را عرضه کنند. فراتر از اینها، حوزهی عمومی میخواهد به این وسیله نفس حقوقی را حوزهی خصوصی برای خود متصور بوده در قالبی کلی منکر شود – زنان نباید با روسریها و مانتوهای نامناسبی در انظار ظاهر شوند، مردان حق آویختن کراوات در عکسهای مربوط به مدارک شخصی را ندارند، و از این دست؛ همچنان که، نمایشگاه کتاب نباید در شرایطی کارناوالگونه و بهظاهر بیقیدوبند برگزار شود، ناشران بهعلاوه باید نوع و نحوهی عرضهی آثار خود را از پیش به اطلاع رسانده، کسب مجوز کنند، و باز هم از این دست.
4
در هردو حالت، یک قاعدهی انضباطی (به معنای فوکویی) عمل میکند که ظاهرا" آزادی شخصی را انکار نکرده اما بهشیوهای غیرشخصی آن را محدود میکند: تو آزاد ای که پوششی داشته باشی اما باید پوششی داشته باشی که حوزهی عمومی برای شخص تو مناسب میداند، تو آزاد ای که کتابی منتشر کنی اما باید کتابی منتشر کنی که حوزهی عمومی برای اجتماع مناسب میداند. در واقع با اتکا به همین قاعدهی انضباطی است که زن بدحجاب از آزادی آمدوشد در انظار و ناشر بدکتاب از آزادی انتشار و عرضهی آثار محروم میشود.
البته هر جامعهی متمدن موازینی برای نحوهی آمدوشد افراد در انظار و نوع آثار مجاز به انتشار دارد (در آزادانگارترین جامعهها هم هنوز فرد نودیست مجاز به آمدوشد آزادانه در انظار نیست و اثر هرزهنگارانه جواز انتشار آزادانه ندارد). وسیعتر، هر انسان اجتماعی در جامعهای زندگی میکند که طبعا" اقتدار و اختیاری را به حوزهی عمومی محول کرده، از این رو انتظار اقداماتی از سوی دولت برای حفظ موازنهی مطلوب میان حوزهی خصوصی و حوزهی عمومی میرود. اما مسئله این نیست. مسئله حدود مسئولیتهای محول به دولت در تعیین صلاحیت امور، و از این مهمتر میزان اختیارات آن برای اجرای اجباری و الزامآور صلاحدید خود است: بدحجابی یا بدکتابی مسئلهای مربوط به حوزهی خصوصی است، پس تعیین مصادیق آن هم تنها میتواند توسط این حوزه یا نمایندگان آن در حوزهی عمومی صورت گیرد، و تازه آن هم در حالی که حدود مشخصشده نمیتواند و نباید قدرت و مسئولیتی را به حوزهی عمومی محول کند که ناقض یا نافی حقوق انسانی افراد بدحجاب و بدکتاب باشد.
حجاب خوب و کتاب خوب: بعید به نظر میرسد که هیچکس مشکلی با این دو مقوله داشته باشد، مشکل فقط در تعیین خوب و بد و نحوهی اعمال تعینات است، و بس – تعیناتی که حقا" باید توسط حوزهی خصوصی صورت گرفته و وکالتا" (بهشکل مشروط و محدود) از سوی حوزهی عمومی اعمال شود.
5
کوشش برای حفظ تمایز میان حوزهی خصوصی و حوزهی عمومی، و تاکید بر توازن مطلوب میان آن دو از اصول اساسی هر جامعهی مدنی و بهویژه از وظایف شهروندان اندیشمندتر است، اما در جامعهای که حوزهی عمومی در صدد اعمال اقتداری هرچه بیشتر بر حوزهی خصوصی است، اول وظیفهی «روشنفکر» عمومی دفاع دقیق و دوراندیشانه از حوزهی خصوصی خواهد بود – «روشنفکر» خصوصی که جای خود دارد.
اقدام به در هم آمیختن امور «خصوصی» و «عمومی» و تلاش برای تصرف کلیتی برساخته از این دو، همچنان که رورتی میگوید، پیشینهی دور و درازی در تاریخ اندیشه و عمل انسانی دارد. در واقع، انواع مبارزات اغلب خشونتآمیزی که در این پروسه پی گرفته شده از نبرد بیامان و کشاکش بینتیجهای حکایت دارد که بهلحاظ تاریخی میان این دو حوزه در جریان بوده: مصداق اقتصادی این کشاکش که از یک سو به اقتصاد سراسر آزاد (شخصی - خصوصی / private) و از سوی دیگر به اقتصاد سراسر سوسیالیستی (عمومی – دولتی / public)، به عنوان دو حد نهایی این دوگانه، منجر شده مشهورتر از آن مینماید که نیازی به یادآوری داشته باشد. با این حال، از جمله مصادیق مهم این مبارزه را همچنین میتوان در صحنهی سیاستی یافت که با نبرد بین سامانها (یا در واقع پاد - سامانها) ی سیاسی آنارشیستی (که وجود هرگونه دولت ساماندهنده را شر قطعا" غیرضروری شمردهاند) و سامانها (یا در واقع حاد - سامانها) ی سیاسی کمونیستی یافت (که از منظر آنها دولت خیر مطلقا" ضروری است).
2
آنچه در نگاه اول جلب نظر میکند «تمامتخواهی» این هردو دیدگاه سیاسی است. به نظر میرسد یکی میخواهد همهی امور منتسب یا متعلق به حوزهی عمومی را هم به حوزهی خصوصی محول کرده و نافی هرگونه الزام و ضرورت برای وجود دولتی باشد که خود آن را در هر صورت سیستمی سلطهخواه و سرکوبگر میداند، و دیگری برعکس، میخواهد حوزهی خصوصی را به عنوان جزئی از یک کلیت گستردهتر در حوزهی عمومی ادغام کرده و با در دست داشتن دستگاه دولت، در واقع زمام هردو را حوزه را یکجا به دست داشته و اینگونه نافی هرگونه حقی برای حیات خصوصی میشود؛ این یعنی که، یک نگره فرد را تمام ماجرا میانگارد و او را در قبال اجتماع از استقلال غیرانتقادی و کاهشناپذیری برخوردار میداند که هرگونه دولتی صرفا" در صدد محدود کردن یا منهدم کردن آن بر آمده، نگرهی دیگر اجتماع را اساس هرگونه حق و حتا هویت فردی شمرده، آن را دارای اختیار و اقتداری نه فقط ارشادی بل اکیدا" الزامی میداند که باید به هر وسیله افراد را زیر نظارت بگیرد.
پس، به نظر میرسد دیدگاه انتقادی غیرجانبدارانهای که بخواهد، ضمن اعتباربخشی به تمایز دوگانهی خصوصی / عمومی و تاکید بر حفظ استقلال این دو حوزه از هم، آن «تمامتخواهی» بارز یا نهفته را به باد حمله بگیرد باید آن هردو گرایش را به یکسان آماج انتقادات خود سازد، زیرا روی هم رفته، اهمیت کشاکش تاریخی بین این دو حوزه و نفس موازنهی موجود میان آن دو در هر جامعهی انسانی است که میزان وجود و رعایت آزادیهای فردی و اجتماعی را معین میکند. از این رو، شکی در این نیست: این هردو رویکرد افراطی هریک به سهم خود میتواند برهمزنندهی موازنهی مطلوب میان آن دو حوزه و آن دو گونه آزادی باشد. با این همه، یک نکته را نباید ناگفته گذاشت: تا آنجا که مسئلهی قدرت در میان بوده و این قدرت در رابطه با وضعیت موجود و معاصر ارزیابی شود، بیشک، این قطب دوم آن کشاکش بوده که اغلب دست بالا را داشته و از هر وسیلهی ممکن برای تحکیم موضع خود و تحدید و تضعیف قطب مخالف بهره برده. و این یعنی که، آنچه امروزه دست کم در برخی موارد بهشدت محسوس مینماید تلاش حوزهی عمومی برای تسلط یافتن بر حوزهی خصوصی و تصرف تمامی آن برای بازتولید ارکان اقتدار خود در تمام سطوح فردی و اجتماعی در قالب یک تمامیت است.
3
دو اتفاق بهظاهر بیربط به هم را در نظر بگیرید: طرح مبارزه با بدحجابی و تحدید نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران. صرفنظر از مثبت یا منفی بودن این اقدامات و همچنین تبعات آنها، یک عنصر اساسی این هردو اقدام را به هم ربط میدهد: تلاش آمرانهی حوزهی عمومی برای اثبات اقتدار خود بر حوزهی خصوصی، و نه کوششی ارشادی برای اصلاح اوضاع نابهسامان از دید سامان سیاسی. در هردو مورد، حوزهی عمومی مصمم به تعیین و تثبیت ارزشهایی است که مکلف کردن افراد به اطاعت از آنها را نه فقط حق خود بلکه وظیفهی خود میداند. از یک سو، نیروی انتظامی در صدد مستقر ساختن نظمی بر برخی افراد (زنان) است که از دایرهی مسئولیتهای تنظیمیاش فراتر مینماید، و از دیگرسو وزارت ارشادی است که به عنوان وزارت الزام عمل کرده و برای افرادی (ناشران) معین میکند که فعالیت خود را به چه چارچوبی مقید و منحصر کنند. در هردو حالت، دولت در مقام حامی و حامل حوزهی عمومی تصمیم میگیرد و تعیین میکند که حوزهی خصوصی در کجا و تحت چه شرایطی موجودیت شخصی خود را مطرح کند.
اما این صرفا" محدود و مقید کردن جلوهی حوزهی خصوصی در حوزهی عمومی نیست. مسئله فقط این نیست که زنان در جامعه چگونه خود را به نمایش بگذارند یا ناشران در چگونه نمایشگاهی آثار خود را عرضه کنند. فراتر از اینها، حوزهی عمومی میخواهد به این وسیله نفس حقوقی را حوزهی خصوصی برای خود متصور بوده در قالبی کلی منکر شود – زنان نباید با روسریها و مانتوهای نامناسبی در انظار ظاهر شوند، مردان حق آویختن کراوات در عکسهای مربوط به مدارک شخصی را ندارند، و از این دست؛ همچنان که، نمایشگاه کتاب نباید در شرایطی کارناوالگونه و بهظاهر بیقیدوبند برگزار شود، ناشران بهعلاوه باید نوع و نحوهی عرضهی آثار خود را از پیش به اطلاع رسانده، کسب مجوز کنند، و باز هم از این دست.
4
در هردو حالت، یک قاعدهی انضباطی (به معنای فوکویی) عمل میکند که ظاهرا" آزادی شخصی را انکار نکرده اما بهشیوهای غیرشخصی آن را محدود میکند: تو آزاد ای که پوششی داشته باشی اما باید پوششی داشته باشی که حوزهی عمومی برای شخص تو مناسب میداند، تو آزاد ای که کتابی منتشر کنی اما باید کتابی منتشر کنی که حوزهی عمومی برای اجتماع مناسب میداند. در واقع با اتکا به همین قاعدهی انضباطی است که زن بدحجاب از آزادی آمدوشد در انظار و ناشر بدکتاب از آزادی انتشار و عرضهی آثار محروم میشود.
البته هر جامعهی متمدن موازینی برای نحوهی آمدوشد افراد در انظار و نوع آثار مجاز به انتشار دارد (در آزادانگارترین جامعهها هم هنوز فرد نودیست مجاز به آمدوشد آزادانه در انظار نیست و اثر هرزهنگارانه جواز انتشار آزادانه ندارد). وسیعتر، هر انسان اجتماعی در جامعهای زندگی میکند که طبعا" اقتدار و اختیاری را به حوزهی عمومی محول کرده، از این رو انتظار اقداماتی از سوی دولت برای حفظ موازنهی مطلوب میان حوزهی خصوصی و حوزهی عمومی میرود. اما مسئله این نیست. مسئله حدود مسئولیتهای محول به دولت در تعیین صلاحیت امور، و از این مهمتر میزان اختیارات آن برای اجرای اجباری و الزامآور صلاحدید خود است: بدحجابی یا بدکتابی مسئلهای مربوط به حوزهی خصوصی است، پس تعیین مصادیق آن هم تنها میتواند توسط این حوزه یا نمایندگان آن در حوزهی عمومی صورت گیرد، و تازه آن هم در حالی که حدود مشخصشده نمیتواند و نباید قدرت و مسئولیتی را به حوزهی عمومی محول کند که ناقض یا نافی حقوق انسانی افراد بدحجاب و بدکتاب باشد.
حجاب خوب و کتاب خوب: بعید به نظر میرسد که هیچکس مشکلی با این دو مقوله داشته باشد، مشکل فقط در تعیین خوب و بد و نحوهی اعمال تعینات است، و بس – تعیناتی که حقا" باید توسط حوزهی خصوصی صورت گرفته و وکالتا" (بهشکل مشروط و محدود) از سوی حوزهی عمومی اعمال شود.
5
کوشش برای حفظ تمایز میان حوزهی خصوصی و حوزهی عمومی، و تاکید بر توازن مطلوب میان آن دو از اصول اساسی هر جامعهی مدنی و بهویژه از وظایف شهروندان اندیشمندتر است، اما در جامعهای که حوزهی عمومی در صدد اعمال اقتداری هرچه بیشتر بر حوزهی خصوصی است، اول وظیفهی «روشنفکر» عمومی دفاع دقیق و دوراندیشانه از حوزهی خصوصی خواهد بود – «روشنفکر» خصوصی که جای خود دارد.
3 نظر:
براي نشر کتاب بايد از هفت خوان رستم گذشت که من مطمئنم اگريکي از خوانهاي رستم کتاب چاپ کردن بود حتمن در اين راه در ميگذشت از اين گذشته بسياري از کتابهابايد در زمان خودشان چاپ شوند که تاثير بگذارند(با توجه به اين که نهادهاي ما در جاي خود نيستند يعني بايد به جاي پشت ميز نشستندفوتباليست مي شدند تا راحت تر پاس بدهند وشوت کنند) بايد اين آرزو را به گور ببريم وسعي کنيم کتابي بنويسيم که ربطي به موضوعات روز نداشته باشه تا فردا روزي که مرديم واز قضاي روزگارکسي يا چيزي يا: (مرده پرست ها: ايرانيها که ناشرها هم جز ايرانيها حساب ميشند)خواستند کتابمون رو چاپ کنند با مشکل رو به رو نشوند(که مثلن به پسا مدرن نگند اي که ميگويي يعني چه؟
سلام آقای یزدانجوری گرامی
اشاره ی "نوشتن"فوق العاده بود.
در اینجا هم به گمان ام خیر مطلقاً ضروری نه، بلکه خیر لزوماً ضروری! به حساب می آید
این،تمامیت خواهی بارز و نهفته ، نکته ی زیرکانه ای است
و فهم ضرورت این موازنه مطلوب خیلی از مشکلات را قابل درک می کند
و این: تلاش آمرانه برای تثبیت اقتدار...و یا راضی نگه داشتن پایه های اقتدار...؟
که البته انگار هدف یکی است
ناظر کبیر
!
قسمت چهار در توضیح آزادی عالی بود!
البته یک چیزی جای سوال دارد: خانم بدحجاب در مکان عمومی راه می رود و ناخواسته از طرف عموم دیده می شود
یعنی به فرض ، یک مرد مومن که نمی خواهد چشم و ابروی بزک شده یا موی پریشان یا پای برهنه زنانه ببیند، مجبور می شود گناه کند
اما کتاب را در حوزه خصوصی می خوانند و حق انتخاب دارند و هیچ کتابی بصورت اتفاقی از خوانش کگسی عبور نمی کند
بنابراین شاید رد شدن یک خانم بدحجاب قواعد یک آقای بسیار مومن را نقض کند، اما قطعا بودن یک کتابی که با فواعد او در تضاد است، در کتابفروشی، نمی تواند حقش را ضایع کند.به همین دلیل ساده که می تواند آن را نخرد و نخواند.
بنابراین بسیار جای تردید دارد که چرا با هردوی این مسائل یکجور برخورد می شود و چرا هردو را در حوزه عمومی بسته بندی! می کنند؟
پایدار و سرخوش باشید
mashgh e khoobi kardid.
Bien hecho.
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی