June 07, 2007

به آینده­ی زبان­مان بیاندیشیم

1
در باب «زبان فارسی و خط لاتینی»، گمان می­کردم حرف­ام را روشن و آشکار زده­ام، اما نظرات خوانندگان را که خواندم بدبختانه به این باور رسیدم که هنوز هم اغلب نظردهندگان فاصله­ی زیادی با فهم درست و جامع متن من دارند. در نتیجه، لازم می­بینم برخی از گزاره­های اصلی و احکام ادعایی خود را بار دیگر، و این­بار به­شکل موجزتر، تکرار کنم:
الف) صحبت بر سر نوشتن «زبان» فارسی به «خط» لاتینی است، و این یعنی که زبان فارسی را می­شود، علاوه بر خط فارسی، به خط لاتینی نوشت، و بنابراین
ب) لاتین­نویسی فارسی نه تنها مشکلی برای زبان فارسی ایجاد نمی­کند بل­که، برعکس، به دلیل مزایای خط لاتینی و معایب خط فارسی، امکانات بهتر و بیش­تری برای تدقیق و توسعه­ی زبان­مان در اختیار ما می­گذارد.
پ) نفی گزینه­ی لاتین­نویسی با استناد به ادعای «ایرانی» بودن خط موجود هم در فرض و هم در نتیجه غلط است: از یک سو، خط موجود ما خط ایرانی نبوده و از سوی دیگر نتیجه­ی آن فرض هرچه باشد تغییری در واقعیت نقص و ناتوانی این خط نمی­دهد.
ت) خط موجود ما زیبا، توانا، و بهترین، و کارآمدترین خط هم که باشد، نمی­توان این نکته را منکر شد که، نگارش زبان فارسی با خط لاتینی یک واقعیت (یک اتفاق واقع) است و بنابراین باید به­جای مخالفت متعصبانه و بیهوده با آن، در صدد تدوین قواعد این نگارش بدیل بر آمد.

2
متاسفانه، بحث و بررسی این دعویات آشکار به­شکل مطلوب و مقتضی صورت نگرفت. در مقابل دعویات من، دعویاتی مطرح شد که باز هم، بار دیگر به­شکل سرراست به آن­ها پاسخ می­دهم.
الف) خوانندگان بسیاری ادعا کرده­اند که خط موجود ما اساسا" ایرانی بوده، بعضا" با این ادعا که ماه­ها و سال­ها را صرف این منشایابی کرده­اند. متقابلا" من منشا این خط را ایران نمی­دانم، همچنان که منشا خط میخی ما خود ایران نبوده – به­عنوان راه­نمایی دم­دستی، برای مثال، بنگرید به: آلبرتین گاور، تاریخ خط، ترجمه­ی مخبر و صفوی (تهران: نشر مرکز، چاپ دوم، 1381)، به­ویژه صص. 2-121، یا آسان­یاب­تر، این جستار دکتر ژاله آموزگار). با این همه، حرف من از سر «غرب­ستایی» و تحقیر میراث وطنی نبود: من می­گویم، این خط صرف­نظر از هر مبدا و منشائی که داشته باشد، مشکلاتی برطرف­ناشدنی دارد.
ب) برعکس، خوانندگان بسیاری با پذیرفتن این فرض که خط موجود ما مبدا و منشا عربی دارد، ادعا کرده­اند که پیش­نهاد من انگیزه­اش «عرب­ستیزی» بوده و چیزی از جنس توهم پیراستن زبان فارسی از الفاظ عربی است. این هم ادعایی بی­پایه و اساس است: دست کم، خوانندگان این صفحه می­دانند که من خود، به­عنوان نویسنده و مترجم، در تالیفات­ام چه­گونه زبانی را به کار ­برده و می­برم (تا آن حد که بعضا" از استعمال زیاد الفاظ عربی در متون من شکایت می­شود). مثال مرجع­ام هم آشکارا نافی این ادعا است: کافی است کتاب­های هدایت و به­ویژه مقاله­ی او در نقد فارسی­ستایی «فرهنگستان» را بخوانید و ببینید این مدافع زبان­دان و کارآزموده­ی لاتین­نویسی فارسی هم تا چه حد از چنین اتهامات و توهماتی دور بوده، تا آن­جا که حتا فارسی­گرایی و فارسی­گردانی الفاظ عربی را هم که اغلب قرین موفقیت بوده به دیده­ی تردید می­نگرد.
پ) شماری از خوانندگان موضع مرا «غرب­زده»، «پست­مدرن»، «آتاتورکی» و ... خوانده­اند، و از «جوانی» و «کم­سوادی» و ... من سخن گفته­اند، و بعضی خوانندگان خط لاتینی را همان زبان لاتینی شمرده­اند، و بعضی معتقد اند که حافظ و مولوی و شاملو به خط فارسی شعر سروده­اند، و بسیاری هم دعویات متفاوت و متناقضی در باب تجربه­ی کشورهایی که در این راه گام گذاشته­اند (از ترکیه و جمهوری­های شوروی سابق تا چین و ژاپن و خود اعراب) داشته­اند: من این ادعاها را بعضا" «بی­ربط»، بعضا" ناشی از «بدخوانی»، و بعضا" به­خاطر «بی­اطلاعی» ­می­دانم (دوست نادیده­ای به نام «دامون»، که همفکر من می­نماید و به­شخصه از نظرات­اش بهره­ی بسیار بردم، جواب­های جالبی به برخی از این دعویات داده: بنگرید به بخش «پیوست­ها» ی نوشته­ی پیشین؛ من نیز خود، از جمله و برای مثال، در متنی با عنوان «لاکان یا لکان»، که به مشکلات ضبط اسامی غیرفارسی در زبان و خط فارسی اختصاص داده­ام، زوایایی از همین مساله را بررسیده و موضع میانه­روانه­ی خود را مشخص کرده­ام: روی Zaban e Farsi کلیک کنید).

3
با این همه، و با توجه به مجموع دیگر نظرات مخالف، برآیند این انتقادات و ادعاها را اکنون می­توانم در قالب دو بند برجسته کنم:
الف) تقریبا" هیچ­یک از مخالفان پیش­نهاد من، در مقابل، هیچ پیش­نهادی برای مواجهه یا حتا مقابله با واقعیتی که من از آن حرف زدم ارائه نکرده و تماما" در قبال آن سکوت کرده­اند. به بیان ساده، هیچ­کدام از مخالفان لاتین­نویسی فارسی نگفته­اند که با واقعیت حضور آن خط در این چه باید کرد؟ این سکوت عامدانه از دید من دو معنای مستقیم دارد: اول این که به­زعم این مخالفان، حضور خط لاتینی در زبان فارسی را باید به­کل حذف کرد: تنها راه چاره از دید آنان نادیده گرفتن چنین حضوری بوده، و این یعنی که زبان فارسی را فقط باید به همین خط موجود نوشت و موارد ناگزیر (از قبیل آن­ها که من نام بردم) را باید بی­مقدار و بی­اهمیت شمرد؛ معنای دوم این که، اصلا" نیازی به تدوین و تنظیم قواعدی برای لاتین­نویسی فارسی نبوده و در موارد و مواقعی که به­اختیار یا به­اجبار به خط لاتین می­نویسیم، می­توانیم و باید به­دل­خواه خود، بدون هیچ­گونه قاعده و ضابطه، به هر شکل و شیوه­ای که شد بنویسیم. اما این سکوت مصرانه معنای نامستقیم سومی هم دارد:
ب) من، با توجه به زمان و مکان مطرح کردن پیش­نهاد خود، نظر داده­ام که لاتین­نویسی فارسی باید به­عنوان یک واقعیت و یک بدیل پذیرفته شده، قواعد و ضوابطی برای آن مدون شود: از آن پس، هرچه در باب مزایای خط لاتینی و معایب خط فارسی گفته­ام فقط در راستای نشان دادن قابلیت­های «بدیل» (و نه «جایگزین») ی است که مطرح می­کنم. از همین رو، معنای سوم آن سکوت را من به هراس پنهان مخالفان از طرح و پذیرش بدیلی در همین حد تعبیر می­کنم: ترس موجه و منطقی از این که چنین بدیلی در صورت رسمیت یافتن و مشروعیت پیدا کردن، رفته­رفته جای خود را بیش­تر باز کرده و عرصه را بر خط سابق­تر تنگ­تر کند: هدف من از در آمیختن آن دو استدلال (تاکید بر ناگزیری لاتین­نویسی و اصرار بر مزایای خط جدید و معایب قدیم) هم البته از همین رو است.

4
اکنون، و با این اوصاف، اگر باز هم شک و شبهه­ای در نیات و دعویات من مانده باشد، دیگر نمی­دانم به کدام طریق ممکن باید آن را برطرف کنم. من نویسنده ام و مترجم: زبان فارسی اگر عشق من هم نباشد تقدیر من است، و صدالبته اگر در نوشته­ها و ترجمه­هام ادعاهایی از بابت برتری یا برجستگی داشته باشم اولین­اش تسلط شخصی بر زبان فارسی و توانایی مکفی در زبان­آوری است. پس، من چه­گونه می­توانم با این زبان بیگانه بوده یا نسبت به سرشت و سرنوشت آن بی­اعتنا باشم: زبان سرمایه­ی اصلی من است و منی که خود را وقف ادبیات و اندیشه کرده­ام (دست کم، دعوی آن را دارم)، اتفاقا" و طبعا" بیش از بسیاری از منتقدان، ناظر و نگران چند و چون زبان خود بوده و باید باشم.
از همین رو، اصرار دارم که اتهامات ابلهانه را نادیده گرفته و این ایده (برقراری بدیلی به نام لاتین­نویسی فارسی) را تا حد امکان پی­گیری کنم. چه، باور دارم که با نادان و مغرض خواندن امثال آخوندزاده و ملکم خان و ایراد اتهام عرب­ستیزی و غرب­ستایی به امثال کسروی و هدایت، راهی به جایی نبرده­ایم و بعد از این هم نمی­بریم.
دیگر این که، من از مزایای مستقیم لاتین­نویسی سخن گفتم و موجودیت آن را مغتنم دانستم، اما اکنون، باز هم به­صراحت، از معایب ضمنی آن می­گویم: حضور «ناگزیر» خط لاتینی در زبان فارسی اگر مصوب و منضبط نشود، همین خطی که من از امتیازات آن دم می­زنم آثار ناگواری برای زبان ما به بار خواهد آورد؛ کاربست­های زبانی ما را از این هم که هست نادرست­تر، نادقیق­تر، مساله­سازتر، و آسیب­زاتر خواهد ساخت؛ در آینده برای نوآموزان این زبان هم مشکلات مضاعفی در پی خواهد آورد؛ و ...: اگر به اثرات مثبت و میمون لاتین­نویسی باور نداریم دست کم در عوارض منفی حضور ناگزیر اما ناموزون آن اندیشه کنیم: آشفتگی، بی­انضباطی، و بی­دقتی که در لاتین­نویسی کنونی ما به وضع وخیمی رسیده در نهایت نفس زبان فارسی را بیش­تر به مخاطره خواهد انداخت. نفس همین نکته هم نمی­ارزد که این تهدید را به یک فرصت بدل کنیم و از آن بدیل ممکن بهره­ای مطلوب خود را ببریم؟

5
از اول­باری که من این ایده را به­شکل افراطی در فضای مجازی مطرح کردم نزدیک سه سال می­گذرد. در این مدت، واقعیتی که من از آن دم می­زدم نه تنها محو نشد بل­که حضور و ضرورتی برجسته­تر هم پیدا کرد، و با این حال در این فاصله چه­قدر از این ایده بحث شد، کجا به­دقت به نقد کشیده شد، در کدام متن و مقاله جوانب متعدد آن مورد توجه قرار گرفت، و کدام نشست و گردهم­آیی به بررسی بیش­تر این مساله اختصاص یافت؟ البته انتظاری نیست: مگر در این صد سالی که از طرح اولیه­ی این ایده می­گذرد کدام کتاب و کدام کنگره به بررسی آن اختصاص یافته؟ با این همه، باز هم از متخصصان و محققان زبان و ادبیات فارسی، نویسندگان و مترجمان ایرانی، رسمی و غیررسمی، داخل­نشین و خارج­نشین، که هرساله و هرماهه کنفرانس­ها و سمینارهایی را به مناسبت زبان و ادبیات خود برپا می­کنند، می­پرسم: این مقوله­ آیا آن­قدر ارزش و اهمیت ندارد که همایشی را هم به آن اختصاص داده، حال و آینده­ی خط فارسی را در کنار تجربیات دیگر کشورها در این زمینه مورد بحث و بررسی قرار دهیم؟ – انکار که چاره­ی کار نیست.

Labels:

11 نظر:

Blogger Unknown مي نويسد:

يك سؤال خنده دار : چي شد كه شما دوباره تصميم گرفتيد تنوين را به صورت اً بنويسيد؟
(اين سؤال من مثل اينه كه وسط سخنراني مهمي بلند شم و بگم : آقا ببخشيد لباستون خاكي شده)
خلاصه ببخشيد به هر حال خيلي كنجكاو شدم. چون قبلاً درباره اين تنوين كذايي با شما بحث كرده بودم، براي همبن برايم سؤال پيش آمد.

1:49 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

جناب یزدان جو

پیشنهاد شما مبنی بر لاتین نوشتن زبان فارسی را خواندم
به اعتقاد من پیشنهادی کاملا کوته بینانه و غیر مسئولانه را ارئه می کنید گرچه کم و بیش دلایلی غیر قابل قبول هم ارائه کرده اید.آتاتورک که مشهور است به منقطع کننده ی تمدن اصیل عثمانی ها آنروز برای شروع نخستین گام را همینگونه برداشت.به مردمش گفت شما مسلمانید و زبانتان ترکی.ازاین به بعد تنها کاری که باد بکنید اینست که هر کلمه را بجای اینکه با زبان ترکی یا فارسی بنویسید با حروف انگلیسی بنویسید.یعنی همین کاری که شما پیشنهاد می کنید.شاید این عمل در ابتدا زیاد چیز مهمی به چشم نیاید اما همین مسئله ی به ظاهر کوچک ارتباط میان نسل جدید ترکیه را با نسل قبل تر و تمدن اصیلش را قطع کرد.به همین سادگی!

روحت شاد

2:41 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

aghay Milad
chand darsad az Iranihaye emroozi ba farsi nevisi ertebat khod ra ba nasl ghadim hefz karde? va az tamadon asil khod pasdary mikonand?
ma Iraniha amokhteim ke hamvare mokhalef bashim (nemoneye barez an mokhalefate Iraniha dar har doreye tarikhi ba rezhim hakem ast)
chera sorate masaale ra pak mikonim? chera fekri baraye behbode sharayet nemikonim? emroze hame ma Iraniha be gonei ba in neveshtar dar ertebatim . shoma agar nakhahid ingone benevisid , bayad betavanid bekhanid ta ba digaran ertebat bar gharar konid.
In roozha hata bachehaye Irani ghabl az raftan be madrese va yadgirie zabane farsi va farsi nevisi , ba horof latin ashna mishavand o an ra be kar mibarand
chera an ra ghanonmand nakonim , az sare tanbali o bi hoselegi? ya inke chon adat kardeim hamvare mokhalefat konim??
ma hata nemidanim esm khod ra chegoone be zabane latin benevisim (va albate inja manzor zabane beinol melali ast)yek esme moshakhas ra harkas hartor ke mayel ast minevisad, aya morede tamaskhor gharar nemigirim darbarabare biganegan? ke Iraniha yek ghanon baraye neveshtane name khod be zabane latin(va albate englisi) nadarand?
be jaye mozeegiri dar barabare ham bayad hamfekri konim.ta ham az zabane fari pasdari konim va ham betavanim ba asan nemodane neveshtar an, zabane ghanie khod ra be jahan arze konim .

9:11 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

دوست عزیز
یکبار دیگر جواب هایی را که در مقابل صحبت های من نوشته اید بخوانید!شما کار خود را سخت تر کردید با آوردن این دلیل ها.چون در ابتدا باید دلایلی را که آورده اید اثبات کنید و بعد به سراغ صورت مساله بروید.
از اولین صحبتتان آغاز می کنم و آن درصدی که ازش سخن گفته بودید.دوست عزیز نباید اینقدر جزیی نگر باشید.معلوم است که امروز نمی توان همچین درصدی ارئه کرد چون پارامتر مورد نظر که همان فارسی نویسی باشد در حال اجراست.کافیست طی یک بازه ی 50 ساله برنامه لاتین نوشتن را پیاده کنید تا بفهمید چند درصد ارتباطشان از بین خواهد رفت و همین چند سطر از حافظ و سعدی هم که در خاطر دارند به یاد فراموشی بسپارند.
صحبت دوم شما در مورد مخالفت ایرانی ها بود که این هم دلیلی بسیار معتبر دارد و آن هم قومیت های مختلف تشکیل دهنده ی ایران است که باعث می شود در طول تاریخ در هر دوره شاهد مخالفت قومی خاص در برابر حاکمان باشیم و امروز این مهم در صورت مخالفت های حزبی درآمده.در ضمن در همه ی دول بزرگ جهان همچین مخالفت هایی وجود دارد و این را نباید دال بر تحجر و یا مخالفت با تغییر پذیری دانست.
نکته ی دیگر آموختم زبان انگلیسی است که کاری بسیار پسندیده است و به شدت قابل قبول.نه تنها یادگیری زبان انگلیسی بلکه هر زبان زنده ی دیگر دنیا.بله...چرا که نه؟..اما نه اینگونه که شما می گویید.اما نه اینکه قرار باشد جایگزین زبان فارسی شود و یا خطالرسم آنها جایگزین خطالرسم ما.هرچه باشد زبان ما چندین برابر زبان آنها عمر دارد.
امیدوارم توانسته باشم منظورم را برسانم

3:44 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

به این نوشته در بلاگچین لینک داده شد.

11:32 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

من با پیشنهاد شما (خط لاتین به عنوان بدیل خط فعلی) مشکلی ندارم؛ تنها برخی از مشکلات آن را مطرح کرده بودم (که راه حل هیچ‌یک از آن‌ها را هم در نوشته‌ی شما ندیدم). به هر حال کاری به این ندارم؛ اما اگر احیاناً منظورتان از این جمله که «ادعا کرده­اند که پیش­نهاد من انگیزه­اش «عرب­ستیزی» بوده و چیزی از جنس توهم پیراستن زبان فارسی از الفاظ عربی است»، اشاره به آن بخش از نوشته‌ی من بود که نوشته بودم «... مگر این که همه‌ی این گونه کلمات دخیل عربی را از زبان فارسی اخراج کنیم که آن هم به اندازه‌ی نوشتن به خط میخی، غیرمنطقی است»،باید بگویم که هدف من از نوشتن آن بخش، در واقع پاسخ به این ایراد احتمالی بود که مثلاً این واژه‌ها که فارسی نیستند، چه ربطی به ما دارند! قبول کنید که خیلی از سره‌گرایان افراطی همین را می‌گویند.
البته یک نکته را هم نمی‌توانم نگویم؛ جناب یزدانجو! یعنی از بین این همه آدم که پیشنهاد شما را نقد کردند و درباره‌ی آن گفتند و نوشتند، واقعاً یک نفر، حتی یک نفر هم ایراد منطقی نگرفته بود؟! متأسفانه این روحیه‌ی ایرانیِ خودمقدس‌پنداری در میان روشنفکران ما هم این گونه رسوخ کرده که گمان می‌کنند همه‌ی خلایق به بیراهه می‌روند و تنها خودِ آن‌ها یک‌ته مشعل حقیقت و دانش را در دست دارند. بله، قبول دارم که خیلی از نقدها بی‌پایه و اساس بود؛ اما این‌گونه همه را به یک چوب راندن، چندان خردمندانه نمی‌نماید.
یک نکته‌ی دیگر هم این که شما مدام دم از خط لاتین می‌زنید. در صورتی که به کمک خط لاتین به تنهایی (بدون کمک گرفتن از علائم فونتیک) نویسه‌نگاری فارسی تقریباً محال است. درست است که خودِ علائم فونتیک هم لاتین‌بنیادند؛ اما بسیاری از نشانه‌های آن هم ابداعی انجمن (IPA) است.
این را هم بگویم که همه‌ی این‌ها به کنار؛ جایگاه «پیام یزدانجو» ـ به عنوان یکی از مترجمان زحمت‌کش و فعال ایران که بسیاری از کتاب‌های نظری قرن بیستم را در واقع به فارسی‌زبانان هدیه داده‌است ـ برای من‌یکی خدشه‌ای برنمی‌دارد.
پاینده باشید.

11:02 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

جناب آقای یزدانجو
اول از همه:
سلام یا salam یا hi
اگر اشتباه نکرده باشم پیشنهاد شما این بود که زبان فارسی رو به دلیل داشتن مشکلات فراوان به صورت لاتین بنویسیم ... نمی شه گفت پیشنهاد خوبیه ... و نمی شه گفت پیشنهاد بدیه ... خب ... شما نوشتین که زبان فارسی مشکلات زیادی داره ... به نظر من این حرفتون یه مشکل داره ... و اون هم اینکه منشا مشکلات رو زبان فارسی دونستین ... ولی زبان فارسی نسبت به بقیه زبان ها مشکلات زیادی نداره ... اون مشکلا رو واسش درست کردن ... یا بهتر بگم ... اون مشکلات واسش درست شده ... به طور عمد یا غیر عمد ... شما خودتان در خارج از ایران تشریف دارید و کاملا مشخض است که به زبان لاتین نیاز بیشتری دارید تا زبان فارسی ... زمانی که برای اولین بار برنامه های چت کردن وارد ایران شدند بیشتر کامپیوتر ها زبان فارسی را نداشتند و به همین علت بیشتر کسانی که چت می کردند مجبور شدند زبان فارسی را به صورت لاتین بنویسند ... الان اینترنت و بیشتر رسانه های ارتباط جمعی به زبان های غیر فارسی هستند ... همه ی این حرف ها درست است ... ولی هیچ کدام این ها مشکلات ربان فارسی نیستند ... به این نیاز به دیگر زبان ها گفته می شود ... حداقل شما که مثلا فلسفه خوانده اید باید این را بدانید ... شما باید توجه کنید که نه تنها بیشتر ایرانیان به تغییر نوشتار فارسی به لاتین علاقه ای ندارند نیازی به آن را نیز حس نمی کنند ... شما همیشه باید قبل از دادن یک نظر کلی که به چندین میلیون انسان مربوط می شود، نظر آنها را هم بدانید ... واقعا معذرت می خواهم که این را به شما می گویم،ولی به نظر من شما با این حرفتان ثابت کردید که بسیار از قرون وسطی عقب ترید ... قبل از رنسانس ... در قرن بیست و یکم دیگر جایی برای تغییر تقویم و زبان و نوشتار وجود ندارد ... دیگر همه چیز به عمل ربط دارد ... نه اینکه بیاییم و بگوییم که زبان فارسی را به انگلیسی بنویسیم ... همین شما اگر به جای اینکه این نظریه خود را بدهید و زمانی را صرف آن کنید می توانستید چند کتاب دیگر بخوانید یا ترجمه یا ویرایش کنید ... الان دیگر یک برج ساخته شده و شما می خواهید پایه ها را عوض کنید ؟... در ضمن شما مطمئن باشید که تغییر زبان نوشتار نیاز هیچ کس را برطرف نمی کند ... هیچ گونه نیازی ... اگر زبان فارسی مشکلات زیادی دارد زبان لاتین هم مشکلات زیادی دارد ... اگر مشکلات ما را زبان فارسی نتواند حل کند،زبان لاتین هم نمی تواند ... شما قبل از آنکه بخواهید زبان فارسی را به صورت لاتین بنویسید باید بدانید چه می خواهید به دست بیاورید ... اگر زبان فارسی مشکل دارد بیایید و مشکلات آن را حل کنید ... نه اینکه یک زبان دیگر را جایگزین کنید ... این درست نیست که بر حسب نیاز خود حرفی بزنید یا خودسرانه کاری کنید که به مردم یک کشور مربوط می شود ... انسان نباید هر حرفی را هر جایی بزند ... باز هم از شما معذرت می خواهم ولی باید شنیده باشید که اگر یک گوسفند از یک گله جدا بشود و خود را در دره بیاندازد،بقیه ی گوسفند ها هم به تقلید از آن گوسفند،خود را به درون دره می اندازند ... شما چنین کاری را کرده اید ... واقعا معذرت می خواهم که این حرف ها را زدم یا در واقع ... نوشتم ...
اگر خواستید حرف خاصی به من بزنید،ایمیل من این است :
Stan_tanez@yahoo.com
در ضمن:
خداحافظ یا khodahafez یا Bye

2:28 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

اسم مقاله تون بود:((به آینده زبانمان بیاندیشیم))
فکر کنم یعنی اینکه باید مشکلاتش رو حل کنیم نه به یه زبون دیگه بنویسیمش .

2:45 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

جناب آقای بلال بحرانی
می شود به من بگویید که اشکال منطقی چیست ؟ ... آیا این نیست که ممکن است ارتباط ما با نسل های گذشته قطع شود ؟ ... آیا این نیست که ممکن است بسیاری از کتب و آثار ما از بین بروند یا کیفیت اولیه خود را از دست بدهند ؟ ...
شما نوشته اید که روشن فکران ایرانی فکر می کنند که تمام خلایق به بیراهه می روند و فقط خودشان یک ته مشعل حقیقت و دانش دارند ... به نظر من این حرف شما درست است . چون خودتان هم جزو همین افراد هستید ... اگر نبودید نمی نوشتید که هیچ کس اشکال منطقی نگرفته است ...

1:09 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

قبل از هر چیزی, باید یک خطای تایپیِ کامنت قبلی‌ام را اصلاح کنم. نوشته بودم: «... تنها خودِ آن‌ها یک‌ته مشعل حقیقت و ...» که به این صورت اصلاح می‌کنم: «... تنها خودِ آن‌ها یک‌تنه مشعل حقیقت و ...»؛ یعنی در واقع، من به جای «یک‌تنه»، «یک‌ته» تایپ کرده بودم که عذر می‌خواهم.
پس از آن در پاسخ به جناب Anonymous باید بگویم من که همه‌ی ایرادها و اشکالات را نخوانده‌ام؛ چرا که آن نقدها خطاب به نویسنده‌ی مقاله (جناب یزدانجو) بوده و خود ایشان باید همه‌ی آن‌ها را دقیق پی‌گیری کرده باشند. دیگر این که من ننوشته‌ام «هیچ کس اشکال منطقی نگرفته‌است»؛ من فقط پرسیده‌ام که آیا هیچ کس نقد درستی ننوشته‌است؟ آخر این رویه که کمی نظامی‌وار است که بگوییم هرچه من می‌گویم درست است و هر کس هم انتقاد کند حرف مفت می‌زند! نیست؟!
این را هم بگویم که من (در کامنت قبلی هم اشاره کرده‌ام) بسیاری از ایرادها را بی‌مورد و بی‌پایه و اساس می‌دانم. اصلاً مشکلات این خط فعلی بر هیچ کس پوشیده نیست. من فقط دوست دارم هر اصلاح و به طور کلی هر طرحی که با فرهنگ یک جامعه‌ی هفتاد میلیونی سروکار دارد، با وسواس و تأمل بیشتری انجام شود. همین. باقی بقایت.

9:55 PM  
Blogger Mohsen Momeni مي نويسد:

پیام یزدانجوی عزیز!
کاش به جای این همه بحث و جدل درباره‌ی ضرورت این امر، دست-به-کار می‌شدید و خود یک نظام استاندارد برای این نوع نگارش تدوین می‌کردید.
بسیاری از کسانی که مطلب قبلیِ شما را خوانده‌اند (از جمله خودِ من) با این نظرات موافق‌اند، اما تدوین یک نظام نگارشی را باید خودمان شروع کنیم. شاید کوچک به نظر آید، آغازیدن از انتشار یک نظام ناقص و کوچک در یک وبلاگ، اما اثری بالِ‌پروانه‌ای-مانند خواهد داشت و بیش از آنچه فکر می‌کنید نفود خواهد کرد.

من هر روز به‌تقریب 7 یا هشت ایمیل می‌خوانم که عمدتاً به این رسمِ خط نگاشته شده‌اند و به‌اضافه‌ی آن‌ها اس-ام-اس‌ها و چیزهایی شبیه این‌ها. اما این‌ها هیچ یک از دوسه خط یا حداکثر ده خط تجاوز نمی‌کنند و بیش از بیان واژگان ساده نیستند.

تنها نگارش طولانی و کثیر به این رسم است که می‌تواند قوانینی برای آن بیافریند و به دشواری‌ها و موارد نادر آن آگاهی‌دهنده شود.

بنابراین فکر می‌کنم ایجاد قوانین مستلزم نگارش وسیع به این شکل است که حداقل در روزگار امروزین هیچ یک از فارسی‌نویسان مشاهده نمی‌شود.

این نظر من هم دیرهنگام است، هم پراکنده و هم سر و ته‌اش با هم نمی‌خواند. نیاز به ویرایش بیش از این داشت که در حوصله‌ی امروز من نیست.

7:13 PM  

Post a Comment

<<< صفحه ی اصلی

:: نقل نوشته ها مجاز و انتشار آن ها منوط به اجازه ی نويسنده است ::