زیبایی
1
اغلب آنچه را که اکتسابی باشد فضیلت میشماریم؛ اما زیبایی استثنا است. زیبایی فضیلتی فینفسه است – فارغ از دارنده، در واقع بهنمایشگذارنده، اش.
با این همه، امروزه زیبایی سراسر هم انتقالی نیست، بخش بزرگی از آن اکتسابی است (مد میتواند معیارهای ما برای زیبایی را دگرگون کند). از این فراتر، زیبایی والاترین شکل خودسازی هم هست، و باز هم فراتر، اگر (همسو با فوکو) اخلاق را "بخشیدن بعدی زیباییشناختی به وجود خود" بیانگاریم، زیبایی امری اخلاقی است: محکوم کردن زیبایی به نام اخلاق فقط بیفایده نیست، غیراخلاقی هم هست.
2
فنا و بقا بازی زیبایی است. زیبایی کمال جاودانگی است، از مرگ میگریزد، اما همزمان از مرگ میگوید، زیرا هر تصویر زیبایی، هر تصویری از زیبایی، برای جاودانه شدن در کمال خود، به قابی نیاز دارد و مرگ است که این قاب را به آن تصویر میبخشد (رورتی). از سوی دیگر، مرگ آن چیزی نیست که ماهیت زیبایی را مشخص کند. زیبایی در تصادفی بیماهیت میزید و بیماهیتی در مرگ خود جاودان میشود: حقیقت "و" زیبایی هرگز نسبتی بر پایهی "واقعیت" ندارند: حقیقت زیبایی همیشه، همهاش، ظاهر است – و این رازی است که مانکنها میدانند.
3
زیبایی بازی بیرحمانهیی است، و فریبندگی برگ برنده، راهبردی برای برنده شدن، در این بازی: بازی زیبایی یکسر نزد زنان است، و بازی والایی یکسر نزد مردان (بودریار). وانگهی، "زیبایی" اغلب آنچنان زنانه است که گویی مردان تنها برای برتریجویی بر آن است که آرمان "والایی" را خلق کردهاند. (طنز نیچه؟ اخلاق بردگان؟) بازی خیر و شر: هنر در والایی است، در آفرینش، در خلق خیر؛ اما زیبایی هم هنری است، همزاد شر: هنر شر (بودلر).
4
زیبایی چیزی سبک و سطحی است، که تاثیر سنگین و عمیقی دارد: "زیبایی یا تکاندهنده است یا اصلن وجود ندارد" (برتون). برخلاف خوشگلی و خوشآبورنگی، زیبایی نه تعریفی دارد نه توصیفی، تنها ترکیبی منحصر به فرد برای شخص من است – "زیبای سوررئالیستی" هم یکچنین ترکیب نامنتظری بود: "زیبا میتواند از تصادف چتری با چرخ خیاطی بر روی میز تشریح پدید آید!" (لوترئامون) و این دقیقن یعنی، "بکوش تا زیبایی در نگاه تو باشد نه در آنچه مینگری!" – حکم والاییجوی ژید را اینگونه میشود زیباییشناسانه کرد.
زیبایی کشف ماهیتی از پیش موجود نیست، خلق جلوهیی جادویی است، پیشامدی خودآفرین، بیدار کردن بتها؛ خلق زیبایی از خواب خیزاندن خفتهها است – "زیبای خفته"، من میگویم که برخیز!
اغلب آنچه را که اکتسابی باشد فضیلت میشماریم؛ اما زیبایی استثنا است. زیبایی فضیلتی فینفسه است – فارغ از دارنده، در واقع بهنمایشگذارنده، اش.
با این همه، امروزه زیبایی سراسر هم انتقالی نیست، بخش بزرگی از آن اکتسابی است (مد میتواند معیارهای ما برای زیبایی را دگرگون کند). از این فراتر، زیبایی والاترین شکل خودسازی هم هست، و باز هم فراتر، اگر (همسو با فوکو) اخلاق را "بخشیدن بعدی زیباییشناختی به وجود خود" بیانگاریم، زیبایی امری اخلاقی است: محکوم کردن زیبایی به نام اخلاق فقط بیفایده نیست، غیراخلاقی هم هست.
2
فنا و بقا بازی زیبایی است. زیبایی کمال جاودانگی است، از مرگ میگریزد، اما همزمان از مرگ میگوید، زیرا هر تصویر زیبایی، هر تصویری از زیبایی، برای جاودانه شدن در کمال خود، به قابی نیاز دارد و مرگ است که این قاب را به آن تصویر میبخشد (رورتی). از سوی دیگر، مرگ آن چیزی نیست که ماهیت زیبایی را مشخص کند. زیبایی در تصادفی بیماهیت میزید و بیماهیتی در مرگ خود جاودان میشود: حقیقت "و" زیبایی هرگز نسبتی بر پایهی "واقعیت" ندارند: حقیقت زیبایی همیشه، همهاش، ظاهر است – و این رازی است که مانکنها میدانند.
3
زیبایی بازی بیرحمانهیی است، و فریبندگی برگ برنده، راهبردی برای برنده شدن، در این بازی: بازی زیبایی یکسر نزد زنان است، و بازی والایی یکسر نزد مردان (بودریار). وانگهی، "زیبایی" اغلب آنچنان زنانه است که گویی مردان تنها برای برتریجویی بر آن است که آرمان "والایی" را خلق کردهاند. (طنز نیچه؟ اخلاق بردگان؟) بازی خیر و شر: هنر در والایی است، در آفرینش، در خلق خیر؛ اما زیبایی هم هنری است، همزاد شر: هنر شر (بودلر).
4
زیبایی چیزی سبک و سطحی است، که تاثیر سنگین و عمیقی دارد: "زیبایی یا تکاندهنده است یا اصلن وجود ندارد" (برتون). برخلاف خوشگلی و خوشآبورنگی، زیبایی نه تعریفی دارد نه توصیفی، تنها ترکیبی منحصر به فرد برای شخص من است – "زیبای سوررئالیستی" هم یکچنین ترکیب نامنتظری بود: "زیبا میتواند از تصادف چتری با چرخ خیاطی بر روی میز تشریح پدید آید!" (لوترئامون) و این دقیقن یعنی، "بکوش تا زیبایی در نگاه تو باشد نه در آنچه مینگری!" – حکم والاییجوی ژید را اینگونه میشود زیباییشناسانه کرد.
زیبایی کشف ماهیتی از پیش موجود نیست، خلق جلوهیی جادویی است، پیشامدی خودآفرین، بیدار کردن بتها؛ خلق زیبایی از خواب خیزاندن خفتهها است – "زیبای خفته"، من میگویم که برخیز!
Labels: Fragments
18 نظر:
و باز : زيبايي غمانگيز است. هم براي زنان زيبا و هم براي زنان زشت. زيبايي با غم درميآميزد.
(مهمترين كاركرد زيبايي در رقابت جنسي است كه آن هم با غم همراه است)
فرايندهاي توليد زيبايي اما شورانگيزند.
ـ خب ... حالا ما چی فهمیدیم؟
دوست بزرگوارم!جناب آقای یزدانجو!
کامنت زیرین نوشتهی من متعلّق به من نیست. من نیز هیچ مخالفتی با این طرز نگارش ندارم. از توجهتان سپاسگزارم.
دوستار. محسن مومنی
"هر آنچه زیبا به نظر می رسد ، زیبای حقیقی نیز هست": زیبایی نیز مثل انسانیت دارای ظاهر و باطن نیست : یکپارچه است.و تفاوت زیبایی با آنچه خوش آب و رنگ می نامیم اش دقیقا در همین بی ماهیتی/ نامحسوسی و عدم قطعیت زیبایی است .در بی نشانگی و جدا ناپذیر بودنش از مجاز ذهن تماشاگر.
فریبندگی برگ برنده است:فریبندگی زیبایی/فریبندگی والایی :همیشه آنچه مورد ستایش است ، خلق می شود...هر آنچه تحسین می شود قدرتمند می گردد :اگر زنان ستایش کننده ی زیبایی باشند، مردان نیز وارد بازی زیبایی خواهند شد...اگر تاکنون نشده باشند
"انگیزش" بالاترین وظیفه ی زیبایی است:انگیزش جسمانی/انگیزش روحی
زیبایی "سطحی" است:در بعد انگیزش جسمانی
در بعد انگیزش جسمانی ، که بخش بزرگی از آن اکتسابی است ،زیبایی به غایت "غیر شخصی" است : دقیقا به این معنا که یک مورد هرچه بیشتر شبیه پیش نمونه ی اصلی باشد، برانگیزاننده تر است : شبیه تر به پیش نمونه ی طراحی شده ی زیبایی روز : در این شباهت ، برای فرد ، باور داشتن به یک "خویشتن بی مانند" بسیار دشوار است : او یک نمونه ی "ناقص"و "مشابه" است.
زیبایی تاثیر سنگین و "عمیق" دارد: در بعد انگیزش روحی
و فقط در انگیزش روحی است که زیبایی "بی تعریف" و توصیفی برای شخص من پدیدار می شود
تماشاگر خالق زیباییست: زیبایی کنش است/واکنش ، آفرینش زیبایی است./خلق جلوه ای جادویی
توانایی دیدن زیبایی ها ، فضیلت است.محکوم کردن دیدگان تعلیم یافته غیر اخلاقی است : تنها دیدگانی که به کفایت از زیبایی ها بهره برده اند : دیدگان سیر ، می توانند زیبایی را درک کنند.توانایی دیدن زیبایی سنگ محک است:تنها کسانی که زیبایی را درک می کنند،از ظرافت طبع بهره توانند داشت.
چرا بی خودی این قدر پینگ میکنید؟ شما که نباید عقده بازدیدکننده داشته باشی. کسی که کیلویی کتاب تولید می کنه؟!
این آقا مانی اگر می فهمید که حال و روزش این نبود!
man ke migam khode in ashghali ke in badobih ro inja neveshteh mire in g...khori ro mikone, vagena har ki khar nabshe o yek zarreh shoor dashte bashe mifahme ke in bande khoda niazi be in kara nadare
سلام. آقای ناشناس چیزی درباره
HUMOR
شنیده اید؟ هومور یک چیزی است که آدمهایی که از آن بیخبرند، خیلی زود دست به قمه میشوند.
(با اجازه آقای پیام البته)
من به فرانكولالينك دادم
http://z3.blogfa.com
ميل به زيبايی در انسان باقی مانده پس اجتناب ناپذير است.شايد بيشتر از اين هم بشود.هر چه به حقيقت نزديک تر شويم نياز به زيبايی بيشتر ميشود.احتمالن انسان قدرت تفکر را از دست ميدهد و تنها قدرت شناخت زيبايی باقی ميماند.
سلام رفيق. قالب جديد وبلاگت قشنگه، اما متاسفانه با مرورگر فايرفاکس هماهنگی نداره و به هم میريزه. لطفا دستی به سر و روی کدهای قالبش بکش. ياعلی
اقاي يزدانجوگياهان دارويي وزوجها ي خوشبخت دوست دارندشماراببينند
سلام.جوش نياوريد آنقدر زود.آدم بيكار كه بشينه پينگ كنه پيدا مي شه اما اين دفعه مشكل به خود سايت بلاگ رولينگ برمي گرده و يك مشكل فني.
از شما انتظار نادقيق حرف زدن نمي رفت.
سلام
ایده جالبیست این واژه پردازی ها. اگر چه گاه عمیقا با ایده های شما درباب رخی مفاهیم مشکل دارم اما به طور کلی نوع پرداخت و فرم این نوع کار را جذاب می دونم.
Dear Payam,
I really enjoyed your writing on 'Beauty', and I will talk to you about some parts of it later.
...All the Best Wishes All the Time...
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی