برای بار آخر، شاید
بنا نداشتم (و ندارم) بحث پردامنهی انتقادم را شخصا" دامن بزنم. خب، دوستانی دربارهی نیت نقدم سوء تفاهم دارند، اما این دیگر دست من نیست. البته خوشحال ام که این جدل موجب شد تا انتقاد اصلی خود را مطرح کنم، تا شاید بعضی از این سوء تفاهمات هم برطرف شود. به هر حال، انتقاد من از روش (تروریستی) و نگرش (نادموکراتیک) بعضی نویسندگان و بعضی جریانات بود و بس. پند دوستانام را شنیده ام که اغلب از پرداختن به حاشیهها برحذر میدارند؛ این درست، اما بیحاشیگی هم همیشه حسن نیست، متن بی حاشیه گاهی اوقات بی بو و بی خاصیت میشود. به هر رو، این شاید آخرین یادداشت من دربارهی حواشی آن ماجرا باشد. از جملهی حواشی، این سه حاشیه اند
دوست سابقام آقای هوشیار انصاری فر (که من، از جمله، آشناییام با براتیگان و "صید قزلآلا در آمریکا" و دسترسی به متن اصلی" لکان، دریدا، کریستوا" را به او مدیون ام) مطلبی نوشته با عنوان فرهنگ همچون برجهای دوقلو. پرسشهایی را پیش کشیده که پاسخهاش را پیشتر داده ام. به خاطر صراحت و متانت نوشتهاش و نیز نیالودن آن به مسائل شخصی (سوای مورد مبهمی در پایان آن) از او ممنون ام
در وبلاگی به نام سیانور مطلبی آمده با عنوان "از نقطهی ابتدا" که با نام خانم لیلا صادقی امضا شده. طبعا" جوابی برایاش ندارم. نیز نمیدانم که آیا نویسنده اش همان خانم لیلا صادقی نویسنده است که آشنایی دوری با هم داریم یا نه. با این حال به ایشان به خاطر افتتاح وبلاگی با همین یک مطلب تبریک میگویم
امروز خانم دکتر زیبا جبلی (مترجمی که نقد آقایان فرهادپور و مهرگان بر ترجمهی وی بهانهی نقد من شد) جوابیه یی در روزنامهی شرق منتشر کرد. دو نکتهی بدیهی به ذهنام رسید. اول این که استدلال خانم جبلی در مورد هایدگر و دیدگاه ناقدان خود در مورد وی کاملا" خطا و بل که بهعکس است. دوم این که انتقاد متقابل ایشان از ترجمهی فرهادپور- مهرگان نشان داد که نقد اگر تروریستی و نادموکراتیک نباشد اتفاقا" میتواند سازنده باشد، مخرب نباشد
امروز خانم دکتر زیبا جبلی (مترجمی که نقد آقایان فرهادپور و مهرگان بر ترجمهی وی بهانهی نقد من شد) جوابیه یی در روزنامهی شرق منتشر کرد. دو نکتهی بدیهی به ذهنام رسید. اول این که استدلال خانم جبلی در مورد هایدگر و دیدگاه ناقدان خود در مورد وی کاملا" خطا و بل که بهعکس است. دوم این که انتقاد متقابل ایشان از ترجمهی فرهادپور- مهرگان نشان داد که نقد اگر تروریستی و نادموکراتیک نباشد اتفاقا" میتواند سازنده باشد، مخرب نباشد
Labels: Ctriticism
6 نظر:
عجب (...)شعری نوشته این سیانور خانم. دستش درد نکند!
درود پیام یزدانجو
در باره ی نقد ، و انتقادت ، علاقه ای به گفتن چیزی ندارم . شاید به این دلیل نباید اینجا چیزی می نوشتم ، نمی دانم . اما می خواهم چیزی بگویم ، گیریم غیر مرتبط . حتی عذر هم نمی خواهم بابتش . می دانی ، نگاهی به جزوه های قدیمی ام می انداختم ، گوشه ای نوشته بودم " می توان متن بود و از حاشیه پرهیخت ؟ می توان چیزی اضافی بر جای نگذاشت ، در حالی که این وجود ، خود ، در جای خود ، اضافه می نماید ؟ " و حال که نوشته ات را خواندم ، یاد آن نوشته ام از قبل تر ها افتادم . شاید حق با تو باشد در باره ی نبودن حاشیه ، و اتفاقی که در آن صورت می افتد . اما به راستی ، می شود جهانی متنی وجود داشته باشد و لایه های موازی متنی پدید نیایند ؟ هر خواندن حتی ، و گیریم نه خوانش ، جهانی دیگر به وجود نمی آورد ؟ و آفریننده اش در ای قبال چه نقشی را باید عهده دار شود ؟ اصولا حتی می شود گفت که باید نقشی داشته باشد ، یا اینکه آن آفریده هم به نوبه ی خود موجودی مستقل شده و دیگر حقی بر آن موجود نیست ؟ پاسخ هایم را برای خود نگه می دارم ... و تو هم این پاسخ ها را ... پاسخ
لولی وش
با درود جناب یزدانجو / نوشته های شما را همیشه با علاقه و کنجکاوی دنبال کرده ام در وبلاگتان هر چند که سیستم نظرخواهی اش کشنده است / نمی دانم چرا فکر کرده اید شاید بار آخر باشد پی گیری انتقادهایتان. برای من که خیلی روشنگرانه بوده و هست این بحث. و به ویژه از حاشیه گی اتش!! لذت برده ام و آن را بخشی از متن خوانش های شما می دانم از نویسندگانی که ترجمه شان می کنید و البته با خلوصی فراوان در وطنی بودنش/ پیشنهاد به خط لاتین نوشتن فارسی را خیلی عالی می دانم. خط عربی شاید نامربوط ترین خط باشد به زبان فارسی. با آن همه مشکلات و اعراب وحشتناکش که در زبان فارسی خنده دار و مضحک است اما فکر می کنم این ایده، کار بسیار وسیع و جمعی بخواهد. بنابراین در شکست خوردن اقدام انفرادی اش تقریبن شکی نیست. شاید بهتر باشد پیش تر چندین دوست و اهل فن را با خود هم رای کنید و بعد اقدام نمایید. که کاری است کارستان و بی گمان دشمن ساز. تا چند سال پیش فکر به لاتین نوشتن زبان کردی( زبان مادری من) خواب و خیال می نمود اما در این چند سال که وضعیتی نیمه مستقل و ویژه در کردستان عراق حاکم شد این ایده را عملی کردند و در حال حاضر و بعد از جند سال آزمون و خطا و دیدن نتایج درخشان این تغییر به خوبی جا افتاده این کار( آن هم در یک کشور عرب زبان ناسیونالیست!)/ شاد باشید هماره و سرفراز.
خالد رسول پور /
آقای یزدانجوی عزیز:
خوشحالم که مطلب قبل را خواندم. دوست دارم بیشتر در این باره بخوانم و بیاموزم و بحث کنم. مقصود پیشنهاد تغییر رسمالخط است.
ممنون.
سپینود
سلام دوست من
وقتي به اينجا رسيدم انتظار داشتم باتازه ترين كارها و انديشههايي - كه تا چاپ شوند هزار سال طول مي كشد - مواجه مي شوم و چه ذوقي كردم . اما مي بينم كه شما هم به دامتلهي گله گله گذاري و پرسش و پاسخ افتادهاي . دوست من حكايت پدر و پسر و خرشان را كه مي داني . اگر بخواهي به اين وادي بيفتي قيد اينجا را بزن كه هميشه هستند كساني كه ناراضياند و حرفي براي گفتن و گله كردن دارند . ما منتظر كار هاي حديديم . پايدار باشي
با سلام. این وبی که در این نوشته خود به نام سیانور به ان اشاره کردید متعلق به من نیست و شاید متعلق به دوستی همنام باشد که هم اکنون لطف کرده و نام کوچکش را به رها تغییر داده.
با تشکر
خوشحال می شوم به سایتم سری بزنید
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی