April 14, 2005

فرانکولاگری

بهار، در وبلاگ اگنس، به یمن آرای بارت در " لذت متن"، خوانشی از فرانکولا دارد با عنوان عشق­هایی سرشار از فرانکولاگری. به گمان من نمونه­ی یک نقد موجز و منسجم است و، باز هم به گمان من، دقت و دل­نشینی، هردو را با هم، دارد
روزبه صدرآرا نقدی نوشته با عنوان
فرانکولاگری: در باب قصه ای به نام فرانکولا یا پرومته­ی پسامدرن. ایده­ی کلی­اش را دوست داشتم، گو این که بیش از آن­چه اخلاق اجازه می­دهد به آرای بودریار (به­ویژه در گفت­وگوی­اش با سیلور لوترنژه زیر عنوان "بودریار را فراموش کن") متکی بوده – در واقع عمده­ی مطلب به همان شیوه­ی فرانکولایی نوشته شده: نقل­قول بدون گیومه! یک بازی­گوشی دیگر: در نوشته­ی صدرآرا به­جای فرانکولا هرچیز دیگری را که صلاح می­دانید جاگزین کنید، بگذارید "انسان امروز"، "دنیای امروز"، یا "وضعیت پسامدرن"، یا هر کتابی را که دوست دارید بگذارید: می­بینید که آب از آب تکان نمی­خورد! -- نتیجه­گیری از این آزمایش هم به عهده­ی خودتان
خوابگرد هم درباره­ی فرانکولا نوشته:
وقتی به ارزش داستان­نویسی آگاه باشیم. اولین نوشته­ی انتقادی است که درباره­ی کتاب­ام می­خوانم و افسوس می­خورم چرا مدت اکران­اش این­قدر کوتاه بوده! می­شد از این رهگذر انتقادات دیگر خوانندگان را هم بشنوم (هرچند که بعضی نظردهندگان همین انتقادات بی­پرده را هم به حساب پرده پوشی گذاشته اند). انتقادات خوابگرد را صادقانه و صمیمانه یافتم؛ حتا اگر آن­طور که نوشته حرکت فرانکولا "از عمق به سطح" بوده باشد باید بگویم به یکی از اهداف اصلی­ام دست یافته ام. سوای این اما، هم فرض و هم نتیجه­یی را که در مورد کلیت کار نویسندگی­ام ارائه کرده خالی از اشکال ندیدم: این فرض که من نویسنده­ی بی­پیشینه یی بوده ام و این نتیجه که "هر کتابی ارزش یک بار نوشته شدن را دارد". خب، این فرض در مورد من صدق نمی­کند، اما اگر می­کرد هم باز دلیل نمی­شد نتیجه­ی اخلاقی آن را بپذیرم (در مطلبی که در باب "توهم تولید یا فوران فرآوری" خواهم نوشت به این حکم اخلاقی رجوع خواهم کرد). بحث در باب "زبان ترجمه" هم فرصتی دیگرتر می­خواهد که خوش­حال ام خوابگرد انگیزه­ی جدی­تر گرفتن­اش را در من بر انگیخت

Labels:

2 نظر:

Anonymous Anonymous مي نويسد:

salaam:)
kheili khosh-haal shodam az didanetoun, va baabate lotfetoun ham mamnoun:)

11:52 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

بالخره این مطلب خانم بهار نقد است یا خوانش؟ شما گفته اید نقد راستش من نشان نقد ندیدم.پس به خوانش بسنده کنیم بهتر است نه؟

4:09 AM  

Post a Comment

<<< صفحه ی اصلی

:: نقل نوشته ها مجاز و انتشار آن ها منوط به اجازه ی نويسنده است ::