زبان فارسی و خط لاتینی
هفتهی گذشته شماری از استادان ادبیات فارسی دانشگاههای ایران در بیانیهای از تهدیداتی سخن گفتند که، به زعم آنان، زبان فارسی را بهخاطر نگارش این زبان به خط لاتینی به مخاطره انداخته، علنا" از گسترش نفوذ نگارش فارسی به این خط ابراز نگرانی کردند. دو سه روز پیش هم وزارت ارتباطات اعلام کرد که بهمنظور حراست از زبان فارسی، برای پیغامهای کوتاهی که با خط فارسی ارسال شوند تخفیف چشمگیری قائل خواهد شد.
خوب به خاطر دارم که این وبلاگ را با نگارش زبان فارسی به خط لاتینی آغاز کردم و مخالفت با این پیشنهاده در واقع اولین بحثی بود که در این وبلاگ در گرفت. اما بهزودی پیشنهادم را پس گرفتم و (از ترس این که مبادا به تهاجم فرهنگی متهم شوم) مطابق معمول و با خط مرسوم نوشتم. با این حال، همان زمان هم حرفهایی ناگفته ماند و اکنون به نظرم میآید که بحثهای تازه مطرح شده حقانیت من در اصرار بر بحث و بررسی آن پیشنهاد را بیش از پیش اثبات میکند.
اولین نکتهای که احساس میکنم آن زمان مورد غفلت واقع شد این بود که خطی که ما امروزه خط فارسی میخوانیم در واقع خطی عاریتی و عربی است (همچنان که خطی که خط انگلیسی میخوانیم در واقع خط لاتینی است که اکنون دهها زبان را با آن مینویسند). بحثی در این ندارم که این خط اصالتا" هرچه بوده، با گذشت قرنها فارسینویسی اکنون متعلق به ما و زبان ما است؛ بحث من در راستای توجه دادن به این نکته بود که اصرار بر ادامهی نگارش به این خط به بهانهی حفظ اصالت ایرانی خود اصراری بیپایه و اساس است: اگر قرار بر حفظ اصالت باشد باید برگردیم و به خط میخی بنویسیم!
نکتهی دوم این بود که پیشنهاد من نه در راستای فرنگیمآبی و غربزدگی، بلکه برعکس، در جهت حفط و حراست از زبان فارسی و تقویت توان آن است. فرض من این بود که نگارش زبان فارسی با خط لاتینی: 1. کاربردهای زبانی فارسیزبانان را تدقیق میکند؛ و از این رو 2. فهم این زبان را آسانتر میسازد؛ و از این رو 3. آموزش این زبان به بیگانگان و حتا ایرانیان را تسهیل خواهد کرد. و هنوز هم بعید میدانم کسی بتواند صحت چنین مفروضاتی را زیر سوال ببرد.
نکتهی سوم این که، چنین پیشنهادی اصلا" ابداع من نیست! در واقع این ایده پیشینهای به قدمت آغاز عصر تجددخواهی در ایران دارد. اولین بیانکنندهی این ایده آخوندزاده بود که در صدر مشروطیت رسالهای هم در این راستا نوشت اما اصلا" و طبعا" مورد استقبال قرار نگرفت. از آن زمان، این ایدهای بوده که اغلب همچنان در محاق فراموش افتاده و تنها معدود متفکرانی همچون هدایت ضرورت بازاندیشی در آن تشخیص داده و مورد تامل قرار دادند. با این حال، معتقد ام این ضرورت در زمان ما شکل مضاعف و مشددی به خود گرفته. اگر آن زمان تصور میشد که چنین کاری راهی برای پیشروی بهسوی تجدد است، امروزه آن تجدد خود به سراغ ما آمده و ما را مجبور میکند تا به مقتضیاتاش گردن بگذاریم: خوب یا بد، همهی ما هرروزه «ایمیل»هایمان را به خط لاتینی مینویسیم، با آشنایان اینترنتی با همین خط «چت» میکنیم، و برای دوستانمان با این خط «اساماس» میفرستیم، و این همه در حالی است که هیچ ضابطه و قاعدهای برای برگردان خط به خط (ترانسکریپسیون) نداریم و در این وانفسا هرکسی ساز خودش را میزند.
از این نکتهی آخر میخواهم نکتهی چهارمی را نتیجه بگیرم و آن این که، اگر ما مخالف صد در صد این ماجرا هم باشیم باز هم چارهای جز این نداریم که دست کم حضور خط لاتینی را بهعنوان یک واقعیت بپذیریم (واقعیتی محوناشدنی – گیرم که تا ابد آن را به رسمیت نشناسیم)؛ بنابراین ضرورت دارد که با توجه به این واقعیت، اصول و قواعدی برای نگارش زبان فارسی به خط لاتینی تدوین و تنظیم کنیم. اسفآور نیست که هیچ دو نامهی دو فارسیزبان که به خط لاتین نوشته شده باشد از این نظر شباهتی به هم ندارند و حتا هیچ دو سطری از یک گپ اینترنتی دو ایرانی هم از قواعد مشترک و یکسانی پیروی نمیکنند؟ – «ق» را یکی با gh مینویسد و یکی با q، یکی «خ» را با kh نشان میدهد و آن یکی که اندکی مطلعتر مینماید با x، یکی بهجای «آ» از aa استفاده میکند و یکی همچنان از a، یکی حرف اضافهی «ئه» را به کلمهی قبلاش میچسباند و یکی جدا مینویسد، و مثال مضحکتر این که «مرجانه» را تقریبا" همه Marjaneh مینویسند، غافل از این که درج آن «ه» ی ناملفوظ در خط فارسی فقط ناشی از نقص ذاتی این خط بوده و در ترانسکریپسیون امثال این واژهها دیگر نیازی به آن نیست (البته بعید نیست آنها که خط لاتینی را همان خط انگلیسی میدانند و به عمرشان انگار لغت آلمانی و ایتالیایی ندیدهاند بر تکرار این اشتباه اصرار کنند). خلاصه، میخواهم بگویم، گیرم که این خط مقدس را باید تا ابد حفظ و حراست کرد و الا و بلا زبان فارسی را جز با این خط نباید نوشت: لااقل فکری به حال این موارد ناگزیر بکنید – گیرم که بعد از این، همهی ایمیلها و چتها و اساماسها را به خط فارسی نوشتید، آدرس سایتتان را هم به همین خط مینویسید و گذرنامهتان هم مزین به خط فارسی خواهد بود؟
پنجم این که، از دید من تبدیل خط فارسی به خط لاتین، یا دستکم به رسمیت شناختن خط لاتینی به عنوان یک بدیل ضروری، را نه بهعنوان یک تهدید، بلکه برعکس، باید بهعنوان یک فرصت در نظر گرفت. خط لاتینی، با مختصات و موقعیتی که دارد (و مزایای آن هم بیشک بر معایباش میچربد)، به ما اجازه میدهد تا هم زبان خود را در داخل کشور تدقیق و تقویت کرده و هم، صد البته بیشک، راه آشنایی بیگانگان با زبان خود را هموارتر کنیم. به هر حال، این خطی است که اکنون دهها زبان مسلط دنیا با آن نوشته میشوند و برای زبانی که در موضع اقلیت قرار داشته و در محدودیت اکید به سر میبرد (کل فارسیزبانان دنیا چهقدر اند؟) ضرورت دارد که خود اسباب اشاعه و انتشار خویش را ولو با کاهش اجباری اصالتاش فراهم کند. در جواب آنها هم که چینیها و حتا خود عربها را مثال میزنند که هنوز هم به خط سابق خود مینویسند این را میگویم: آیا شمار تکلمکنندگان به زبانهای چینی و عربی قابل مقایسه با متکلمان به زبان فارسی است؟ بدیهی است که جمعیت چینیزبان و عربزبان اکثریتی آنچنان مجابکننده محسوب میشوند که بهرغم همهی دشواریها بیگانگان را به آموختن خط دشوار خود و از این رو آشنایی با زبانشان بر انگیزند (و تازه این نافی واقعیتی به نام کمعلاقگی بیگانگان برای آشنایی با این زبانها نبوده)، اما آیا زبان ایرانیان واقعا" چنین توانشی دارد؟ راستی، ترکها اگر خطشان را تغییر نداده بودند، چهقدر احتمال میرفت اورهان پاموک برندهی نوبل ادبیات امسال باشد؟
میدانم مثالام افراطی است: ترکیه صرف نظر از تغییر خط، دهها عامل دیگر دارد که توانسته ارتباط غربیها و در کل جهانیان را با فرهنگ و ادبیات خود تسهیل کند، و اگر، مشخصا"، ادبیات ما جهانی نشده فقط تقصیر خط نیست. اما در شرایطی که تغییر خط میتواند یکی از عمده عوامل تسهیل آشنایی زبانی جهانیان با ایرانیان باشد، آیا عاقلانه است که زاهدمآبانه و متعصبانه از این امکان بالقوه چشمپوشی کنیم؟ گفتن ندارد: من نسبت زبان با خط را دست کم نمیگیرم، اما میگویم همهی ماجرا هم این نیست؛ من به همسان گرفتن این دو و جداناپذیر انگاشتن آنها از یکدیگر اعتراض دارم.
از سوی دیگر، این نکته نیز نادیدهناگرفتنی است که امروزه تمام خطهای دنیا در معرض تغییر و تحول قرار دارند. عربها حتا حرف تازهای بهشکل «ف» ی سهنقطه ساختهاند که نشانگر «و» (v و نه w) باشد و ...، بسیاری از خطهای کمتر مسلط هم بهسوی سادهسازی، منضبطسازی، و هماهنگسازی الفبا و الفاظ خود رفتهاند. اما اگر من اصرار دارم که تغییر خط میتواند بیش از آنها برای ما مفید باشد قطعا" این واقعیت را مد نظر دارم که خط فارسی مشکلاتی عمدهتر و کاستیهایی عدیدهتر از آن دارد که با برخی اصلاحات صوری قابل برطرف شدن باشد (آن همه بحثهای مشفقانه و محققانهی ما نویسندگان و پژوهندگان بر سر جدانویسی و سرهمنویسی و درستنویسی و دقیقنویسی ... اکنون به کجا رسیده؟ اهل بخیه بهتر از من میدانند که خط موروثی ما مشکلاتی حتا بیشتر از مشکلاتاش موجودش در زبان عربی دارد). همچنین بر این باور ام که بهجای تلاشهای بیثمر و سردرگمکننده و اغلب غیرقابلاجرا برای ایجاد ظرفیتهایی در این خط که در موجودیت ماهوی آن نمیگنجد، بهتر آن است که خط فارسی به همین شکل کنونی حفظ شده، در عوض خط لاتینی بهعنوان بدیلی که امتحان خود را پس داده و خواهد داد به کار گرفته شود.
هفتاد سال پیش، در آستانهی استقرار نظام مدرن آموزشی در ایران، زمامداران و اندیشمندان این کشور فرصت تاریخی و استثنایی برای این اقدام اساسی را از دست دادند. اکنون با پیدایش فنآوریهای نوین یک بار دیگر این فرصت پیش روی ما قرار گرفته تا دست کم اصول اساسی استفاده از خط لاتینی در نگارش زبان فارسی را مدون و معرفی کنیم.
پیوستها
– بازنشر این نوشته در رادیو زمانه
– طرح و تلاش ارزندهی جلال ملکی در راستای ترانسلیتراسیون فارسی به لاتین
– پاسخ مشروح من به نظرات خوانندگان در رادیو زمانه
– اروفارسی: سایتی برای آشنایی با لاتیننویسی فارسی
– لينك اين نوشته و نظرات خوانندگان در بالاترين
– «خط فارسي و آبهاي گلآلود»: نقد يك سوشيانت
– «اندر مصائب یک خط زیبا»: مشکلات فنی لاتیننویسی
– خط فارسی از منظر تایپوگرافی: پیشنهاد شهاب سیاوش
خوب به خاطر دارم که این وبلاگ را با نگارش زبان فارسی به خط لاتینی آغاز کردم و مخالفت با این پیشنهاده در واقع اولین بحثی بود که در این وبلاگ در گرفت. اما بهزودی پیشنهادم را پس گرفتم و (از ترس این که مبادا به تهاجم فرهنگی متهم شوم) مطابق معمول و با خط مرسوم نوشتم. با این حال، همان زمان هم حرفهایی ناگفته ماند و اکنون به نظرم میآید که بحثهای تازه مطرح شده حقانیت من در اصرار بر بحث و بررسی آن پیشنهاد را بیش از پیش اثبات میکند.
اولین نکتهای که احساس میکنم آن زمان مورد غفلت واقع شد این بود که خطی که ما امروزه خط فارسی میخوانیم در واقع خطی عاریتی و عربی است (همچنان که خطی که خط انگلیسی میخوانیم در واقع خط لاتینی است که اکنون دهها زبان را با آن مینویسند). بحثی در این ندارم که این خط اصالتا" هرچه بوده، با گذشت قرنها فارسینویسی اکنون متعلق به ما و زبان ما است؛ بحث من در راستای توجه دادن به این نکته بود که اصرار بر ادامهی نگارش به این خط به بهانهی حفظ اصالت ایرانی خود اصراری بیپایه و اساس است: اگر قرار بر حفظ اصالت باشد باید برگردیم و به خط میخی بنویسیم!
نکتهی دوم این بود که پیشنهاد من نه در راستای فرنگیمآبی و غربزدگی، بلکه برعکس، در جهت حفط و حراست از زبان فارسی و تقویت توان آن است. فرض من این بود که نگارش زبان فارسی با خط لاتینی: 1. کاربردهای زبانی فارسیزبانان را تدقیق میکند؛ و از این رو 2. فهم این زبان را آسانتر میسازد؛ و از این رو 3. آموزش این زبان به بیگانگان و حتا ایرانیان را تسهیل خواهد کرد. و هنوز هم بعید میدانم کسی بتواند صحت چنین مفروضاتی را زیر سوال ببرد.
نکتهی سوم این که، چنین پیشنهادی اصلا" ابداع من نیست! در واقع این ایده پیشینهای به قدمت آغاز عصر تجددخواهی در ایران دارد. اولین بیانکنندهی این ایده آخوندزاده بود که در صدر مشروطیت رسالهای هم در این راستا نوشت اما اصلا" و طبعا" مورد استقبال قرار نگرفت. از آن زمان، این ایدهای بوده که اغلب همچنان در محاق فراموش افتاده و تنها معدود متفکرانی همچون هدایت ضرورت بازاندیشی در آن تشخیص داده و مورد تامل قرار دادند. با این حال، معتقد ام این ضرورت در زمان ما شکل مضاعف و مشددی به خود گرفته. اگر آن زمان تصور میشد که چنین کاری راهی برای پیشروی بهسوی تجدد است، امروزه آن تجدد خود به سراغ ما آمده و ما را مجبور میکند تا به مقتضیاتاش گردن بگذاریم: خوب یا بد، همهی ما هرروزه «ایمیل»هایمان را به خط لاتینی مینویسیم، با آشنایان اینترنتی با همین خط «چت» میکنیم، و برای دوستانمان با این خط «اساماس» میفرستیم، و این همه در حالی است که هیچ ضابطه و قاعدهای برای برگردان خط به خط (ترانسکریپسیون) نداریم و در این وانفسا هرکسی ساز خودش را میزند.
از این نکتهی آخر میخواهم نکتهی چهارمی را نتیجه بگیرم و آن این که، اگر ما مخالف صد در صد این ماجرا هم باشیم باز هم چارهای جز این نداریم که دست کم حضور خط لاتینی را بهعنوان یک واقعیت بپذیریم (واقعیتی محوناشدنی – گیرم که تا ابد آن را به رسمیت نشناسیم)؛ بنابراین ضرورت دارد که با توجه به این واقعیت، اصول و قواعدی برای نگارش زبان فارسی به خط لاتینی تدوین و تنظیم کنیم. اسفآور نیست که هیچ دو نامهی دو فارسیزبان که به خط لاتین نوشته شده باشد از این نظر شباهتی به هم ندارند و حتا هیچ دو سطری از یک گپ اینترنتی دو ایرانی هم از قواعد مشترک و یکسانی پیروی نمیکنند؟ – «ق» را یکی با gh مینویسد و یکی با q، یکی «خ» را با kh نشان میدهد و آن یکی که اندکی مطلعتر مینماید با x، یکی بهجای «آ» از aa استفاده میکند و یکی همچنان از a، یکی حرف اضافهی «ئه» را به کلمهی قبلاش میچسباند و یکی جدا مینویسد، و مثال مضحکتر این که «مرجانه» را تقریبا" همه Marjaneh مینویسند، غافل از این که درج آن «ه» ی ناملفوظ در خط فارسی فقط ناشی از نقص ذاتی این خط بوده و در ترانسکریپسیون امثال این واژهها دیگر نیازی به آن نیست (البته بعید نیست آنها که خط لاتینی را همان خط انگلیسی میدانند و به عمرشان انگار لغت آلمانی و ایتالیایی ندیدهاند بر تکرار این اشتباه اصرار کنند). خلاصه، میخواهم بگویم، گیرم که این خط مقدس را باید تا ابد حفظ و حراست کرد و الا و بلا زبان فارسی را جز با این خط نباید نوشت: لااقل فکری به حال این موارد ناگزیر بکنید – گیرم که بعد از این، همهی ایمیلها و چتها و اساماسها را به خط فارسی نوشتید، آدرس سایتتان را هم به همین خط مینویسید و گذرنامهتان هم مزین به خط فارسی خواهد بود؟
پنجم این که، از دید من تبدیل خط فارسی به خط لاتین، یا دستکم به رسمیت شناختن خط لاتینی به عنوان یک بدیل ضروری، را نه بهعنوان یک تهدید، بلکه برعکس، باید بهعنوان یک فرصت در نظر گرفت. خط لاتینی، با مختصات و موقعیتی که دارد (و مزایای آن هم بیشک بر معایباش میچربد)، به ما اجازه میدهد تا هم زبان خود را در داخل کشور تدقیق و تقویت کرده و هم، صد البته بیشک، راه آشنایی بیگانگان با زبان خود را هموارتر کنیم. به هر حال، این خطی است که اکنون دهها زبان مسلط دنیا با آن نوشته میشوند و برای زبانی که در موضع اقلیت قرار داشته و در محدودیت اکید به سر میبرد (کل فارسیزبانان دنیا چهقدر اند؟) ضرورت دارد که خود اسباب اشاعه و انتشار خویش را ولو با کاهش اجباری اصالتاش فراهم کند. در جواب آنها هم که چینیها و حتا خود عربها را مثال میزنند که هنوز هم به خط سابق خود مینویسند این را میگویم: آیا شمار تکلمکنندگان به زبانهای چینی و عربی قابل مقایسه با متکلمان به زبان فارسی است؟ بدیهی است که جمعیت چینیزبان و عربزبان اکثریتی آنچنان مجابکننده محسوب میشوند که بهرغم همهی دشواریها بیگانگان را به آموختن خط دشوار خود و از این رو آشنایی با زبانشان بر انگیزند (و تازه این نافی واقعیتی به نام کمعلاقگی بیگانگان برای آشنایی با این زبانها نبوده)، اما آیا زبان ایرانیان واقعا" چنین توانشی دارد؟ راستی، ترکها اگر خطشان را تغییر نداده بودند، چهقدر احتمال میرفت اورهان پاموک برندهی نوبل ادبیات امسال باشد؟
میدانم مثالام افراطی است: ترکیه صرف نظر از تغییر خط، دهها عامل دیگر دارد که توانسته ارتباط غربیها و در کل جهانیان را با فرهنگ و ادبیات خود تسهیل کند، و اگر، مشخصا"، ادبیات ما جهانی نشده فقط تقصیر خط نیست. اما در شرایطی که تغییر خط میتواند یکی از عمده عوامل تسهیل آشنایی زبانی جهانیان با ایرانیان باشد، آیا عاقلانه است که زاهدمآبانه و متعصبانه از این امکان بالقوه چشمپوشی کنیم؟ گفتن ندارد: من نسبت زبان با خط را دست کم نمیگیرم، اما میگویم همهی ماجرا هم این نیست؛ من به همسان گرفتن این دو و جداناپذیر انگاشتن آنها از یکدیگر اعتراض دارم.
از سوی دیگر، این نکته نیز نادیدهناگرفتنی است که امروزه تمام خطهای دنیا در معرض تغییر و تحول قرار دارند. عربها حتا حرف تازهای بهشکل «ف» ی سهنقطه ساختهاند که نشانگر «و» (v و نه w) باشد و ...، بسیاری از خطهای کمتر مسلط هم بهسوی سادهسازی، منضبطسازی، و هماهنگسازی الفبا و الفاظ خود رفتهاند. اما اگر من اصرار دارم که تغییر خط میتواند بیش از آنها برای ما مفید باشد قطعا" این واقعیت را مد نظر دارم که خط فارسی مشکلاتی عمدهتر و کاستیهایی عدیدهتر از آن دارد که با برخی اصلاحات صوری قابل برطرف شدن باشد (آن همه بحثهای مشفقانه و محققانهی ما نویسندگان و پژوهندگان بر سر جدانویسی و سرهمنویسی و درستنویسی و دقیقنویسی ... اکنون به کجا رسیده؟ اهل بخیه بهتر از من میدانند که خط موروثی ما مشکلاتی حتا بیشتر از مشکلاتاش موجودش در زبان عربی دارد). همچنین بر این باور ام که بهجای تلاشهای بیثمر و سردرگمکننده و اغلب غیرقابلاجرا برای ایجاد ظرفیتهایی در این خط که در موجودیت ماهوی آن نمیگنجد، بهتر آن است که خط فارسی به همین شکل کنونی حفظ شده، در عوض خط لاتینی بهعنوان بدیلی که امتحان خود را پس داده و خواهد داد به کار گرفته شود.
هفتاد سال پیش، در آستانهی استقرار نظام مدرن آموزشی در ایران، زمامداران و اندیشمندان این کشور فرصت تاریخی و استثنایی برای این اقدام اساسی را از دست دادند. اکنون با پیدایش فنآوریهای نوین یک بار دیگر این فرصت پیش روی ما قرار گرفته تا دست کم اصول اساسی استفاده از خط لاتینی در نگارش زبان فارسی را مدون و معرفی کنیم.
پیوستها
– بازنشر این نوشته در رادیو زمانه
– طرح و تلاش ارزندهی جلال ملکی در راستای ترانسلیتراسیون فارسی به لاتین
– پاسخ مشروح من به نظرات خوانندگان در رادیو زمانه
– اروفارسی: سایتی برای آشنایی با لاتیننویسی فارسی
– لينك اين نوشته و نظرات خوانندگان در بالاترين
– «خط فارسي و آبهاي گلآلود»: نقد يك سوشيانت
– «اندر مصائب یک خط زیبا»: مشکلات فنی لاتیننویسی
– خط فارسی از منظر تایپوگرافی: پیشنهاد شهاب سیاوش
Labels: Zaban e Farsi