صید قزلآلا در نمایشگاه
از فردا صید قزلآلا در آمریکا نوشتهی ریچارد براتیگان با ترجمهی من در نمایشگاه کتاب عرضه میشود: نشر چشمه (سالن 5). دربارهی این رمان حتمن چیزهایی شنیده اید، یا بالاخره بعدن میشنوید! خود من که خیلی ذوقزده ام، چون هنوز نه طرح جلدش را دیده ام نه صفحهآرایی نهاییاش را. به هر حال، اگر مثل من عازم صید قزلآلا در آمریکا هستید، همین فردا صیدش کنید. این دعوت از جانب مترجم بود، این هم استقبال نویسنده از شما:
خوش آمدید
شما فقط چند صفحه با
صید قزلآلا در آمریکا
فاصله دارید
Labels: Brautigan
11 نظر:
ممنون از دعوت اتان. نمایشگاه همیشه جای ملاقات منتظره ها ست بیش تر تا نامنتظره ها
آقای یزدانجو.مشغول خوندن کتاب فرانکولای شما هستم.
جالب بود برام.تاحالا موقع خوندن یه کتاب نتونسته بودم ارتباط مستقیم با نویسندش داشته باشم.کاش همه نویسنده ها وبلاگ داشتن :)
کتاب رو که خوندم حتما نظرم رو بهتون میگم.
تبریک...پس بالاخره این قزاآلای کمیاب آماده طبخ شد!!
سلام. خسته نباشید. تبریک برای صیدِ قزل آلا. اُمیدوارم همواره پُر توان باشید و آدمِ کتابی.
تبریک میگم. بیشتر به خودم. وای من چه کار کنم که دستم به نمایشگاه نمیرسه؟
ممنون از گه و كثافت هايي كه به اسم ترجمه به خوردمون مي ديد.ممنون.
از همه چيز هايي كه سبب وباعث وسوسه ديدار تقريبا" هر روزه ازفرانكولا گشته است بگذريم يك چيز حداقل براي من نا زدودني ست ؛آن هم فرصت كشف و لذت خواندن ازبراتيگان توسط شماست ؛مي شد يك سال كه نه، شايد خيلي بيشترهم بگذرد و براتيگان همچنان يك نام باشددر مقاله ها و ترجمه هاي پراكنده ي اينجا و آن جا؛اما اين نشد!. داستان« پروژه برق رساني» آن قدر غافلگير كنده و زيبا بود كه فكر مي كردم بايد خيلي ها حتما"بخوانندش .حتي دوستاني كه به اينترنت دسترسي ندارند.اين بود كه يك روز نشستم و از روي آن چند بار نوشتم وپستش كردم به آدرس چند نفر از آن خيلي ها.بگذاريد اينطوري فرض كنيم : قرار است قزل آلايي را بخوريم كه ابتدا يك ماهي گير حسابي زبده و زبر دست صيدش كرده و بعد يك آشپز هنرمند و خلاق ماهي را پسنديده و افتاده به جانش و آن را جوري طبخ كرده كه از بويش هم دل آدم ضعف برود. گفتيد قزل آلا درنمايشگاه آماده خوردن است؟
خب آقای یزدانجوی عزیز
فرانکولایتان رو خواندیم.ولی رک و راست بگیم.کتابی نیست که جاذبه عامه داشته باشد.من مطمئنم اگر کتاب رو به دور و اطرافیانم پیشنهاد دهم دو اتفاق خواهد افتاد:
یکی کسانی که خیلی بیهوده و لوس تلقی خواهندش کرد
و یکی آنهایی که ازش چیزی سر در نمیاورند.
کم پیدا میشود خواننده دقیق ایرانی که بتواند استعاره ها و تئوری ها را فهمد و عمیق بخواند.
کتاب جالبی بود.هر چند که اولش خیلی کند پیش رفت ولی آخرش با سرعت هر چه تمام تر خواننده رو جا میگذاشت.
خسته نباشید.
راستی یک چیز دیگر
پریشب روی کتابتان خوابم برد و تا صبح کابوس هیولا دیدم.با وجود اینکه خود کتاب اصلا ترسناک نیست ولی فضاش جوری بود که آدم استرس پیدا میکرد.
فرانکولا با تصور موقعیت یزدانجو جذابیت اصلی خود را پیدا می کند
ولی عوامانه هم منظورم عوام لیسانسه است
آن هم هنری
کتاب بسیار جالبی است و از اینکه فرانکولا فرانسیس بیکن
را دوست دارد می توان تا حدودی به مخاطبان فکر کرد
و به تفاوت های پیکاسو ماتیس و غیره با بیکن و هنر بعد از جنگ دوم
salam
aval ye alame chizaye jaleb bayad behetoon begam.ke chejoori shomaro kashf kardam!ye rooz be toore kamelan etefaghi weblogetoono ke taze update shode boodoo didam behesh ye sari zadam vali nafahmidam shoma ki hastid!baadesh asri ke dashtam shargh mikhoondam maghaleh khanoom moghanloo roo didam va fahmidam ferancula esme romanetoone...baadesham fahmidam shoma nevisandehin!tagh tagh tagh are man fahmidam!lol...baadesh shoroo kardam donbale ketabayie ke ta hala neveshtin va chand ta shoonoo too ketab khooneye daneshgah yabidam va alan ham eftekhare neveshtan vase shoma ro daram.in bood dastane ashnayie man ba shoma.lolkheili khoshhalam va omidvaram shoma ham khooshhal bashid ke dooste koochoolii peyda kardin albate kheili ham koochooloo nistam!lol
khaste nabashid
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی