نقد قانون
"هنوز" عزیز در نقدی بر نوشتهی اخیر من، در مورد بند آخر آن، مینویسد: "من فکر میکنم در اینجا پیام در بحث خود دچار خلط شده است و سانسور را در معنایی به جز معنای واقعی خود به کار گرفته است." اذعان میکنم که این زبانبازی روال معمول من و شیوهی نوشتاری است که همیشه پی گرفتهام، یعنی متنیت نوشتارم مقدم بر هرگونه دلالت عینی آن است. با این حال، با وجود موافقت با فحوای این انتقاد، و با این که بحث من انتزاعی است و ربطی به مصداقهای انضمامی آن ندارد، بحث انتزاعی را کنار میگذارم و سعی میکنم، باز هم با تدقیق مفهومی، منظور خود را بهطور عینیتر توضیح دهم.
من "سانسور" را در معنای کلی سلب اجباری آزادی و یا تحدید اختیاری آن تعریف میکنم، که تفاوتی با این تعریف دارد که "سانسور یعنی بررسی پیش از انتشار اثر و تصمیمگیری دربارهی انتشار یا عدمانتشار و یا چگونگی انتشار آن، بدون حضور مولف و در اینجا مسئولیت فرد معنایی ندارد." در تعریف اخیر مقولهی فراگیر "اخلاق" (به عنوان تحدید اختیاری آزادی، یا خودسانسوری به معنای دقیق کلمه) جایی ندارد، و سانسور در مقولهی مشخص "قانون" (سلب اجباری آزادی) خلاصه میشود. من هم میخواهم با توجه به همین وجه اشتراک نگاهی دقیقتر به آن بیاندازم.
برای سادهتر برگزار کردن بحث، بگذارید از آخر به اول برگردم، یعنی از نمود (سانسور) به ذات (قانون) برسم. نمود سانسور چیست؟ جلوگیری از ابراز یا انتشار برخی اعتقادات و امیال و در نهایت اطلاعات. این نمود بر چه اساسی مجال مییابد و مجاز شمرده میشود؟ قانون. یعنی که سانسور اجرای قانونی است، که ممکن است آن را مقبول ندانیم. با این حال، سانسور اقدامی قانونی است، و اگر جز این باشد سانسور نیست، سرکوب است. پس، ایرادی که ما اغلب به سانسور میگیریم اعتراض به نفس سانسور نیست، اعتراض به قانونی است که آن را شاید نامناسب بدانیم.
گرانیگاه انتقاد مذکور این است که سانسور اقدام به توقیف و تحدید "پیش" از ابراز و انتشار است. اما این فقط دور زدن بحث است. بیایید مثالی افراطی را مد نظر بگیریم. از نظر قانونی سرقت جرم است. آیا میتوان گفت که افراد باید اجازهی سرقت پیدا کنند و سپس اقدام آنها مورد ارزیابی و احتمالن مشمول مجازات شود؟ خیلی ساده، میخواهم بگویم که وضع قانون پیشاپیش از لزوم جلوگیری از نقض قانون حکایت دارد، قانون بهمعنای سانسور و تشویق به خودسانسوری است، و این فینفسه بد نیست.
برای این که روشن کنم مساله ذات قانون است نه نمود سانسور، مثالی عینی میزنم. فرض کنید از امروز به ناشران اجازه داده میشود تا بدون اخذ مجوز وزارت ارشاد کتاب چاپ کنند و در قبال پیامدهای آن هم مسئولیتپذیر باشند؛ فکر میکنید در این صورت فضای گستردهتری برای انتشار کتاب از سوی ناشران پدید میآید؟ پس چرا زمانی که این پیشنهاد مطرح و بهصورت محدود هم به اجرا گذاشته شد، خود ناشران از آن استقبال نکردند و هنوز هم اکثرن ترجیح میدهند آثارشان با مجوز ارشاد منتشر شود؟ چون، در هر حال، انتشار برخی آثار پیگرد قانونی دارد. گیرم که فلان اثر مسالهدار برای انتشارش نیازی به مجوز نداشته باشد، این مانع از آن میشود که بعد از انتشارش با روال قانونی مجازات شود؟ سوای این، کسی میخواهد خطا کند و مکافاتاش را هم ببیند، تکلیف او چیست؟ تکلیف او معلوم است، این فقط به توانایی او برای سرپیچی از قانون بر میگردد، وگرنه قانون به ذات خود این اجازه را نمیدهد، چون هر قانونی بازدارنده هم هست. سانسور هم به عنوان نوعی روال قانونی فقط با پیشدستی و جلوگیری از وقوع جرم موجب میشود خسارت کمتری به مرتکبشونده و نیز اجتماع انسانی حامی آن قانون وارد شود. قانون میتواند بر خطا باشد، ناعادلانه و تبعیضآمیز باشد، بر حق نباشد، به اینها همه میتوان اعتراض کرد. اما در هر حال، همانطور که گفتم، سانسور از جنس قانون است و جز آن باشد بیقانونی و اتفاقن قابل مقابلهی قانونی است. مثالی دیگر میزنم. فلان کتاب فلان نویسنده به دلایلی مجوز انتشار نمیگیرد؛ او به دادگاهی در این زمینه شکایت میکند: الف) دادگاه حق را به او میدهد – یعنی تصدیق میکند که نوعی بیقانونی اتفاق افتاده که باید اصلاح شود؛ ب) دادگاه حق را به او نمیدهد – یعنی سانسور مطابق قانون بوده است. در هر حال مساله قانون است و قانونی است. خلط بحثی که ذکرش رفته اتفاقن اینجا است و اینگونه باید شفاف شود – و تمام اهمیت هم در این است که: کسی که مخالف سانسور است، در واقع با نوع یا نمونههای خاصی از قوانین مخالفت دارد، همین و نه بیشتر.
من "سانسور" را در معنای کلی سلب اجباری آزادی و یا تحدید اختیاری آن تعریف میکنم، که تفاوتی با این تعریف دارد که "سانسور یعنی بررسی پیش از انتشار اثر و تصمیمگیری دربارهی انتشار یا عدمانتشار و یا چگونگی انتشار آن، بدون حضور مولف و در اینجا مسئولیت فرد معنایی ندارد." در تعریف اخیر مقولهی فراگیر "اخلاق" (به عنوان تحدید اختیاری آزادی، یا خودسانسوری به معنای دقیق کلمه) جایی ندارد، و سانسور در مقولهی مشخص "قانون" (سلب اجباری آزادی) خلاصه میشود. من هم میخواهم با توجه به همین وجه اشتراک نگاهی دقیقتر به آن بیاندازم.
برای سادهتر برگزار کردن بحث، بگذارید از آخر به اول برگردم، یعنی از نمود (سانسور) به ذات (قانون) برسم. نمود سانسور چیست؟ جلوگیری از ابراز یا انتشار برخی اعتقادات و امیال و در نهایت اطلاعات. این نمود بر چه اساسی مجال مییابد و مجاز شمرده میشود؟ قانون. یعنی که سانسور اجرای قانونی است، که ممکن است آن را مقبول ندانیم. با این حال، سانسور اقدامی قانونی است، و اگر جز این باشد سانسور نیست، سرکوب است. پس، ایرادی که ما اغلب به سانسور میگیریم اعتراض به نفس سانسور نیست، اعتراض به قانونی است که آن را شاید نامناسب بدانیم.
گرانیگاه انتقاد مذکور این است که سانسور اقدام به توقیف و تحدید "پیش" از ابراز و انتشار است. اما این فقط دور زدن بحث است. بیایید مثالی افراطی را مد نظر بگیریم. از نظر قانونی سرقت جرم است. آیا میتوان گفت که افراد باید اجازهی سرقت پیدا کنند و سپس اقدام آنها مورد ارزیابی و احتمالن مشمول مجازات شود؟ خیلی ساده، میخواهم بگویم که وضع قانون پیشاپیش از لزوم جلوگیری از نقض قانون حکایت دارد، قانون بهمعنای سانسور و تشویق به خودسانسوری است، و این فینفسه بد نیست.
برای این که روشن کنم مساله ذات قانون است نه نمود سانسور، مثالی عینی میزنم. فرض کنید از امروز به ناشران اجازه داده میشود تا بدون اخذ مجوز وزارت ارشاد کتاب چاپ کنند و در قبال پیامدهای آن هم مسئولیتپذیر باشند؛ فکر میکنید در این صورت فضای گستردهتری برای انتشار کتاب از سوی ناشران پدید میآید؟ پس چرا زمانی که این پیشنهاد مطرح و بهصورت محدود هم به اجرا گذاشته شد، خود ناشران از آن استقبال نکردند و هنوز هم اکثرن ترجیح میدهند آثارشان با مجوز ارشاد منتشر شود؟ چون، در هر حال، انتشار برخی آثار پیگرد قانونی دارد. گیرم که فلان اثر مسالهدار برای انتشارش نیازی به مجوز نداشته باشد، این مانع از آن میشود که بعد از انتشارش با روال قانونی مجازات شود؟ سوای این، کسی میخواهد خطا کند و مکافاتاش را هم ببیند، تکلیف او چیست؟ تکلیف او معلوم است، این فقط به توانایی او برای سرپیچی از قانون بر میگردد، وگرنه قانون به ذات خود این اجازه را نمیدهد، چون هر قانونی بازدارنده هم هست. سانسور هم به عنوان نوعی روال قانونی فقط با پیشدستی و جلوگیری از وقوع جرم موجب میشود خسارت کمتری به مرتکبشونده و نیز اجتماع انسانی حامی آن قانون وارد شود. قانون میتواند بر خطا باشد، ناعادلانه و تبعیضآمیز باشد، بر حق نباشد، به اینها همه میتوان اعتراض کرد. اما در هر حال، همانطور که گفتم، سانسور از جنس قانون است و جز آن باشد بیقانونی و اتفاقن قابل مقابلهی قانونی است. مثالی دیگر میزنم. فلان کتاب فلان نویسنده به دلایلی مجوز انتشار نمیگیرد؛ او به دادگاهی در این زمینه شکایت میکند: الف) دادگاه حق را به او میدهد – یعنی تصدیق میکند که نوعی بیقانونی اتفاق افتاده که باید اصلاح شود؛ ب) دادگاه حق را به او نمیدهد – یعنی سانسور مطابق قانون بوده است. در هر حال مساله قانون است و قانونی است. خلط بحثی که ذکرش رفته اتفاقن اینجا است و اینگونه باید شفاف شود – و تمام اهمیت هم در این است که: کسی که مخالف سانسور است، در واقع با نوع یا نمونههای خاصی از قوانین مخالفت دارد، همین و نه بیشتر.
7 نظر:
...امروز چه روز بدی است.مرتضی ممیز درگذشت.یک خبر است.به همین سادگی...چیزی برایش نوشته ام.دوست داشتید سر بزنید.این مطلب را باید سر فرصت و حوصله یک بار دیگر بخوانم. فکر می کنم حالا بهتر متوجه منظور شما در پست قبلی شدم:اعتراض به قانون نامناسب و نه اعتراض به سانسور برای اعمال یک قانون مفید...همیشه خوب باشید
جناب یزدانجو، فکر نمی کنید که این نکات فقط در مورد ایران ممکن است مصداق ÷یدا کند نه در مورد جوامع غربی که این مسائل در آنجا وجود ندارد؟ البته پرسش من به معنی نفی نکات ارزنده شما نیست . استفاده کردم. موفق باشید.
بحث مفصل است...نگاه شما از اساس به سانسور کمی عجیب و استثنایی است... به هر حال موفق باشید!
سلام.فکر می کنم در بازخوانی بهتر متوجه شدم که هدف این نوشته چی است...نگاه کردن از جنبه ی دیگری به کلمه ی سانسور جای بحث زیاد دارد...مثلا این جمله:"متنیت نوشتارم مقدم بر هرگونه دلالت عینی آن است" جای زیادی برای سوء تعبیر دارد...برداشت من از این نوشته ی شما این بود که:"پرداختن به مفهوم در متن ، بر کاربرد در واقعیت ارجحیت دارد."یعنی بحث نظری ، لزوما راهنمای کاربردی نیست.بلکه برای جنبه ی کاربردی آن ابتدا باید محدوده ها و تعاریف از پیش فرض شده ای را نیز در نظر گرفت.( برقراری یک سیستم دموکراتیک با قانونی مورد پذیرش اکثریت جامعه )بنابراین با این پیش فرض(تعریف سانسور در معنای کلی سلب اجباری آزادی و یا تحدید اختیاری آن /قانون به مثابه معین کننده ی قواعد سانسور )می شود از نوشته ی شما استنباط کرد:"سانسور توسط مرجع قانونی یعنی تضمینی برای اجرای خودبخودی قواعد قانونی"و اینکه:"وضع هر قانونی پیشاپیش به معنی نهی از نقض آن قانون است."
البته درمورد اینکه: محدودیت یا سانسور پیش یا پس از انتشار تفاوت ماهیتی ندارند(در اینجا که دارد! چون بهرحال کتاب چاپ می شود و تا مرجع مربوط بیاید تصمیم بگیرد و جمعش کند شاید بشود آنرا پیدا کرد و خرید! این یعنی یک راه کوچک تنفسی!)
راستی هم اگر پیگرد قانونی درکار باشد،البته که سانسور برای امنیت مالی و جانی! بیشتر مورد نیاز است./ اگر پیگردی وجود نداشته باشد، آنوقت ممکن است هر چیزی منتشر شود که ؟...البته انسان انتخابگر است و راستش نمی دانم چه می شود!...
مطمئن نیستم که مثلا در فرانسه یا آلمان که مجوز برای چاپ لازم نیست، آیا پیگرد قانونی برای مطالب منتشر شده بجز موارد مربوط به هتک حرمت افراد یا کپی رایت وجود دارد یا نه؟/فقط می دانم چون هر انتشاراتی خود به حفظ شان کاری و سود مالی اش علاقمند است برای تصمیم گیری در هر موردی کارشناس دارد و بنابراین هر چیزی را چاپ نمی کند.حالا اینکه هر کارشناسی آنجا چقدر صلاحیت و تخصص دارد و چه منافعی را در انتخاب دنبال می کند را اطلاع ندارم/شاید به نوعی بشود گفت که قواعد طبقه بندی وجود دارد.یعنی مثلا هر مطلبی نمی تواند در زیرمجموعه ی مصرفی کودکان قرار بگیرد/یعنی قواعدی برای آن دارند.یا نوعی جداسازی برای هر گروه،سن یا طبقه ی فرهنگی هست که هر فرد طبق نیاز خود به محصول مورد نظرش مراجعه می کند.یا مثلا درمورد کتابهای درسی...بهرحال به نظرم وضعیت فرهنگ و کتاب آنطرفها بهتر از اینطرفهاست! ///درکل این مبحث خیلی خیلی جالب است و من این قسمت را خیلی پسندیدم که:"قانون می تواند بر خطا باشد، ناعادلانه و تبعیض آمیز باشد،بر حق نباشد،به همه اینها می توان اعتراض کرد...اما سانسور از جنس قانون است و جز آن باشد بی قانونی..."(مثلا اگر این طبقه بندی گروههای سنی و فرهنگی و ...در این تعریف سانسور معنا شود)....و درکل نتیجه گیری این بود که هروقت دیدید سانسور در جایی دست و پایتان را بسته،بدانید که باید به قانون اعتراض کنید ///ممنون.همیشه سرخوش باشید
من که واقعا لذت می برم از این نگاههای تازهی که شما به مطالب دارید.حتی اگر به پیچیدگی و مبهم شدن برسد یا درحد یک بحث نظری باقی بماند باز جای فکر زیاد دارد.یعنی آدم می تونه فکر کنه خب اینطوری هم هست.یعنی اینجوری هم میشه نگاه کرد اگر...و این سه نقطه معمولا خیلی جذاب می شه.دنبال گشتنش و حالا پیدا کردن یا نکردنش زیاد هم مهم نیست.همان جستجوگریش مهمتر است .اینکه هرچیزی را آدم بدون استنباط شخصی قبول نکند.یا رد نکند...یا...... بهرحال خیلی خوب است که شما می نویسید و ما می توانیم بخوانیمش.راستی هنوز درمورد مطلب شما پست جدید داره
و1.وضعیت ارجاع به قانون یک وضعیت ایده ال است که ما هنوز به آن نرسیده ایم و چند دادگاه را در ایران سراغ داریم که در حمایت از نویسنده و مترجم !! چنین احکامی صادر کنند؟ سانسور برای حفظ اخلاق؟ اخلاق در کدام سطح و برای کدام نوع انسان؟ برای کدام رده ی ذهنی انسانی؟به نظر شما هر سانسوری در یک وضعیت آرمانی نوعی تلاش برای عدم مواجهه ی انسان با وضعیت های ذهنی خاص و عبور و نجات از دام آن ها نیست؟ به نظر نمی رسد اخلاقی که با سانسور و به لطف سانسور حفظ شود اخلاق ابرانسان باشد. آیا جهانی که به چنان سانسورهایی نیاز دارد یک جهان حقیر و نیازمند به قیم های -حتا- دیجیتالی نمی ماند؟ 2. در مورد وضع خودمان هم ما در شرایطی هستیم که جلاد همان قاضی است!و این را نباید در سوءاستفاده هایی که می شود از بحث سانسور کرد فراموش کنیم!
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی