انتخاب اخلاقی
اینروزها در برزخ سختی قرار گرفتهام. دیروز با بابک احمدی حرف میزدم، بابک بالاخره به جمع حامیان معین پیوست، و در میان نزدیکانام تقریبن تنها ماندم؛ بدتر از آن باز هم دچار سرگردانی شدم، البته نه آنقدر که تسلیم وسوسهی درج نامام در پای بیانیهی دیهیمی شوم (حمایت مشروط روشنفکران از معین، به شرط پایبندی عملی او و حامیاناش به تعهدات نظری خود، که بدبختانه در گذشته و حال شواهد بسیاری از ناپایبندی دیدهام). امشب دیدم که، از میان نامداران، آشوری هم به حامیان معین ملحق شده، در سایت حامیان معین هم نام بسیاری از روشنفکران آمده. معلوم است که مسئله برای من محدود یا حتا مشروط به موضع گیری روشنفکران نیست. من بهمعنای مصطلح کلمه نه خود را روشنفکر میشمارم نه توهمی دربارهی تاثیر روشنفکران دارم (همینجا نوشتهام که بزرگترین مانع دموکراسی در دنیای امروز را روشنفکران میدانم، و برای من این ابدن یک شوخی روشنفکرانه یا یک تعبیر استعاری نیست). اهمیت واکنش روشنفکران برای من تنها در چالشهای فکرییی است که هرکدام با موافقت یا مخالفتشان پیش میکشند و مرا به بیشتر اندیشیدن مجاب میکنند ...
هرچه میگذرد بیشتر باور میکنم که انتخابات آتی برای بسیاری از روشنفکران هم یک انتخاب اخلاقی است، خواه بهخاطر تسکین وجدان معذب خود از بار تصدیق، تطهیر، یا حتا تشویق روندهای نادموکراتیک در زندگی گذشته و حال خویش، و شاید کسب آسایشی برای ادامهی روال سابق در سایهی توهم ادای دین خود به دموکراسی، و خواه بهخاطر این تصور ناپراگماتیستی که شرط هر عمل اخلاقی عمل به وظیفه است نه اندیشه کردن در نتیجهی آن.
آنچه اینروزها در کارزار انتخابات میگذرد هم موجب خوشبینی است و اسباب بدبینی. خوشبینی از آن جهت که شعارها و گفتارهای معین جالبتر از گذشته است، و بدبینی از این جهت که مشارکتیها با بعضی فرصتها باز هم فرصتطلبانه برخورد میکنند (گنجی با چه حالی آمد و با چه استقبالی رفت؟) ... نمیدانم. فعلن به این نتیجه رسیدهام که مشارکت انتقادی با مشارکت منفی انتقادی فاصلهی چندانی ندارد -- دستکم از بابت انگیزه، هرچند نه از لحاظ نتیجه: شاید بیشتر یک افتراق راهکاری باشد تا یک اختلاف راهبردی.
دو دنبالک دیروز، دربارهی خواندنیها از دید خودم، امروز هم دنبالهیی داشتند. زیدآبادی مقالات مذکور خود را جمع بندی جالبی کرده، جستاری است که در همان سایت روز آمده. اما مصاحبهی دیروز دکتر سروش در شرق امروز، با سانسور مفتضحانهیی منتشر شد (تعبیر "بشر و بقر ... " را حذف کردهاند و جملهی ابترمانده را به جملهی بعدی چسباندهاند). جالب است: مصاحبهی سروش، پدر معنوی روشنفکران دینی و مرجع موجه اصلاح طلبان حکومتی، تا آنجا که من دیدم، در هیچ کدام از نشریات مکتوب و اینترنتی حامی معین و نزدیک به مشارکت منتشر نشد. مصلحتاندیشی قابلانتظاری بود (در کنار انبوهی از مصلحتاندیشیهای دیگر). همینجا نوشتم که زمانی "یاس نو" ییها انتقاد من از سروش را سانسور کردند؛ برعکس، حالا سروش را سانسور کردند و من اگر نامهی دیهیمی در حمایت از معین را امضا کرده بودم اسمام برخلاف او در "اقبال" میآمد. بینیازی فعلی فرزندان از شنیدن اندرز پدر دو علت بیشتر ندارد: یا مشارکتیها از موضع سروش باخبر بودهاند که پیش از این برای نظرخواهی سراغی از او نگرفتهاند، یا این که در کوران جلب آرا فرصتی برای اخذ نظر منتقدان نیافتهاند، همانطور که برای تشکیل "جبههی دموکراسیخواهی" فرصتی برای صحبت با بانیان و مروجان این ایده نداشتند. برای من، از این همه این میماند که، سروش استقلال عمل خود را نشان داد و تسلیم استفادههای ابزاری از اندیشهاش نشد. توضیحی دربارهی مصاحبهاش برای روز ارسال کرده است که برایام بهیادماندنی است -- وصف حال من هم هست.
هرچه میگذرد بیشتر باور میکنم که انتخابات آتی برای بسیاری از روشنفکران هم یک انتخاب اخلاقی است، خواه بهخاطر تسکین وجدان معذب خود از بار تصدیق، تطهیر، یا حتا تشویق روندهای نادموکراتیک در زندگی گذشته و حال خویش، و شاید کسب آسایشی برای ادامهی روال سابق در سایهی توهم ادای دین خود به دموکراسی، و خواه بهخاطر این تصور ناپراگماتیستی که شرط هر عمل اخلاقی عمل به وظیفه است نه اندیشه کردن در نتیجهی آن.
آنچه اینروزها در کارزار انتخابات میگذرد هم موجب خوشبینی است و اسباب بدبینی. خوشبینی از آن جهت که شعارها و گفتارهای معین جالبتر از گذشته است، و بدبینی از این جهت که مشارکتیها با بعضی فرصتها باز هم فرصتطلبانه برخورد میکنند (گنجی با چه حالی آمد و با چه استقبالی رفت؟) ... نمیدانم. فعلن به این نتیجه رسیدهام که مشارکت انتقادی با مشارکت منفی انتقادی فاصلهی چندانی ندارد -- دستکم از بابت انگیزه، هرچند نه از لحاظ نتیجه: شاید بیشتر یک افتراق راهکاری باشد تا یک اختلاف راهبردی.
دو دنبالک دیروز، دربارهی خواندنیها از دید خودم، امروز هم دنبالهیی داشتند. زیدآبادی مقالات مذکور خود را جمع بندی جالبی کرده، جستاری است که در همان سایت روز آمده. اما مصاحبهی دیروز دکتر سروش در شرق امروز، با سانسور مفتضحانهیی منتشر شد (تعبیر "بشر و بقر ... " را حذف کردهاند و جملهی ابترمانده را به جملهی بعدی چسباندهاند). جالب است: مصاحبهی سروش، پدر معنوی روشنفکران دینی و مرجع موجه اصلاح طلبان حکومتی، تا آنجا که من دیدم، در هیچ کدام از نشریات مکتوب و اینترنتی حامی معین و نزدیک به مشارکت منتشر نشد. مصلحتاندیشی قابلانتظاری بود (در کنار انبوهی از مصلحتاندیشیهای دیگر). همینجا نوشتم که زمانی "یاس نو" ییها انتقاد من از سروش را سانسور کردند؛ برعکس، حالا سروش را سانسور کردند و من اگر نامهی دیهیمی در حمایت از معین را امضا کرده بودم اسمام برخلاف او در "اقبال" میآمد. بینیازی فعلی فرزندان از شنیدن اندرز پدر دو علت بیشتر ندارد: یا مشارکتیها از موضع سروش باخبر بودهاند که پیش از این برای نظرخواهی سراغی از او نگرفتهاند، یا این که در کوران جلب آرا فرصتی برای اخذ نظر منتقدان نیافتهاند، همانطور که برای تشکیل "جبههی دموکراسیخواهی" فرصتی برای صحبت با بانیان و مروجان این ایده نداشتند. برای من، از این همه این میماند که، سروش استقلال عمل خود را نشان داد و تسلیم استفادههای ابزاری از اندیشهاش نشد. توضیحی دربارهی مصاحبهاش برای روز ارسال کرده است که برایام بهیادماندنی است -- وصف حال من هم هست.
Labels: Election
2 نظر:
حقا كه چنين خطاىِ تاكتيكىاي، آن هم در اين روزهاىِ آخر، از سروش بعيد مىنمود ـ البته اگر بهواقع قصدش كاستن آراىِ معين و افزودن به كروبى نبوده باشد.
میم عزیز، مساله خطا نیست، اتفاقن و دقیقن همان "دگراندیشی" است که معین و حامیان اش مدعی حرمت گذاری به آن اند. مگر حرف سروش مصداق مسلم دگراندیشی نبود؟ مساله این است: آن ها که به سروش خودشان هم رحم نمی کنند، حتا این دگراندیشی همدلانه را هم تاب نیاوردند، با من و شما چه خواهند کرد؟
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی