June 28, 2007

فلسفه­گرایی ایرانی

ارزیابی من از فلسفه­گرایی اخیر ایرانی اغلب از موضعی شدیدا" انتقادی بوده، اغلب این گرایش را زاده­ی توهم زیان­باری دانسته­ام که یا کارکردهایی را به فلسفه نسبت می­دهد که در حیطه­ی اختیارات و امکانات آن نیست، یا همچنان کارکردهای کهنه­ا­ی برای آن قائل بوده که فلسفه امروزه از آن­ها دست شسته و در آن باره از خود سلب صلاحیت و مسئولیت کرده. به باور من: این انتظار که فلسفه به­شکل بارآوری پاسخ­گوی نیازهای اجتماعی، سیاسی، و حتا فرهنگی امروز ما باشد انتظاری بیهوده است و اصولا" نسل ما نیاز آن­چنانی به فلسفه­خوانی و فلسفه­دانی (به معنای تخصصی کلمه) ندارد – این ادعا را من دست کم در بحث­های دامنه­داری از دیدگاه­های رورتی (فلسفه به چه کار ما می­آید؟) و دریدا (دریدا در ایران) بارها تکرار کرده­ و آن را، به­زعم خود، با ذکر مثال­هایی از کیفیت برخورد ژورنالیستی (سطحی و سرسری) خوانندگان ایرانی با مقولات مهم فلسفی، و کمیت انتشار آثار فیلسوفان معاصر غربی و ابعاد محدود استقبال از آن­ها، مدلل کرده­ام.
با این همه، اکنون بر این باور ام که در انتقادات تند خود از «فلسفه­گرایی» یا به بیان دقیق­تر «فلسفه­زدگی» – philosophism – ایرانی نکته­ی مهمی را از نظر دور داشته­ام که باید به آن اذعان کنم. من فلسفه­گرایی ایرانی را گرایشی بیش از حد عامدانه و التفاتی شمرده بودم و از این رو ارزیابی به­شدت بدبینانه­ای از آن داشتم اما، چنان که در حال حاضر می­اندیشم، این گرایش بیش از آن که رویکردی کنشی بوده باشد رهیافتی واکنشی بوده، و این دقیقا" همان نکته­ای است که در نظر گرفتن­اش موجب می­شود، در عین حفظ انتقادات گذشته، اکنون ارزیابی کم­تر بدبینانه­ای از فلسفه­گرایی نسل خود داشته باشم.
در واقع، من آن زمان این نکته را نادیده گرفته بودم که این گرایش بیش از آن که اثباتی باشد سلبی بوده: روی آوردن نسل من به آشنایی با فلسفه و به­ویژه­ی فیلسوفان معاصر بیش از آن که کنشی در راستای فراگیری خاص و تخصصی فن فلسفه باشد واکنشی در برابر تحمیل آرا و عقاید جزمی از سوی سیستم جامد تعلمیات رسمی و تبلیغات حکومتی بوده: استقبال این نسل از مباحث فلسفی بیش از آن که ریشه در موضوعی به نام علاقه و استعداد فلسفی داشته باشد، مفری، یا بهتر بگویم «بدیل» ی برای جست­وجوی تفکری سوای افکار فرمایشی و غیرانتقادی رسمی است. من این نکته را نایده گرفته بودم که جست­وجوی چنین بدیلی می­تواند از انگیزه­های اصلی گرایش نسل جوان ایرانی به آثار فلسفی بوده باشد، همچنان که (افزون بر علاقه و استعداد نسبی در مباحث فلسفی و درک اشتراکات فلسفه­ی معاصر با نظریات ادبی متاخر، به­عنوان انگیزه­های اصلی­)، این بدیل­جویی از انگیزه­های آغازین خود من در پرداختن به ترجمه و تالیف آثاری در حوزه­های فلسفی هم بوده.
و با این حال، این بازارزیابی و این درخودنگری، با همه­ی روشن­گری که دارد ، از دید من باز هم توجیه­کننده­ی فلسفه­گرایی فعلی ما نیست. رهیافت نسل ما بی­شک شایسته­ی تقدیر و تامل بوده اما نفس بدیل­جویی، نفس این جست­وجو، به معنای یافتن بهترین (بارآورترین) بدیل نیست. فلسفه شاید بتواند بدیل مناسبی در برابر تعصبات و تحکمات دستگاه اعتقادات (ایدئولوژی) رسمی باشد (روزگاری چنین بوده)، اما انتظار این که چنین بدیلی کارکردهای انتقادی – عملی وسیع و موثری در حیطه­ی امور اجتماعی، سیاسی، و حتا فرهنگی امروز ما داشته باشد چندان هم واقع­بینانه نیست. از این رو، نسل ما اگر بپذیرد که «تفکر» محدود و منحصر به «فلسفه» نیست، شاید بتواند برای عرضه­ی اندیشه­ای اصیل و از آن خود بدیل بهتری بیابد، شاید بتواند این واکنش را کنشی­تر کرده، بدیل تاریخ عقیدتی – سیاسی رسمی را در تفکری بارآورتر بجوید، بدیلی که واقع­بینانه­تر که بنگریم البته می­تواند خود «تاریخ» باشد.
از قضا، نسل ما این بخت خوش را داشته که، در کنار رویارویی با انبوه آثار «فلسفی»، با موجی از بازاندیشی­های ارزنده­ی «تاریخی» مواجه شود، اما بدبختانه تا کنون از مواجهه­ی کنش­مندانه با این موج مهیج طفره رفته: نسل ما همچنان دل­بسته­ی آثار مولفان و مترجمانی مثل من مانده و به آثار مورخانی مثل آجودانی و میلانی بی­اعتنا است. اما اگر آرمان و انگیزه­ی این نسل اندیشیدن و بازاندیشی در سرگذشت خود، بازیابی عقلانیت انتقادی و ارزش­های فرهنگی، و پیش­روی به­سوی دموکراسی اجتماعی و سیاسی باشد، در برابر «فلسفه­گرایی» بدیل بارآورتری به نام «تاریخ­نگری» پیش رو دارد.

Labels: ,

5 نظر:

Blogger حسین شیخ رضایی مي نويسد:

پستی نوشته ام در مورد این ملب شما. http://sheykhrezaee.blogspot.com/2007/06/blog-post_29.html

خوشحال می شوم بخوانید

3:35 PM  
Anonymous Anonymous مي نويسد:

چطور مي‌شود يك موضوع ساده را اينقدر پيچاند؟
حرفي را كه زديد در نصف اين حجم هم مي‌شد گفت و با جملاتي ساده تر.

9:05 AM  
Blogger A.Rahimpour مي نويسد:

تا فلسفه ای که از آن صحبت می کنید چه باشد ، برعکس شما خیلی از متفکران و فلاسفه کارایی آن را در ایجاد تغییر مورد تایید قرار داده اند . مثلا آلتوسر در "فلسفه ابزار انقلابی " . خود مارکس در آن سخن نقض معروفش درباره ی کارکرد فلسفه و اساسا بسیاری از اندیشمندان چپ گرا . شما حکمی صادر کردید ولی منطقی برایش ارایه نکرده اید ! البته شما بیشتر از من دریدا را می شناسید ولی فکر نمی کنم هیچگاه کارایی فلسفه را زیر سوال برده باشد . الان که بیشتر فکر می کنم هایدگر هم چنین حکمی صادر نکرده ...شاید غیر از رورتی قریب به اتفاق فلاسفه بر کارایی اش در هر برهه ای تاکید کرده اند ...در ضمن اگر بخواهیم تاریخی هم این مساله را ملاحظه کنیم شرایطی مشابه نهضت ترجمه ی متون یونانی را تجربه می کنیم که اتفاقا تاثیر مثبتی هم داشت . با ارزوی موفقیت

9:31 PM  
Blogger shapoor.shakhdar مي نويسد:

فقط می توانم بگویم نشانه به این راحتی پاک نمی شوند

2:21 AM  
Blogger پدرام بالداری مي نويسد:

نهضت ترجنه ی متون یونانی؟؟ ترجمه توسط چه کسانی و خواندن توسط چه کسانی؟ من در اینجا با قشری که فلسفه را کار و حرفه ی خود می داند کاری ندارم اما اصلا این چیزی که دوست ما می گوید هیچ ربطی به مخاطب ایرانی با کسانی چون کلیساییان و متکلمین قرون 12 و 13 میلادی ندارد
یا حتی آن نظام منظبت مدرسی در آن دوران در پاریس و کلن و انگلستان
-
اما شاید مسله را هم از جای دیگری بتوان بررسی کرد و کمبود متون ادبی که بتواند همان کارکرد متون فلسفی را برای جوانان داشته باشد شاید کارکردی که بیگانه کامو می تواند داشته باشد برای کسی که نمی خواهد وارد فلسفه اگزیستانسیالیسم شود بیشتر از متون فلسفی سارتر باشد
شاید و ضعف در آن بخش ار رویکرد رورتی را شاهد هستیم که اگر فلسفه کارکردی دارد می توان آن را در قالب بسیاری از مدیوم های غیر از فلسفه به علاقمند اندیشه داد-
اما با توجه به آمار و ارقام آخرین نمایشگاه کتاب ما آنچنان درصد بالایی از فلسفه خوانان به نسبت جمعیت تحصیل کرده نداریم
با توجه به نظام آکادمیک بسته فکر کنم نوعی فظای تکرار دوره ی خروج متفکرین از دانشگاه ها مانند اواخر قرون وسطا آن را به ورطه ی شانس و شاید نوعی هدم خوانش صحیح و معتبر از متون بکشاند که اکنون شاهد آنیم

2:30 AM  

Post a Comment

<<< صفحه ی اصلی

:: نقل نوشته ها مجاز و انتشار آن ها منوط به اجازه ی نويسنده است ::