June 17, 2005

درس دموکراسی

مدافعان لزوم شرکت در انتخابات، دائم از آن به عنوان یکی از استوانه­های دموکراسی یاد می­کنند، اما اغلب فراموش می­کنند اضافه کنند کم­ترین کاری که برای پاس­داری از آن باید کرد پای­بندی به اصول دموکراسی در نفس همین فرآیند است. آن­ها فراموش کرده­اند که این تب و تاب احساسی انتخابات هم می­گذرد و، دیر یا زود، بالاخره باید پاسخگوی وجدان اخلاقی خود و جامعه باشند.
می­دانم که در این غوغای تشویق و تحریک دیگران به رای دادن، من نقشی به­ظاهر منفعل بازی کرده­ام. گمان کردم اگر مردم آن­طور که خود می­خواهند انتخاب کنند، کم­ترین بهره­اش برای من این که جامعه­ی خود را بهتر خواهم شناخت، ارزیابی واقع­ بینانه­تری از ارزش­ها و گرایش­های­اش خواهم داشت، و دیگران هم اگر چشمی برای دیدن داشته باشند خود را در این آینه بهتر خواهند دید. به هر رو، آن­چه در دو نوشته­ی اخیر کوشیدم که شرح دهم همین ضرورت پای­بندی به اخلاق دموکراسی بود.
می­دانم که حرف­ام خریداری ندارد. دو روز پیش مصطفی قوانلو قاجار نامه­یی ارشادی برای­ام فرستاد، دعوت که دست از بی­تفاوتی بردارم و به جمع حامیان معین بپیوندم. در جواب این را گوشزد کردم که از ایشان هم به عنوان یک روزنامه­نگار انتظار می­رود ارزش­های دموکراتیک را فدای اهداف انتخاباتی نکند: اشاره­ام به مطلبی بود که تحت عنوان عدول دفتر تحکیم وحدت از موضع قبلی خود و پیوستن به جمع حامیان معین تنظیم کرده بود. در مقابل انکار نویسنده، نوشتم همان خبری که به آن لینک داده نقیض قضیه را می­گوید و بیانیه­های متعاقب هم استنباط او را نقض می­کنند: در این صورت، درج آن عنوان با آن تفاصیل تحریف­آمیز جز یک بهره­ برداری غیراخلاقی (مغایر با اخلاق دموکراسی) چه می­تواند باشد؟ القصه، دفتر تحکیم بیانیه­ی پایانی را هم صادر کرد و آن نوشته همچنان در سایت روزنامه­نگار نو به قوت خود باقی است! یک نمونه­ی دیگر ابراهیم نبوی بود که دیدم در تمسخر سیمین بهبهانی، به خاطر دفاع خود از حقوق معنوی آثارش، لودگی را به حد اعلا رسانده. نمی­دانم در برخورد با امثال شجریان و همسر فرهاد و ... هم همین لودگی­ها را خواهد کرد؟ اگر شهروندی حقوق دموکراتیک خود را مطالبه کند سزاوار چنین لجن­پراکنی­هایی، آن هم در دفاع از دموکراسی، است؟! با کسی که خواهان خوش­رقصی و خودفروشی و نان به نرخ روز خوردن نباشد این­گونه باید برخورد کرد؟
از این نمونه­ها این روزها بسیار دیدم، اما اکراه من از مشارکت در این نمایش احساسی دلایل دیگری دارد-- اغلب دلایلی که دوستان در نوشته­هاشان آورده­اند معلول دلایلی دیگر است. اگر امروز روز جوان هژده ساله عکس رفسنجانی و قالیباف را به دست گرفته، برای من این اصلن دلیل موجه تایید هواداران معین و مقابله با هواداران دیگران نیست. اتفاقن باید از خود بپرسم که اصلاحات ادعایی اصلاح طلبان تا چه حد نهادینه شده؟ به­جای تمسخر نوجوانان حامی محافظه­کاران، یا تحقیرشان با عناوینی چون بورژوای بی­درد و ...، باید بپرسم اصلاح طلبان برای آشنایی آنان با ارزش­های دموکراسی چه کرده­اند؟ بی­تعارف، هیچ – که اگر قدمی برداشته بودند حال و روز آن­ها این نبود. باید بپرسم که کدام نهاد دموکراتیک دولتی یا غیردولتی را تاسیس یا تشویق کردند که امروز پشتیبان پروژه­ی اصلاحات باشد – جز "مرکز گفت­وگوی تمدن­ها" که دوستانی که از مواهب مادی و معنوی­اش برخوردار بودند چندوچون­اش را خوب می­دانند! باید بپرسم این همه دستاوردی که امروزه به خاتمی منتسب می­شود تا چه حد واقعی است و تا چه حد توهمی برای توجیه اهمال­کاری خود؟ باید بپرسم آن­هایی که در دستاوردهای دولت اصلاحات مبالغه می­کنند آیا اصلن به نقش روند جهانی شدن، توسعه­ی فن­آوری­های ارتباطی، نو شدن نسل­ها، و ... در ترویج گریزناپذیر ارزش­های دموکراتیک توجه داشته­اند؟ (آیا صد برابر شدن تعداد شماره تلفن­های شهر تهران به نسبت بیست سی سال پیش را باید به حساب دستاوردهای مدیریتی گذاشت؟) باید بپرسم اگر ارزش­های ادعایی (آزادی اندیشه، مردم­سالاری، و چه و چه) فقط رنگ و لعابی برای مفاهیم توخالی نبود که نباید این­سان آسان به کار هر کاندیدایی می­آمد؟ باید بپرسم آیا ترس اصلاح طلبان از تصدی ریاست جمهوری توسط یک نظامی سابق، فی­نفسه نشان­دهنده­ی شکست آن­ها در تعریف و تثبیت ساختارهای دموکراتیک نیست؟ (آیا انتخاب یک نظامی به سمت وزیر امور خارجه، دموکراسی آمریکا را به خطر انداخت؟) و از همه مهم­تر، باید بپرسم که اصلاح طلبان چه استقبالی از انتقادات کرده­اند، چه گامی برای انتقاد از خود برداشته­اند، چه راهی را برای تاثیرگذاری بر مردم و گفت­وگوی انتقادی با دانشجویان گشوده­اند؟
الغرض، این­قدرها ساده­اندیش نیستم که باور کنم اصرار اصلاح طلبان بر طولانی بودن روند دست­یابی به دموکراسی بویی از باریک­بینی برده یا نشانی از حسن نیت دارد. ساده­اندیشی از این بیش­تر که باور کنم شرط تحقق دموکراسی­های غربی دموکرات شدن تک­تک شهروندان ساکن آن دموکراسی­ها بوده؟ آیا بیانیه­ی حقوق بشر دو سده پیش، وقتی به تصویب رسید که تمام فرانسوی­ها حقوق دموکراتیک یک­دیگر را به رسمیت شناختند؟ آیا در جوامع اروپایی و آمریکایی دیگر نه نگاه مردسالار وجود دارد، نه نگاه نژادپرستانه؟ نه؛ من این­قدر ساده­اندیش نیستم. من به این می­اندیشم که شرط لازم دموکراسی التزام عاملان فرآیندهای دموکراتیک به اصول و ارزش­های دموکراسی است (دموکراسی این­گونه در حوزه­ی عمومی تاسیس می­شود)، گو این که شرط کافی آن درونی شدن این اصول و ارزش­ها نزد اکثریت شهروندان باشد (دموکراسی این­گونه در حیطه­ی خصوصی تحکیم می­شود). دموکراسی صداقت و جسارت تن دادن به این التزام است و من در میان مدعیان امروزی دموکراسی در ایران، از این نظر نه صداقتی در گفتار دیده­ام نه جستارتی در کردار.
این­ها که گفتم البته یک روی سکه است. روی دیگر سکه برای من شخصی­تر و به­مراتب اخلاقی­تر است. از آن­جا که در مدت شش سال تحصیلات دانشجویی­ام که مقارن با مسئولیت دکتر معین بود نه اسمی از برنامه­ی اصلاحات ساختاری در وزارت علوم شنیدم نه کم­ترین اصلاحی در دانشگاه دیدم، حق دارم نسبت به برخی مواضع ادعایی با سوء ظن طرف شوم. اصلن خیال خودم را راحت کنم. من آدمی کوته­بین و کینه یی ام: می­خواهم صد سال دیگر هم اوضاع فرهنگ­سراها و وضع سانسور و چه و چه بهتر نشود و کسی سراغ کار مرا نگیرد؛ من به خاطر دو سالی که در راهروهای معاونت دانشجویی عمر و اندوخته­ام را، برای گرفتن بورسی که حق­ام بود، به باد دادم از رای دادن اکراه دارم!
من کاری با کاندیداهای دیگر ندارم. اگر قرار به مشارکت بود، انتخاب من می­توانست معین باشد؛ چه کنم که حرف صریح معین هم این بود، این که برای ارزیابی افراد و احزاب به گذشته­ی آن­ها رجوع کنید، و من دقیقن به همین دلیل از رای دادن به معین و مشارکت معذور ام.

Labels:

11 نظر:

Anonymous Anonymous مي نويسد:

سلام. پیام عزیز، طرح اصلاح ساختاری که بعد از کلی جان کندن و سنگ اندازی شورای نگهبان تنها یک سال است که تصویب شده شاید تا چند سال دیگر هم واقعا اثر نکند. مشکلات سیستم اداری کشور رو نمی شه اینطور به پای یک نفر بنویسیم. تازه کسی که جزو کسانی بوده که بیشترین تلاش رو برای بهبود وضع موجود کرده. به سهم خودم به عنوان کسی که رای به معین رو در شرایط فعلی یک قدم به طرف اصلاح کشور می دونم، از این که به هر دلیل درست یا نادرست دکتر معین نتونسته اعتماد تو رو جلب کنه متاسفم. موفق باشی

1:21 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

هر دو پاىِ خرِ خردِ حساب‌گرم تا زانو در گل مانده است. سرانجام، عزم‌ام را جزم كرده بودم تا به معين رأى بدهم؛ اما باز اين‌جا را كه مى‌خوانم پاى‌ام سست مى‌شود. به همان تكافؤي مى‌رسم كه سروش به‌اش شهادت داده بود. حكايت من هم شده است همان حكايتِ خرِ ژان بوريدان! هركدام را كه انتخاب كنم ـ چه تحريم و چه معين ـ ترجيحِ بلامرجح است. كى‌ست كه مرا يارى كند؟!

9:39 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

چرا اینقدر دیر؟ کاش این حرفها را کمی زودتر میزدید!

11:38 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

!سلام
لینک مطلب اخیر شما را درخبرچین قرار دادیم. موفق و پیروز باشید

5:25 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

آقای یزدانجوی گرامی
خیالتان راحت باشد با توجه به عدم حضور خلی ها و با توجه به حضور بسیجی ها و علاقمندان رهبری . و با توجه به تمام مشکلاتی که اصلاح طلبان برای شما پیش آورده اند و سبب اکراه شما شده اند . آقای هاشمی رفسنجانی و آقای احمدی نژاد در دور حضور دارند . شما با این وضع حتما امکان بیشتری دارید که به نهادینه کردن دموکراسی و مسایل دیگر در شرایط مناسب پدرسالارانه و رهبرانه این دو گزینه بپردازید .
ارادتمند گیسو فغفوری

7:33 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

سلام آقای یزدانجوی عزیز
دقیقا با شما موافقم که با روشهای غیردموکراتیک نمی توان به دموکراسی دست یافت .به نظرم سیاست زدگی بسیاری از افراد در عرصه تفکر باعث اتخاذ موضعی نامنطبق با واقیعت منافع شهروندی آنان می شود.تردیدفراگیر درنزد واجدین شرایط انتخاب جای تحقیق دارد.در مورد نبوی بسیار متاسفم که جای تحلیلگران با سواد ما را افرادی چون نبوی یا درخشان پر کرده اند . بسیاری موضع انتخاباتی شان را بر اساس نظر یک طنزپرداز اتخاذ کرده اند.

9:32 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

سلام
خیلی متشکر از کامنتتان. مطلب شما خیلی جامع بود.

12:26 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

very true,very very true...your talk is "right as rain".

3:01 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

سلام دوست عزيز درست انديشيد.بعدابه اين راي ندادن خود را سرزنش نخواهيد كرد بارها بدوستان گفته ام نوع راي براي حاكم مصرح نيست خود توانند درست كرد ولي تعداد آرا در جهان جلوي يورش جهانيان را خواهند گرفت.الان با راي داده شده توسط تعدادي از روشنفكران هم از درون سوزند و هم از برون حمايت جهاني ديگر رنگ و بوي خود را از دست خواهد./پاينده باشي

1:34 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

چقدر بدبختند این مشارکتی ها! تنور انتخابات آقا را گرم کردند و آبروی خودشان را بردند! آبروی ما را هم بردند ... حق با شما بود دوست عزیزم. یا حق!

7:28 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

چه خوب نوشتی آقای یزدانجو. من که از نتیجه انتخابات و شکست معین و مشارکت ناراحت نیستم. بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش...

9:47 PM  

Post a Comment

<<< صفحه ی اصلی

:: نقل نوشته ها مجاز و انتشار آن ها منوط به اجازه ی نويسنده است ::