آمارتیا سن: هندی اهل بحث
آمارتیا سن، متفکر معاصر هندی، شهرت خود را بیشتر از بابت جایزهی نوبل اقتصادی دارد که سال 1998 به او تعلق گرفته، اما سوای آثار اقتصادی (اغلب مرتبط با توسعه، عدالت، و آزادی)، متون متعدد و موثری هم در زمینهی فرهنگ و هویت منتشر کرده، از جمله هندی اهل بحث: نوشتههایی در باب تاریخ، فرهنگ، و هویت هندی (2005)، کتابی که خوانندگان هندی و غیرهندی هرکدام البته از جهاتی آن را جذاب و جالب توجه خواهند یافت. کتاب شامل این سرفصلها است:
بخش اول: ابراز عقیده و گونهگوناندیشی
1. هندی اهل بحث
2. نابرابری، بیثباتی، و ابراز عقیده
3. هند: بزرگ و کوچک
4. آوارگان و جهان
بخش دوم: فرهنگ و ارتباطات
5. تاگور و هند او
6. فرهنگ ما، فرهنگ آنها
7. سنتهای هندی و تخیل غربی
8. چین و هند
بخش سوم: سیاست و اعتراض
9. قرار با تقدیر
10. طبقه در هند
11. زنان و مردان
12. هند و بمب اتمی
بخش چهارم: خرد و هویت
13. دامنهی خرد
14. سکولاریسم و ناخشنودیها از آن
15. هند از رهگذر تقویمهاش
16. هویت هندی
کتاب، همچنان که از عنوان و فهرستاش پیدا است، مجموعه مقالاتی با محوریت تاریخ، فرهنگ، و هویت هندی است. اما گذشته از آشناسازی عموم خوانندگان با وجوه عمیقی از هند و هندیان، به نظر می رسد برخی از بحثهای نویسنده موضوعیت و بنابراین جذابیت بیشتری برای خوانندگان غیرهندی و بهویژه ایرانی داشته باشد. از جملهی این بحثها بحث گیرایی است که سن دربارهی تاگور، با توجه خاصی به شباهتها و تفاوتهای او با گاندی مطرح کرده، همچنین مقالهی «فرهنگ ما، فرهنگ آنها» که دربارهی سینمای ساتیاجیت رای و دیدگاههای او درباب «ارزشهای آسیایی» است – باز هم بهویژه چون همسنخی مسائل سینمای هنری هند با مسائل سینمای معاصر ما را نشان میدهد. به همین منوال، مقالهی «هند و بمب اتمی» هم با توجه به موقعیت فعلی ما حرفهای زیادی برای گفتن دارد. سوای اینها، در بین بحثهای عمدتا" نظری، فصل چهاردهم کتاب در باب سکولاریسم بهویژه جالب توجه به نظر میرسد: در واقع سن در اینجا به انواع ایراداتی که به ماهیت و ضرورت سکولاریسم هندی وارد شده با استناد به واقعیتها و پیچیدیگیهای ملت هند و با اتکا به تنوع هویتی و تکثر فرهنگی جاری در آن پاسخ میدهد، اما جالبترین بخش آن پاسخ نویسنده به ایرادات ضد – مدرنیستها یا پسا – مدرنیستهایی نظیر دیگر متفکر معاصر هندی، آشیش ناندی – برای مثال بنگرید به، رامین جهانبگلو، در آینهی شرق: گفتوگو با آشیش ناندی (تهران: نشر مرکز، 1384) – است که سکولاریسم را عامل ازدیاد خشونت میدانند: سن میگوید مفهومی که امثال این منتقدان از سنت و از مدرنیسم دارند مغشوش و مخدوش است، و همچنان که سنت فینفسه خشونتبار نبوده، مدرنیته هم به خودي خود نمیتواند عامل خشونت باشد: برعکس، حملهی خشونتبار به میراث مدرنیته است که میتواند سکولاریسم را که عامل مفیدی در تایید و تبلیغ تکثرگرایی فرهنگی بوده به عاملی مضر و محدودکننده بدل کند.
با این همه، دفاع سن از سکولاریسم و محدود و منطبق کردن دموکراسی با سکولاریسم با خوشبینی افراطی یا نابینایی ناموجهی پیوند خورده و در واقع این میتواند نقطهضعف اساسی دفاعیهی او باشد. سن، در مقام مخالفت با ساموئل هانتینگتون و نظریهی «برخورد تمدنها» ی او، تصویر ایدئالشدهای از میراث دموکراتیک مسلمانان در هند ارائه داده (بهویژه به سیستم سکولاری اشاره میکند که چهار قرن پیش «اکبر شاه» در ادارهی این کشور به کار برده)، تصویر تحریفشدهای از حکومت اعراب مسلمان در اروپا ترسیم کرده، در نهایت این نتیجهی نامستند را میگیرد که دموکراسی به همان اندازه که مرهون و متعلق به غربیها بوده، به شرقیها مرهون و متعلق است و حتا شرقیها سابقهی درخشانتری در رعایت رویههای دموکراتیک داشتهاند. این ادعا البته اساس بحث سن در کتاب بعدی خود، هویت و خشونت: توهم تقدیر (2007) است که در آن میکوشد با ارائهی تعریف تکثرگرایانهای از هویت، هویتبخشیهای تکانگار هانتینگتونی را نفی کند، اما به دلیل افراطهای غیرواقعبینانهاش مورد انتقاد قرار گرفته – برای مثال، بنگرید به انتقاد فواد عجمی از این اثر او که در همان صفحهی آمازون آمده.
با این حال، آماریتا سن همچنان که در آثار اخیرش نشان داده، دیدگاههای نو و نافذش را با نثری درخشان و شیوهی بحثی سلیس و روان دنبال میکند، که اینها هم به سهم خود بر زیبایی و گیرایی آثار او افزودهاند.
بخش اول: ابراز عقیده و گونهگوناندیشی
1. هندی اهل بحث
2. نابرابری، بیثباتی، و ابراز عقیده
3. هند: بزرگ و کوچک
4. آوارگان و جهان
بخش دوم: فرهنگ و ارتباطات
5. تاگور و هند او
6. فرهنگ ما، فرهنگ آنها
7. سنتهای هندی و تخیل غربی
8. چین و هند
بخش سوم: سیاست و اعتراض
9. قرار با تقدیر
10. طبقه در هند
11. زنان و مردان
12. هند و بمب اتمی
بخش چهارم: خرد و هویت
13. دامنهی خرد
14. سکولاریسم و ناخشنودیها از آن
15. هند از رهگذر تقویمهاش
16. هویت هندی
کتاب، همچنان که از عنوان و فهرستاش پیدا است، مجموعه مقالاتی با محوریت تاریخ، فرهنگ، و هویت هندی است. اما گذشته از آشناسازی عموم خوانندگان با وجوه عمیقی از هند و هندیان، به نظر می رسد برخی از بحثهای نویسنده موضوعیت و بنابراین جذابیت بیشتری برای خوانندگان غیرهندی و بهویژه ایرانی داشته باشد. از جملهی این بحثها بحث گیرایی است که سن دربارهی تاگور، با توجه خاصی به شباهتها و تفاوتهای او با گاندی مطرح کرده، همچنین مقالهی «فرهنگ ما، فرهنگ آنها» که دربارهی سینمای ساتیاجیت رای و دیدگاههای او درباب «ارزشهای آسیایی» است – باز هم بهویژه چون همسنخی مسائل سینمای هنری هند با مسائل سینمای معاصر ما را نشان میدهد. به همین منوال، مقالهی «هند و بمب اتمی» هم با توجه به موقعیت فعلی ما حرفهای زیادی برای گفتن دارد. سوای اینها، در بین بحثهای عمدتا" نظری، فصل چهاردهم کتاب در باب سکولاریسم بهویژه جالب توجه به نظر میرسد: در واقع سن در اینجا به انواع ایراداتی که به ماهیت و ضرورت سکولاریسم هندی وارد شده با استناد به واقعیتها و پیچیدیگیهای ملت هند و با اتکا به تنوع هویتی و تکثر فرهنگی جاری در آن پاسخ میدهد، اما جالبترین بخش آن پاسخ نویسنده به ایرادات ضد – مدرنیستها یا پسا – مدرنیستهایی نظیر دیگر متفکر معاصر هندی، آشیش ناندی – برای مثال بنگرید به، رامین جهانبگلو، در آینهی شرق: گفتوگو با آشیش ناندی (تهران: نشر مرکز، 1384) – است که سکولاریسم را عامل ازدیاد خشونت میدانند: سن میگوید مفهومی که امثال این منتقدان از سنت و از مدرنیسم دارند مغشوش و مخدوش است، و همچنان که سنت فینفسه خشونتبار نبوده، مدرنیته هم به خودي خود نمیتواند عامل خشونت باشد: برعکس، حملهی خشونتبار به میراث مدرنیته است که میتواند سکولاریسم را که عامل مفیدی در تایید و تبلیغ تکثرگرایی فرهنگی بوده به عاملی مضر و محدودکننده بدل کند.
با این همه، دفاع سن از سکولاریسم و محدود و منطبق کردن دموکراسی با سکولاریسم با خوشبینی افراطی یا نابینایی ناموجهی پیوند خورده و در واقع این میتواند نقطهضعف اساسی دفاعیهی او باشد. سن، در مقام مخالفت با ساموئل هانتینگتون و نظریهی «برخورد تمدنها» ی او، تصویر ایدئالشدهای از میراث دموکراتیک مسلمانان در هند ارائه داده (بهویژه به سیستم سکولاری اشاره میکند که چهار قرن پیش «اکبر شاه» در ادارهی این کشور به کار برده)، تصویر تحریفشدهای از حکومت اعراب مسلمان در اروپا ترسیم کرده، در نهایت این نتیجهی نامستند را میگیرد که دموکراسی به همان اندازه که مرهون و متعلق به غربیها بوده، به شرقیها مرهون و متعلق است و حتا شرقیها سابقهی درخشانتری در رعایت رویههای دموکراتیک داشتهاند. این ادعا البته اساس بحث سن در کتاب بعدی خود، هویت و خشونت: توهم تقدیر (2007) است که در آن میکوشد با ارائهی تعریف تکثرگرایانهای از هویت، هویتبخشیهای تکانگار هانتینگتونی را نفی کند، اما به دلیل افراطهای غیرواقعبینانهاش مورد انتقاد قرار گرفته – برای مثال، بنگرید به انتقاد فواد عجمی از این اثر او که در همان صفحهی آمازون آمده.
با این حال، آماریتا سن همچنان که در آثار اخیرش نشان داده، دیدگاههای نو و نافذش را با نثری درخشان و شیوهی بحثی سلیس و روان دنبال میکند، که اینها هم به سهم خود بر زیبایی و گیرایی آثار او افزودهاند.
Labels: Book Review
3 نظر:
آقای یزدانجو می شود یک کم بیشتر در مورد این بخش از گفتهء تان توضیح بدهید:"با این همه، دفاع سن از سکولاریسم و محدود و منطبق کردن دموکراسی با سکولاریسم با خوشبینی افراطی یا نابینایی ناموجهی پیوند خورده و در واقع این میتواند نقطهضعف اساسی دفاعیهی او باشد. سن، در مقام مخالفت با ساموئل هانتینگتون و نظریهی «برخورد تمدنها» ی او، تصویر ایدئالشدهای از میراث دموکراتیک مسلمانان در هند ارائه داده (بهویژه به سیستم سکولاری اشاره میکند که چهار قرن پیش «اکبر شاه» در ادارهی این کشور به کار برده)، تصویر تحریفشدهای از حکومت اعراب مسلمان در اروپا ترسیم کرده"
منظور شما از تصویر ایدآل شده از میراث دموکراتیک مسلمانان هند و تصویر تحریف شده ای از حکومت اعراب یک کم توضیح بیشتر می خواهد تا لا اقل خواننده اعتراض شما را بداند که به کجا است.
Naghdi ostadane bud,payame aziz...be nafare ghabli ham bayad goft ke agar tarikh ro motalee befarmayand(na "tarikh" ro)mifahmand ke na dar Hend,na dar Espania va na dar Iran,Arab ba nameye-fadayat-shavam e mardome bumi be in sarzaminha nayamadand,balke kamelan niaate Imperialisti dashtand ke bahsash inja nist,va agar aleghamand be danestan bishtar hastid,khandane ketabe FOTUH-OL-BOLDAN asar BALAZARI ro sakht pishnahad mikonam.
آقای یزدانجوی عزیز،
در فهرست این کتاب دو بار از واژه "آوا استفاده کرده اید. اگر اشتباه نکنم "آوا" را معادل کلمه voice قرار داده اید.
اگر درست حدس زده باشم این ترمینولوژی را سن از دایی دومین همسرش که اقتصاددانی به اسم آلبرت هیرشمن است گرفته است که احتمالا معادل "اعتراض" برای آن بهتر است. این حرف را از کتابی میگویم که چند سال پیش نشر نی از همین هیرشمن منتشر کرد به اسم خروج، اعتراض و وفاداری.
دوستدار، مرتضی حدادی،
دانشجوی کارشناسی اقتصاد
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی