May 15, 2005

ابله جامعه

نمایشگاه هم به آخر رسید و خستگی­اش تمام در تن­ام مانده. البته که حرف­ها و حاشیه­ها جایی در ذهن­ام ­ماند، اما دیگر نه ستایش­ها ذره یی شادم کرد نه نکوهش­ها ذره یی آزرده ام. راستی من این همه سال چه کرده ام؟ احساس شرمساری، حس حقارتی که در وجود خودم یافتم حد و حساب نداشت. خرد ام کرد. خفه ام کرد. نوشتن راهی به رهایی نبود. برای من این طور بود. راهی به تباهی بود. پس من برای چه می­نویسم؟ برای که می­نویسم؟ هنوز امیدوار ام که می­نویسم؟ نویسنده یی که ننویسد ناامیدتر از نویسنده­ی ناامیدی نیست که هنوز می­نویسد؟
دستاورد این ده روز عمرم همین حرف بابک بود در " سارتر که می­نوشت
": "آن­چه دیگران می­خواهند از تو بسازند بن­بستی نیست، همیشه راهی هست." ... این هیولای ابله را دیگران از من ساختند یا خودم؟ مهم نیست. همیشه راهی هست -- راهی که من هرگز آن را پیدا نخواهم کرد.

7 نظر:

Anonymous Anonymous مي نويسد:

آنچه در ابتدای نوشته ات به آن رسیدی که بسیار خوب است، نشان پختگی ذهنی و روحی، این که: نه ستایشی شادت کند و نه نکوهشی آزرده ات. ولی چرا حس شرمساری و حقارت؟ مگر چه شده؟ نگو که از اخم بددلانه یا بدزبانی کسانی که همیشه طلبکارند، احساس شرمساری میکنی. این گونه فقط کسانی را که به کار تو باور دارند، ناامید میکنی. و البته که نوشتن راهی به رهایی نیست، راهی است بیشتر برای فراموشی ظاهری اسارتمان. آنهایی که با نوشته های تو به راه افتادند، و خواندن و نوشتند، امروز به بار نشسته اند و خودشان کار میکنند، چه مزدی بهتر از این شیرینی استادی؟ چه قدرتی میتواند کسی را که خودخواسته از جنجال و حاشیه و نان نوچه پروری خوردن کناره گرفته، خرد کند؟ استغنا که نباید گله کند. جا را برای که خالی میکنی؟ برای بیفرهنگی و بیسوادی و حسد و غرض؟ شاید خسته باشی، حرفی نیست، استراحت کن اما نه برای همیشه.
دوست شما

3:45 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

This comment has been removed by a blog administrator.

4:50 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

نویسندگی حرفه نیست نویسندگی نفرین است...!!!
توماس مان

12:06 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

is it a game again? I love games too.

10:34 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

Is it a GAME again? I love games too: hope,writing,lie,cry...

10:37 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

سلام آقای یزدانجوی عزیز.فکر نمی کنی هنوز صحبت کردن در مورد این مقولات برای شما زود باشد.به نظرم اندکی خودت را بیش از اندازه بزرگ دیده ای.من به زحماتی که در عرصه فرهنگ انجام می دهی احترام می گذارم.خستگی روزهای نمایشگاه را هم در چهر ه ات دیدم.امااحساس می کنمبرای رسیدن به این یاس از نوشتن ، که در یادداشت ات به آن اشاره کرده ای هنوز زمان بسیاری مانده است.خودت را با سارتر مقایسه نکن.کتا ب ات را بنویس و ما یوس نشو.به همه آثاری که نوشته ای و ترجمه کرده ای نیاز داریم.

11:39 AM  
Blogger پيام يزدانجو مي نويسد:

کامنت دوم به درخواست نویسنده ی آن پاک شد

3:28 PM  

Post a Comment

<<< صفحه ی اصلی

:: نقل نوشته ها مجاز و انتشار آن ها منوط به اجازه ی نويسنده است ::