June 21, 2005

تورنمنت انتخابات

1
مسابقات فوتبالی را تصور کنید که در قالب یک تورنمنت انتخابی برای مشخص شدن نماینده­ی کشور و اعطای جواز حضور در عرصه­های ملی و بین­المللی به او برگزار می­شود؛ در این مسابقات هر جناحی در نقش یک تیم ظاهر می­شود و کاپیتان هر تیم هم کاندیدای انتخاباتی او است؛ وزارت کشور نقش برگزارکننده­ی بازی­ها را بر عهده دارد، و شورای نگهبان هم نقش کمیته­ی انظباطی را ایفا می کند. گزارش ژورنالیستی این مسابقات را می­توان این­طور تنظیم کرد: "تورنمنت امسال با شرکت هفت تیم و با حضور پرشور تماشاگران برگزار شد و دو تیم اول (به کاپیتانی رفسنجانی و احمدی­نژاد) راهی فینال شدند. شگفتی­ساز این دوره مدافع عنوان قهرمانی بود: تیمی که به کاپیتانی دکتر معین شرکت کرد در دور اول شکست فاحشی خورد و از گردونه­ی رقابت­ها حذف شد. این تیم که در تورنمنت 4 سال پیش مقام نخست دست یافته بود، در این دوره از رقابت­ها به جایگاهی بهتر از پنجمی دست نیافت!"

2
تیم "دوم خرداد" هشت سال پیش شگفتی­ساز رقابت­ها شد؛ در ادامه صاحبان باشگاه با تشکیل تیم "اصلاح­طلبان"، که عمدتن از بازیکنان خودی تشکیل شده بود، راهی مسابقات چهار سال قبل شدند و با اقتدار کامل آن دوره از رقابت­ها را هم فتح کردند. تصور بر این بود که بار هم می­توان تیمی متشکل از برخی بازیکنان تیم سابق تشکیل داد و به پیروزی چشم­گیری دست یافت. اما این تیم با شکست سنگینی مواجه شد. چرا؟
در درجه­ی اول شکست تیم معین به این برمی­گردد که تعدادی از تماشاگرانی که باید در ورزشگاه حاضر می­شدند و تیم را تشویق می­کردند به هر دلیل حاضر نشدند؛ با این حال انبوهی از تماشاگران به استادیوم آمدند و از این میان کم­تر از یک­پنجم آن­ها هوادار تیم معین را تشویق کردند. تعدادی از تماشاگرانی که انتظار می­رفت هوادار معین باشند در ورزشگاه حاضر نشدند و تعدادی زیاد از هواداران سابق هم به تشویق تیم مقابل پرداختند. چرا؟ چون بازی تیم معین "تماشاگر پسند" نبود: به دو دلیل عمده: 1. بازی­کنان تیم مدت­ها بود که (به دلیل ضعف کادر فنی و بی­لیاقتی بازی­کنان) جز باخت، نتیجه­ی دیگری در کارنامه­ی خود ثبت نکرده بودند؛ 2. کل کادر فنی و بازی­کنان اصلی و ذخیره­ی تیم نه تنها قدر تماشاگران را ندانسته بودند و مطابق میل آن­ها بازی نکرده بودند، بل­که برای آن­ها دهن­کجی هم کرده بودند، فکر کرده بودند اگر تیم برتر رقابت­ها هستند به­خاطر بازی خوب خودشان بوده و تماشاگران چه بازی آن­ها را بپسندند و چه نپسندند وظیفه دارند به آن­ها رای بدهند؛ در هر حال، بخشی از هواداران را زیاده­خواه و نادان خوانده بودند و بدنه­ی اصلی تماشاگران را هم به هیچ گرفته بودند.

3
تیمی که در دوره­ی قبل تحت عناوین تیم "دوم خرداد" و "اصلاحات" شرکت کرده بود، برای شرکت یا عدم شرکت دچار تردیدهایی بود. بخشی از هواداران سرخورده اعلام کرده بودند که در این دوره از مسابقات به ورزشگاه نمی­آیند و هیچ تیمی را تشویق نمی­کنند، چون یا مسابقات را کلن ناعادلانه می­دانند و یا این به این نتیجه رسیده­اند که اگر تیم­شان برنده شود باز هم امتیازات چشمگیری به دست نمی­آورد و اصلن نمی­تواند پاسخگوی انتظارات آن­ها باشد. بیش­تر هواداران سابق هم بازی­های اخیر تیم "اصلاحات" را بسیار ناامیدکننده یافته و عملن دیده بودند که تیم به­جای بازسازی، سرگرم بازی­بازی بوده و بنابراین احتمال زیاد داشت که هوادار تیم دیگری شوند. بخشی از اعضای کادر فنی و بازی­کنان تیم هم سوای خستگی از حضور در چنین تیمی، این نکته را گوشزد کردند که فقط با جلب اعتماد دوباره­ی هواداران می­شود به پیروزی امیدوار بود. نتیجه این که، تیم فعلی تیمی ضعیف است که هواداران چندانی هم برای­اش نمانده، و اگر در تورنمنت شرکت کند فقط نیروی مادی و معنوی خود و هواداران بالفعل یا بالقوه­ی خود را به هدر می­دهد؛ تیم باید از حضور در رقابت­ها انصراف بدهد، تا هم خود را تقویت و هواداران را به حمایت از خود متقاعد کند، و هم با این کار اعتراضی به روند ناعادلانه­ی برگزاری بازی­ها کرده باشد. اما موافقان شرکت بر این باور بودند که، با همه­ی بی­انصافی­هایی که در مورد آن­ها شده، باید در این مسابقات شرکت کنند، چون قطعن با توجه به سابقه­ی مسابقات قبلی (سوای مسابقات شوراها)، این­بار به فینال می­روند و در نهایت برنده می­شوند، یا اگر هم به احتمالن برنده­ی نهایی نبودند می­توانند به بازی درخشان و حمایت هواداران خود مباهات کنند. نتیجه این که موافقان، با اخراج مخالفان، تیم ضعیفی تشکیل دادند و بازی را هم باختند.
تیم اصلاحات خودش را رئال مادرید می­دید، و بعضی از مشارکتی­ها خودشان را در قد و قواره­ی فیگو و بکام می­دیدند و، با وجود شکست سنگین در تورنمنت شوراها، باز هم دل­شان برای هنرنمایی در زمین چمن غنج می­رفت: اما رئال مادریدی که بازی­سازی مثل زیدان و مهاجمی مثل رونالدو و کاپیتانی مثل رائول و سرمربی­یی مثل دل­بوسکه نداشته باشند، در مقابل بایرن­مونیخی­هایی که دوپینگ هم کرده باشند و داور هم هوای­شان را داشته باشد چه کاری از پیش خواهد برد؟ با این سرمربی بی­انگیزه (خاتمی) کاپیتان بی­تجربه (معین به­جای مهاجرانی یا موسوی یا هرکس دیگر!) و بازی­کنان و کادر فنی ضعیف (نبوی و بهنود و رضا خاتمی و کولایی به­جای امثال گنجی و عبدی و سروش و شیرین عبادی)، و این بازی بد (ده روز تبلیغات انتخاباتی)، و از همه مهم­تر این هواداران سرخورده، انتظار برد داشتن توهم نبود؟

Labels:

3 نظر:

Anonymous Anonymous مي نويسد:

سلام.در همه ی موارد باهات موافق ام به جز نقش شورای نگهبان.شواری نگهبان مب تواند نقش کمیته انظباتی یا کمیته داوران را به عهده داشته باشد

6:42 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

dar zemn be webat link dadam.
paydar bashi.

6:47 PM  
Blogger پيام يزدانجو مي نويسد:

ممنون. حق با شما است. با اجازه، اصلاح اش کردم

8:11 PM  

Post a Comment

<<< صفحه ی اصلی

:: نقل نوشته ها مجاز و انتشار آن ها منوط به اجازه ی نويسنده است ::