تورنمنت انتخابات
1
مسابقات فوتبالی را تصور کنید که در قالب یک تورنمنت انتخابی برای مشخص شدن نمایندهی کشور و اعطای جواز حضور در عرصههای ملی و بینالمللی به او برگزار میشود؛ در این مسابقات هر جناحی در نقش یک تیم ظاهر میشود و کاپیتان هر تیم هم کاندیدای انتخاباتی او است؛ وزارت کشور نقش برگزارکنندهی بازیها را بر عهده دارد، و شورای نگهبان هم نقش کمیتهی انظباطی را ایفا می کند. گزارش ژورنالیستی این مسابقات را میتوان اینطور تنظیم کرد: "تورنمنت امسال با شرکت هفت تیم و با حضور پرشور تماشاگران برگزار شد و دو تیم اول (به کاپیتانی رفسنجانی و احمدینژاد) راهی فینال شدند. شگفتیساز این دوره مدافع عنوان قهرمانی بود: تیمی که به کاپیتانی دکتر معین شرکت کرد در دور اول شکست فاحشی خورد و از گردونهی رقابتها حذف شد. این تیم که در تورنمنت 4 سال پیش مقام نخست دست یافته بود، در این دوره از رقابتها به جایگاهی بهتر از پنجمی دست نیافت!"
2
تیم "دوم خرداد" هشت سال پیش شگفتیساز رقابتها شد؛ در ادامه صاحبان باشگاه با تشکیل تیم "اصلاحطلبان"، که عمدتن از بازیکنان خودی تشکیل شده بود، راهی مسابقات چهار سال قبل شدند و با اقتدار کامل آن دوره از رقابتها را هم فتح کردند. تصور بر این بود که بار هم میتوان تیمی متشکل از برخی بازیکنان تیم سابق تشکیل داد و به پیروزی چشمگیری دست یافت. اما این تیم با شکست سنگینی مواجه شد. چرا؟
در درجهی اول شکست تیم معین به این برمیگردد که تعدادی از تماشاگرانی که باید در ورزشگاه حاضر میشدند و تیم را تشویق میکردند به هر دلیل حاضر نشدند؛ با این حال انبوهی از تماشاگران به استادیوم آمدند و از این میان کمتر از یکپنجم آنها هوادار تیم معین را تشویق کردند. تعدادی از تماشاگرانی که انتظار میرفت هوادار معین باشند در ورزشگاه حاضر نشدند و تعدادی زیاد از هواداران سابق هم به تشویق تیم مقابل پرداختند. چرا؟ چون بازی تیم معین "تماشاگر پسند" نبود: به دو دلیل عمده: 1. بازیکنان تیم مدتها بود که (به دلیل ضعف کادر فنی و بیلیاقتی بازیکنان) جز باخت، نتیجهی دیگری در کارنامهی خود ثبت نکرده بودند؛ 2. کل کادر فنی و بازیکنان اصلی و ذخیرهی تیم نه تنها قدر تماشاگران را ندانسته بودند و مطابق میل آنها بازی نکرده بودند، بلکه برای آنها دهنکجی هم کرده بودند، فکر کرده بودند اگر تیم برتر رقابتها هستند بهخاطر بازی خوب خودشان بوده و تماشاگران چه بازی آنها را بپسندند و چه نپسندند وظیفه دارند به آنها رای بدهند؛ در هر حال، بخشی از هواداران را زیادهخواه و نادان خوانده بودند و بدنهی اصلی تماشاگران را هم به هیچ گرفته بودند.
3
تیمی که در دورهی قبل تحت عناوین تیم "دوم خرداد" و "اصلاحات" شرکت کرده بود، برای شرکت یا عدم شرکت دچار تردیدهایی بود. بخشی از هواداران سرخورده اعلام کرده بودند که در این دوره از مسابقات به ورزشگاه نمیآیند و هیچ تیمی را تشویق نمیکنند، چون یا مسابقات را کلن ناعادلانه میدانند و یا این به این نتیجه رسیدهاند که اگر تیمشان برنده شود باز هم امتیازات چشمگیری به دست نمیآورد و اصلن نمیتواند پاسخگوی انتظارات آنها باشد. بیشتر هواداران سابق هم بازیهای اخیر تیم "اصلاحات" را بسیار ناامیدکننده یافته و عملن دیده بودند که تیم بهجای بازسازی، سرگرم بازیبازی بوده و بنابراین احتمال زیاد داشت که هوادار تیم دیگری شوند. بخشی از اعضای کادر فنی و بازیکنان تیم هم سوای خستگی از حضور در چنین تیمی، این نکته را گوشزد کردند که فقط با جلب اعتماد دوبارهی هواداران میشود به پیروزی امیدوار بود. نتیجه این که، تیم فعلی تیمی ضعیف است که هواداران چندانی هم برایاش نمانده، و اگر در تورنمنت شرکت کند فقط نیروی مادی و معنوی خود و هواداران بالفعل یا بالقوهی خود را به هدر میدهد؛ تیم باید از حضور در رقابتها انصراف بدهد، تا هم خود را تقویت و هواداران را به حمایت از خود متقاعد کند، و هم با این کار اعتراضی به روند ناعادلانهی برگزاری بازیها کرده باشد. اما موافقان شرکت بر این باور بودند که، با همهی بیانصافیهایی که در مورد آنها شده، باید در این مسابقات شرکت کنند، چون قطعن با توجه به سابقهی مسابقات قبلی (سوای مسابقات شوراها)، اینبار به فینال میروند و در نهایت برنده میشوند، یا اگر هم به احتمالن برندهی نهایی نبودند میتوانند به بازی درخشان و حمایت هواداران خود مباهات کنند. نتیجه این که موافقان، با اخراج مخالفان، تیم ضعیفی تشکیل دادند و بازی را هم باختند.
تیم اصلاحات خودش را رئال مادرید میدید، و بعضی از مشارکتیها خودشان را در قد و قوارهی فیگو و بکام میدیدند و، با وجود شکست سنگین در تورنمنت شوراها، باز هم دلشان برای هنرنمایی در زمین چمن غنج میرفت: اما رئال مادریدی که بازیسازی مثل زیدان و مهاجمی مثل رونالدو و کاپیتانی مثل رائول و سرمربییی مثل دلبوسکه نداشته باشند، در مقابل بایرنمونیخیهایی که دوپینگ هم کرده باشند و داور هم هوایشان را داشته باشد چه کاری از پیش خواهد برد؟ با این سرمربی بیانگیزه (خاتمی) کاپیتان بیتجربه (معین بهجای مهاجرانی یا موسوی یا هرکس دیگر!) و بازیکنان و کادر فنی ضعیف (نبوی و بهنود و رضا خاتمی و کولایی بهجای امثال گنجی و عبدی و سروش و شیرین عبادی)، و این بازی بد (ده روز تبلیغات انتخاباتی)، و از همه مهمتر این هواداران سرخورده، انتظار برد داشتن توهم نبود؟
مسابقات فوتبالی را تصور کنید که در قالب یک تورنمنت انتخابی برای مشخص شدن نمایندهی کشور و اعطای جواز حضور در عرصههای ملی و بینالمللی به او برگزار میشود؛ در این مسابقات هر جناحی در نقش یک تیم ظاهر میشود و کاپیتان هر تیم هم کاندیدای انتخاباتی او است؛ وزارت کشور نقش برگزارکنندهی بازیها را بر عهده دارد، و شورای نگهبان هم نقش کمیتهی انظباطی را ایفا می کند. گزارش ژورنالیستی این مسابقات را میتوان اینطور تنظیم کرد: "تورنمنت امسال با شرکت هفت تیم و با حضور پرشور تماشاگران برگزار شد و دو تیم اول (به کاپیتانی رفسنجانی و احمدینژاد) راهی فینال شدند. شگفتیساز این دوره مدافع عنوان قهرمانی بود: تیمی که به کاپیتانی دکتر معین شرکت کرد در دور اول شکست فاحشی خورد و از گردونهی رقابتها حذف شد. این تیم که در تورنمنت 4 سال پیش مقام نخست دست یافته بود، در این دوره از رقابتها به جایگاهی بهتر از پنجمی دست نیافت!"
2
تیم "دوم خرداد" هشت سال پیش شگفتیساز رقابتها شد؛ در ادامه صاحبان باشگاه با تشکیل تیم "اصلاحطلبان"، که عمدتن از بازیکنان خودی تشکیل شده بود، راهی مسابقات چهار سال قبل شدند و با اقتدار کامل آن دوره از رقابتها را هم فتح کردند. تصور بر این بود که بار هم میتوان تیمی متشکل از برخی بازیکنان تیم سابق تشکیل داد و به پیروزی چشمگیری دست یافت. اما این تیم با شکست سنگینی مواجه شد. چرا؟
در درجهی اول شکست تیم معین به این برمیگردد که تعدادی از تماشاگرانی که باید در ورزشگاه حاضر میشدند و تیم را تشویق میکردند به هر دلیل حاضر نشدند؛ با این حال انبوهی از تماشاگران به استادیوم آمدند و از این میان کمتر از یکپنجم آنها هوادار تیم معین را تشویق کردند. تعدادی از تماشاگرانی که انتظار میرفت هوادار معین باشند در ورزشگاه حاضر نشدند و تعدادی زیاد از هواداران سابق هم به تشویق تیم مقابل پرداختند. چرا؟ چون بازی تیم معین "تماشاگر پسند" نبود: به دو دلیل عمده: 1. بازیکنان تیم مدتها بود که (به دلیل ضعف کادر فنی و بیلیاقتی بازیکنان) جز باخت، نتیجهی دیگری در کارنامهی خود ثبت نکرده بودند؛ 2. کل کادر فنی و بازیکنان اصلی و ذخیرهی تیم نه تنها قدر تماشاگران را ندانسته بودند و مطابق میل آنها بازی نکرده بودند، بلکه برای آنها دهنکجی هم کرده بودند، فکر کرده بودند اگر تیم برتر رقابتها هستند بهخاطر بازی خوب خودشان بوده و تماشاگران چه بازی آنها را بپسندند و چه نپسندند وظیفه دارند به آنها رای بدهند؛ در هر حال، بخشی از هواداران را زیادهخواه و نادان خوانده بودند و بدنهی اصلی تماشاگران را هم به هیچ گرفته بودند.
3
تیمی که در دورهی قبل تحت عناوین تیم "دوم خرداد" و "اصلاحات" شرکت کرده بود، برای شرکت یا عدم شرکت دچار تردیدهایی بود. بخشی از هواداران سرخورده اعلام کرده بودند که در این دوره از مسابقات به ورزشگاه نمیآیند و هیچ تیمی را تشویق نمیکنند، چون یا مسابقات را کلن ناعادلانه میدانند و یا این به این نتیجه رسیدهاند که اگر تیمشان برنده شود باز هم امتیازات چشمگیری به دست نمیآورد و اصلن نمیتواند پاسخگوی انتظارات آنها باشد. بیشتر هواداران سابق هم بازیهای اخیر تیم "اصلاحات" را بسیار ناامیدکننده یافته و عملن دیده بودند که تیم بهجای بازسازی، سرگرم بازیبازی بوده و بنابراین احتمال زیاد داشت که هوادار تیم دیگری شوند. بخشی از اعضای کادر فنی و بازیکنان تیم هم سوای خستگی از حضور در چنین تیمی، این نکته را گوشزد کردند که فقط با جلب اعتماد دوبارهی هواداران میشود به پیروزی امیدوار بود. نتیجه این که، تیم فعلی تیمی ضعیف است که هواداران چندانی هم برایاش نمانده، و اگر در تورنمنت شرکت کند فقط نیروی مادی و معنوی خود و هواداران بالفعل یا بالقوهی خود را به هدر میدهد؛ تیم باید از حضور در رقابتها انصراف بدهد، تا هم خود را تقویت و هواداران را به حمایت از خود متقاعد کند، و هم با این کار اعتراضی به روند ناعادلانهی برگزاری بازیها کرده باشد. اما موافقان شرکت بر این باور بودند که، با همهی بیانصافیهایی که در مورد آنها شده، باید در این مسابقات شرکت کنند، چون قطعن با توجه به سابقهی مسابقات قبلی (سوای مسابقات شوراها)، اینبار به فینال میروند و در نهایت برنده میشوند، یا اگر هم به احتمالن برندهی نهایی نبودند میتوانند به بازی درخشان و حمایت هواداران خود مباهات کنند. نتیجه این که موافقان، با اخراج مخالفان، تیم ضعیفی تشکیل دادند و بازی را هم باختند.
تیم اصلاحات خودش را رئال مادرید میدید، و بعضی از مشارکتیها خودشان را در قد و قوارهی فیگو و بکام میدیدند و، با وجود شکست سنگین در تورنمنت شوراها، باز هم دلشان برای هنرنمایی در زمین چمن غنج میرفت: اما رئال مادریدی که بازیسازی مثل زیدان و مهاجمی مثل رونالدو و کاپیتانی مثل رائول و سرمربییی مثل دلبوسکه نداشته باشند، در مقابل بایرنمونیخیهایی که دوپینگ هم کرده باشند و داور هم هوایشان را داشته باشد چه کاری از پیش خواهد برد؟ با این سرمربی بیانگیزه (خاتمی) کاپیتان بیتجربه (معین بهجای مهاجرانی یا موسوی یا هرکس دیگر!) و بازیکنان و کادر فنی ضعیف (نبوی و بهنود و رضا خاتمی و کولایی بهجای امثال گنجی و عبدی و سروش و شیرین عبادی)، و این بازی بد (ده روز تبلیغات انتخاباتی)، و از همه مهمتر این هواداران سرخورده، انتظار برد داشتن توهم نبود؟
Labels: Election
3 نظر:
سلام.در همه ی موارد باهات موافق ام به جز نقش شورای نگهبان.شواری نگهبان مب تواند نقش کمیته انظباتی یا کمیته داوران را به عهده داشته باشد
dar zemn be webat link dadam.
paydar bashi.
ممنون. حق با شما است. با اجازه، اصلاح اش کردم
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی