December 23, 2005

وبلاگستان فارسی

وبلاگ­نویسی ایرانی­ها از هر نظر یک پدیده است. کشوری که کم­ترین کاربران اینترنتی را در سطح خاورمیانه دارد، به­­نسبت، بیش­ترین بلاگرها را در سطح دنیا دارد. چرا؟ بعد از این یک سال و اندی بلاگری، من به این دلایل باور دارم:
1) ایرانی­ها اصولن آدم­هایی هستند که همیشه فکر می­کنند حرف­های بسيار و باارزشی برای گفتن دارند.
2) فشار ضوابط محدودکننده­ی فضا­ی عمومی بر فضا­ی خصوصی موجب می­شود تا بسیاری حرف­های حوزه­ی خصوصی را به حوزه­ی عمومی بکشانند (وبلاگ­هایی که اتفاق آن­ها نه در متن – پست­ها – که در حاشیه – کامنت­ها – می­افتد و بیش­تر به چت غیرهمزمان می­مانند تا وبلاگ).
3) محدودیت­های فضای رسمی برخی را به گشایش این فضا از راه عرصه­هایی غیررسمی وا می­دارد (وبلاگ­های خبری – ژورنالیستی).
4) پراکندگی جغرافیایی ایرانی­ها امکان ارتباط مستقیم و مستمر را از آن­ها سلب کرده و در نتیجه اینترنت اسباب ایجاد این ارتباط می­شود (وبلاگ­های ایرانیان خارج از کشور).
در این میان، به نظر می­رسد دو انگیزه­یی که بلاگرها را به آغاز و ادامه­ی کارشان امیدوار کرده "تاثیر" و "تعامل" است، و من اکنون این هردو را "توهم" می­دانم. توهم­ها که زدوده شود، به­گمان­ام، تنها دو دلیل آخر می­تواند انگیزه­ی کارآمدی برای وبلاگ­نویسی باشد – گمان می­کنم تنها وبلاگ­های خبری ژورنالیست­ها و وبلاگ­های نویسندگان خارج از کشور در درازمدت همچنان سر پا خواهند ماند.
خود من برای چه وبلاگ­نویسی کردم؟ اول به دلیل همان دو توهم که مدت­ها خودم هم اسیرش بودم. دوم به این دلیل که فرم قطعه­نویسی و یادداشت­وارش را دوست داشتم. اما چرا همچنان این­جا می­نویسم؟ خیلی ساده، چون فضایی، رسانه­یی، بهتر و مناسب­تر در اختیارم نیست.
کمابیش به این نتیجه رسیده­ام که فضای اینترنتی و به­ویژه وبلاگستان فارسی چندان مناسبتی با نوع انتظارات من ندارد – اصولن من فضای اینترنت را نه عرصه­ی "آفرینش" بل عرصه­ی "انعکاس" می­بینم و بنابراین آن را بیش از اندیشه با اخبار و ایده­ها مرتبط می­دانم.
با فضای وبلاگستان فارسی راحت نیستم. بی­تعارف، اغلب بلاگرهای سرشناس و سردمدار را آغشته به همان حقارت­ها و باندبازی­هایی دیدم که در بیرون از این فضا هم رایج است، همان "فاشیسم فرهنگی" که ظاهرن درد بی­درمان ما است. با عمده­ی بلاگرهای ژورنالیست هم که اختلاف اصولی و ایدئولوژیک دارم و کارشان را اغلب نه میان­مایه که کوتوله­وار می­یابم. طبعن معدود نویسنده­های جدی و جالبی هم از دید من هستند که خواندن نوشته­هاشان برای­ام غنیمت بوده و هست.
به هر حال، با همه­ی بدی­ها که وبلاگ­نویسی برای من دارد، در حد سرگرمی بد نیست. تا وقتی حوصله­ام واقعن سر نرفته و حال­ام را به هم نزده، بدبختانه، باز هم خواهم نوشت.

18 نظر:

Anonymous Anonymous مي نويسد:

خیلی بیکاری...عقده ی حقارت بد درد ددرمان ناپذیریه...

12:59 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

مرتیکه از دماغ فیل افتادی!؟

2:39 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

باز هم سلام
از نوشته های شما لذت میبرم.
گاهی هم آدمها برای این وبلاگنویسی میکنند چون شیوه ی جدیدی است برای نکشاندن قلم و کاغذ به اینطرف و آنطرف
این یکی را من گاهی دچار آنم بی آنکه به دنبال تعامل باشم و یا تاثیر
ارادتمند
البته تینی که گفتم مربوط به سایت زیر نمیشود
www.freedare.com
AceF Adib

8:43 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

ا

8:44 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

adame haghiri hasti. delam barat misuze.

10:41 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

باز خوبه كه تو هستي تا اين بدبختا هرازگاهي عقده حقارتشون رو با فحش دادن به تو سرپوش بذارن. بازم بنويس ...

11:16 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

به نظر من ايرانيها واقعا هميشه كلي حرفهاي مهم براي گفتن دارن، فقط فرقشون بابقيه اينه كه بلد نيستن حرف مهمشون رو بزنن و يه حرف ديگه مي‌زنن كه منظورشون اون نبوده. در واقع از بس هيچ وقت با خودشون روراست نبودن هميشه يادشون مي‌ره چي مي‌خواستن بگن...بعضي وبلاگها تلاشي است براي اعاده روراستي با خود، اما معمولا بعد از پرمخاطب شدن اين تلاش به شكست مي‌رسد.

3:36 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

سلام آقای یزدانجو
فکر میکنم دو عامل امتناع تفکر انباشتی و علمی ونهادینه نشدن آن + شبه دوستی هایی که بنا به مواضع افراد خصوصا مواضع سیاسی شان ایجاد میشه ، در بی مایه شدن فضای وبلاگها؛ آنجا که ادعا یا به قول شما توهم تاثیر و تعامل هست بسیار موثر بوده است.
چنان کارکردهایی را برای فضای وبلاگ شهر برشمردند که خودشان هم در کار ان واماندند و اکنون به رجعت بلاگرها به کارکرد نرمال شان یعنی فردی بودن آن نام رخوت می دهند.از اتفاق به نظر من این رخوت بایسته فضای وبلاگهاست و خارج کردن این فضا از هیجان و جنجالهای گذرا و تنش های صرفا کلامی.
اینکه یکی بیاید روزانه های خودش را بنویسد با کسی که نتایج تحقیق و یا تفکر منظم و با پشتوانه مطالعه را منتشر کند به یک اندازه در آفرینش فردیت وبلاگی موثر هستند و هیچ معیاری وجود ندارد و اصلا هم نباید وجودداشته باشد که چنین فضای فردی را با داوری های شخصی خود به محدودیت بکشاند .
نظر شما را در باره اکثر ژورنالیستها و بسته بودن ذهنیت نویسندگان مدعی تاثیر وتعامل ( موعظه کنندگان) تا حد زیادی قبول دارم.
اگر مایل بودید مطلب دوستم امیر هم جالب است که به فضای وبلاگها و واکنش شان در باره هولوکاست مربوط می شود.

8:16 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

http://tuka2.blogspot.com/

8:19 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

با سلام
به نظرم رشد غافلگیرکننده پدیده وبلاگ و وبلاگری آن روی سکه خفه کردن زبان و اندیشه است که در این مرزوبوم سنت دیرینه دارد. پیشی گرفتن گفتن بر تامل کردن واکنش طبیعی شکستن این فضا است. درواقع ما بیشتر داریم خودمان را خالی می کنیم از آن چه انباشته گشته است در درون مان، تا آن که بازگوکننده تاملات بهنگام یا نابهنگام باشیم.
فضای وبلاگ فضای گزیده گویی است و کلمات قصار. به همین جهت فرهنگ وبلاگ فرهنگ نظام مند و گفتار منطقی مبتنی بر مقدمات نیست. فرهنگ وبلاگ نوعی رباعی است که از قضای روزگار با طبع شعرگونه سر آشتی دارد. این سبک به همین جهت الزاما تفکرآفرین نیست. سبک نوشتاری فرهنگ وبلاگی که بر پیشانی اش امر شخصی و خصوصی حک شده است، هم به خودنگاری شبیه است هم به روزنگاری. اما لازم است تامل کرد که پیدایش فرهنگ وبلاگی در بستری که عقلانی نیست، ممکن است بر مدار دیگری دور بزند. شاید اقتدارشکنی وبلاگ در همین سبک نگاه و نگارش گزین گویی آن است. سبکی که در اساس دامنه و برد پیام را در حد کمینه تاثیر نگاه می دارد. شاید بتوان گفت که وبلاگ و وبلاگ نویسی ورزیون دیگری است از زبان اقتصادی ریاضی، که حد اعلای آن زبان تبلیغ است. نوشتن در وبلاگ صحه گذاشتن بر فراربودن تاثیر است و تاکید بر شخصی بودن نگاه در جهانی، که جهان نسبیت می نماید. ازهمین روی کشف و یا ساختن معیار که سنگ محک تفکیک و تمییز این وبلاگ از آن وبلاگ باشد کار به غایت سختی است.
آن چه را درباب خوانین وبلاگ نوشته اید قبول دارم. این موضوع جالبی است که نیاز به تامل دارد: چگونه پدیده شبکه ای مانند وب قطب های خود را می سازد یا تلقین می کند قطب هایی ساخته شوند، که ناقض تفکر شبکه ای است. همان طور که از جامعه بی سر جامعه ای بیرون می زند که سر دارد.

10:18 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

متاسفانه حق با شماست! خفت این به اصطلاح روزنامه نگاران را ببنید! واقعا" که چقدر زبون و حقیرند. گنجی دارد جان می دهد و این بی شرفها برای خاتمی انار پوست می کنند! شما حالتان هنوز به هم نخورده از کثافت کاریهای سردمداران وبلاگستان؟

11:46 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

جون هر كه دوست داري برو اونور بذار باد بياد

4:30 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

و ما هم همجنان، البته خوشبختانه، خواهيم خواند.

6:28 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

چه از خود راضي. چش نخوري اقا!

1:14 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

آقای یزدانجوی عزیز
ممنونم از لطف تان که مثل سابق شامل حالم هست.
براتون آرزوی موفقیت و سلامتی دارم.

9:59 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

آقای یزدانجوی عزیز
مرسی از پیامتان. من به شما درباره لطفی که کردید و در ترجمه اصطلاحی در اندیشه بودریا یاری کردید بدهکارم. همینجا از شما تشکر می کنم. و از خواند وبلاگ و نوشته ها و ترجمه های تان بسیار استفاده می کنم. تندرست و خلاق باشید.

11:39 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

salam

6:21 AM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

با زندگي چه مي كني مرد تنها؟

10:15 AM  

Post a Comment

<<< صفحه ی اصلی

:: نقل نوشته ها مجاز و انتشار آن ها منوط به اجازه ی نويسنده است ::