(1) روشنفکران رسانه یی و اسب دموکراسی
دو سال پیش، متاثر از بودریار، مقالهیی نوشتم با عنوان روشنفکران و رسانهها. بحث اصلیام این بود که، در شرایط آرمانی، روشنفکران و رسانه ها هردو یک نقش را بازی میکنند و بنابراین در معادلات معاصر اولی جای خود را به دومی خواهد داد. به عبارت دیگر، ادعای من این بود که " زمانی بود که روشنفکران رساناتر از هر رسانه یی بودند و امروزه رسانهها روشنتر از هر روشنفکری شده اند." اما همچنان که بهتاکید گفتم اینهمانی روشنفکران و رسانهها پدیده یی در شرایط آرمانی است، وضعیتی که اگرچه جوامع پسا– صنعتی بیش از همه به آن نزدیک شده اند، با این حال تا تحقق کامل فاصله دارد، و بسا که هرگز بهطور مطلق واقع نشود. در نتیجه، با وجود اینهمانی مذکور، در حال حاضر میتوان از ظهور پدیده یی به نام "روشنفکران رسانه یی" سخن گفت، روشنفکرانی که در عین اشتراکات ایدئولوژیک، بسته به ساختار و سازمان فرهنگی و سیاسی جامعه یی که در آن زیست میکنند، رفتارهای رسانه یی متفاوتی از خود بروز خواهند داد. هدف این نوشته توصیف برخی شاخصههای روشنفکران رسانه یی در ایران، با توجه به مقولهی دموکراسی است
به نظر میرسد که پیش از هرچیز باید به تعریفی از "روشنفکر رسانه یی" رسید، اما از آنجا که هردو جزء این ترکیب محل مناقشه اند، بهجای ارائهی تعریف، تنها به تفاهمی بسنده خواهیم کرد. خیلی ساده، از دید من، "روشنفکر رسانه یی" موجودی مجهز به سازوبرگ روشنفکری است که صحنهی رسانهها را نمایشگاه خود میسازد. روشنفکر رسانه یی با آگاهی از وضعیت گذاری که گرفتار آن شده، بسته به خاستگاه و خواستهای خود، یکی از دو مولفهی هویتی خویش را بر دیگری برتری میبخشد. بدیهی است که تنها در صورت وجود رسانههای همگانی مستقل و موثر در فضایی آزاد و جامعه یی باز است که چنین روشنفکری به ایفای نقش کامل خود نزدیک خواهد شد
بنابراین، پرداختن به ویژگیهای روشنفکران رسانه یی در جامعهی ایرانی تنها با مد نظر گرفتن نزدیکترین وضعیت این جامعه به آن فضا میسر میشود، یعنی وضعیتی که پیشنیهی آن حداکثر به یک دهه میرسد، دهه یی که علاوه بر تحولات داخلی با توسعهی شدید تکنولوژیهای رسانه یی، و از جمله اینترنت همراه بود؛ دهه یی که بیگمان تاثیر تعیینکننده یی بر آرایش و حتا آرای روشنفکران ایرانی گذاشته، اکثر آنان را، خواه ناخواه، به رسانهسازی یا رسانهپردازی کشاند
به این ترتیب و بهطور مشخص، اکنون در میان روشنفکران رسانه یی ایرانی، از یک سو با روشنفکر عرفی و سنتی مواجه ایم که همچنان و هنوز بر منزلت منزه روشنفکری خود تاکید ورزیده و رسانه را تنها یک وسیله میداند، و از سوی دیگر روشنفکر نوظهور و بیپیشینه یا کمپیشینه یی که اولویت اول خود را نقش رسانه یی خویش دانسته، روشنفکری را ابزاری برای ارتقای این نقش میشمارد. این هردو با وجود فاصلهی بعضا" بعیدی که در این راستا از هم میگیرند، وجه اشتراک مهمی دارند و آن دید پیشا- مکلوهانی هردو به رسانهها است. این هردو رسانه را یک وسیلهی ابلاغ پیام میدانند، و به این ترتیب به توافقی اصولی بر سر مولفهی دوم هویت خویش میرسند: تنها تفاوت آنها در درجهی اهمیتی است که برای آن قائل میشوند. با این حال، در مورد مولفهی نخست به اختلاف نظر شدیدی دچار اند که گاه آنها را تا مرز تکفیر یکدیگر نیز پیش میبرد
به نظر میرسد که پیش از هرچیز باید به تعریفی از "روشنفکر رسانه یی" رسید، اما از آنجا که هردو جزء این ترکیب محل مناقشه اند، بهجای ارائهی تعریف، تنها به تفاهمی بسنده خواهیم کرد. خیلی ساده، از دید من، "روشنفکر رسانه یی" موجودی مجهز به سازوبرگ روشنفکری است که صحنهی رسانهها را نمایشگاه خود میسازد. روشنفکر رسانه یی با آگاهی از وضعیت گذاری که گرفتار آن شده، بسته به خاستگاه و خواستهای خود، یکی از دو مولفهی هویتی خویش را بر دیگری برتری میبخشد. بدیهی است که تنها در صورت وجود رسانههای همگانی مستقل و موثر در فضایی آزاد و جامعه یی باز است که چنین روشنفکری به ایفای نقش کامل خود نزدیک خواهد شد
بنابراین، پرداختن به ویژگیهای روشنفکران رسانه یی در جامعهی ایرانی تنها با مد نظر گرفتن نزدیکترین وضعیت این جامعه به آن فضا میسر میشود، یعنی وضعیتی که پیشنیهی آن حداکثر به یک دهه میرسد، دهه یی که علاوه بر تحولات داخلی با توسعهی شدید تکنولوژیهای رسانه یی، و از جمله اینترنت همراه بود؛ دهه یی که بیگمان تاثیر تعیینکننده یی بر آرایش و حتا آرای روشنفکران ایرانی گذاشته، اکثر آنان را، خواه ناخواه، به رسانهسازی یا رسانهپردازی کشاند
به این ترتیب و بهطور مشخص، اکنون در میان روشنفکران رسانه یی ایرانی، از یک سو با روشنفکر عرفی و سنتی مواجه ایم که همچنان و هنوز بر منزلت منزه روشنفکری خود تاکید ورزیده و رسانه را تنها یک وسیله میداند، و از سوی دیگر روشنفکر نوظهور و بیپیشینه یا کمپیشینه یی که اولویت اول خود را نقش رسانه یی خویش دانسته، روشنفکری را ابزاری برای ارتقای این نقش میشمارد. این هردو با وجود فاصلهی بعضا" بعیدی که در این راستا از هم میگیرند، وجه اشتراک مهمی دارند و آن دید پیشا- مکلوهانی هردو به رسانهها است. این هردو رسانه را یک وسیلهی ابلاغ پیام میدانند، و به این ترتیب به توافقی اصولی بر سر مولفهی دوم هویت خویش میرسند: تنها تفاوت آنها در درجهی اهمیتی است که برای آن قائل میشوند. با این حال، در مورد مولفهی نخست به اختلاف نظر شدیدی دچار اند که گاه آنها را تا مرز تکفیر یکدیگر نیز پیش میبرد
Labels: Ctriticism
1 نظر:
پیام عزیز
سلام. به نظرم موضوع و مطلبی که نوشته ای جای تامل و بحث دارد. چند نکته به نظرم رسید اما منتظر می شوم تا باقی مطلب را بنویسی. راستی چرا سریالی اش کرده ای؟
ضمنا غیر از این موضوع یکی دو تا سوال هم دارم که ایمیل خواهم زد
شاد باشی
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی