سلطان گل زرد
چند هفتهاي هست كه سايتهاي فرهنگي و حتا خبرگزاريهاي عمومي خارجي شمارش معكوس خود را براي انتشار جلد جديد «هري پاتر» آغاز كردهاند: هفتهها است كه پيشفروش كتاب آغاز شده، پيشبيني ميشود ركورد فروش جلدهاي قبلي را هم بشكند، گوردون براون، نخستوزير جديد انگلستان، خود را مشتاق مطالعهي آن معرفي كرده، و ... . «هري پاتر» ها چه آثار ادبي باكيفيتي باشند و چه سرهمبنديهاي سست و سرسري از مضامين مكرر ادبيات جادويي، يك كاركرد اصلي و ارزنده دارند: انبوهي از كودكان و نوجوانان را مجذوب دنياي داستان كرده و با ايجاد جو زنده و انگيزاننده در دنياي كتاب، تاثير جانبي مثبتي هم بر كل فرهنگ مطالعه گذاشته و افزايش استقبال عمومي از ساير آثار ادبي و انديشهاي در پي ميآورند.
و اين همه در حالي است كه، آنچه از اين موج مهيج به جامعهي ما ميرسد تنها ترجمهي سريع و عرضهي مقطعي آثاري از قبيل آفريدههاي خانم كي. جي. رولينگ (كورس مترجمان براي جلو زدن از رقبا و تلاش ناشران براي سهم بيشتر بردن از اين بازار موقتي) است. بازار كتاب كودك و نوجوان ايران در اختيار نويسندگاني نظير شل سيلورستاين و رولد دال و ديگراني است كه اغلب از آثارشان چندين ترجمه وجود دارد و، در مقام مقايسه، نويسندگان ايراني بخش بسيار كوچكي از اين بازار را به خود اختصاص ميدهند. در حوزهي ادبيات كودك ظاهرا" نويسندگان ايراني حضور چشمگيرتري دارند اما باز هم به نظر ميرسد اين حضوري اغلب اجباري و فرمايشي بوده، به عرضهي آثاري بيخلاقيت و تقريبا" بهكل بيارزش منجر شده؛ در حوزهي ادبيات نوجوان هم اگر از تكنامهايي نظير هوشنگ مرادي كرماني بگذريم، ديگر حرفي براي گفتن نداشتهايم.
سلطان گل زرد (نشر مركز، 1386) نوشتهي الهه رهرونيا، رماني است كه در همين راستا، يعني خلق اثري انديشيده در عرصهي ادبيات نوجوان، حركت كرده و بهلحاظ موفقيتي كه از اين رهگذر به دست آورده اثري البته ارزنده مينمايد. رمان روايتي است ساخته و پرداخته بر اساس يكي از افسانهها يا قصههاي عاميانهي ايراني، اما، چنان كه از همان ابتداي كتاب بر ميآيد، نويسنده صرفا" در صدد اقتباس اديبانه يا بهروزآوري يك داستان ازپيشنوشته نبوده، بلكه كوشيده اين بازآفريني را با آفرينشهاي شخصي خود همراه كند. «سلطان گل زرد»، بهعنوان يك افسانهي ايراني، شايد شهرت عام آنچناني نداشته باشد اما به نظر ميرسد عميقا" با عناصري از فرهنگ بومي و معتقدات مردمي ما پيوند خورده و از اين رو دقيقا" همان دستمايهاي را در اختيار نويسنده ميگذارد كه مناسب كار او است، كاري كه به نظر ميرسد بهرهگيري ادبي از مولفههاي فرهنگ بومي و پيوند دادن آن با ارزشهاي جهاني از يك سو، و تصحيح و ترفيع خلاقانهي ارزشهاي بومي به ياري مولفههاي فرهنگ غيربومي از سوي ديگر باشد.
از همين رو، در «سلطان گل زرد» ديوها و آدمها هم مولفههاي ايراني را به نمايش ميگذارند و هم جلوههايي از فانتزيهايي غربي را بازتاب ميدهند، اغلب احساساتي و سادهدل اند اما سنجيده و حسابشده حرف ميزنند؛ فضاها از كليشههاي معمول مادربزرگانه شروع ميكنند و به رنگآميزيهاي خلاقانه و تصويرپردازيهاي شخصي راه ميبرند؛ حوادث در سطح كلان (پراپوار و با دقت) بر منطق افسانههاي عاميانه استوار اند و با اين حال به خردهساختارهايي با جزئيات جذاب و ظرافتهاي احساسي و اخلاقي ختم ميشوند.
در نتيجه، آنچه «سلطان گل زرد» را از كوششهاي مشابه متمايز ميكند همين اشراف نويسنده بر مولفههاي افسانهسرايي و همچنين آگاهي او از عناصر داستاننويسي است. به بيان ساده، خواننده (يا منتقد) از همان صفحهي اول داستان در مييابد كه نه با يك بازنويسندهي ذوقي بلكه با نويسندهاي حرفهاي رو به رو است كه برخلاف اكثر آثاري كه در سالهاي اخير در كشور منتشر شده، قصد پرداختن به اين گونهي ادبي بهعنوان كاري جدي و باز هم حرفهاي را دارد، و هرچه در داستان پيشتر ميرود بيشتر به اين هدف نزديك ميشود.
رمان رهرونيا البته كار بيعيبونقصي نيست، از سويي اولين تجربهي نويسنده (يا دست كم اولين اثر منتشرشدهي او) در اين عرصه است و از سوي ديگر از اولين آثاري است كه، همزمان، واقعبينانه و بلندپروزانه ميخواهد داستاني از جنس فانتزيهاي احساسي - آموزشي - اخلاقي ارزندهي ادبي بنويسد كه انبوه نوجوانان امروزي را مجذوب خود كردهاند؛ از اين رو، بديهي به نظر ميرسد كه «سلطان گل زرد»، در برخي موارد كلي يا جزئي (نظير ايجاد پيچشهاي بيشتر در پيرنگ داستاني يا انتخاب اسامي بهتر براي شخصيتها)، ميتوانسته موفقتر از اين عمل كند (بهعلاوه رعايت عواملي ديگر، از جمله استفاده از تصويرسازي مناسب در داخل كتاب يا بهكارگيري طرح جلدي جذابتر – كاري كه البته بر عهدهي ناشر بوده – ميتوانسته آن را كاملتر كند)، اما با اين همه، اثر در راستايي مقتضي و بهگونهاي موفق حركت مي كند. اگر هدف از پرداختن به ادبيات كودك و نوجوان در ايران ايجاد آثاري جدي در اين زمينه به همراه جاذبههاي جديد و برخوردار از قابليت جذب مخاطباني باشد كه اكنون در معرض انواع آثار موثر و مخصوص به خود در ادبيات و البته سينماي جهان قرار دارد، در اين ميان، «سلطان گل زرد» ميتواند رهآوردي شايان توجه و موردي مثالزدني باشد.
ادبيات كودك و مخصوصا" ادبيات نوجوان در گذشته، و بهويژه در بين ما ايرانيان (خواننده و نويسنده) اغلب دست كم گرفته شده، اما امروزه اين ژانر قديمي بهدرستي مورد توجه جدي و جهاني قرار گرفته، از يك سو بهعنوان آفرينشي اصالتا" ادبي به رسميت شناخته شده (كافي است به فهرست سرسامآور جوايزي كه هرساله در حوزهي ادبيات كودك و نوجوان در سراسر جهان اهدا ميشود نگاهي بياندازيم)، و از سوي ديگر تاثيرات بهسزايي بر ديگر قالبهاي هنري و بهويژه سينما گذاشته است (والت ديسني و «ارباب حلقهها» و اصولا" اقتباس مستقيم به كنار، «شركت هيولاها» را كه ديدهايد). اما مهمتر اين كه، تاثير فرهنگي و اجتماعي آثاري از اين گونه را بايد بيش از پيش جدي گرفت: فرهنگ ما، جامعهي ما، نيازمند آثار ادبي جذاب و خلاقانهاي است كه كتابخواني را در ميان كودكان و نوجوانان نهادينه كرده و آنها را به خواندن (يعني تخيل، كه يعني ساختن خود و دگرگون كردن دنيا) ترغيب كنند.
و اين همه در حالي است كه، آنچه از اين موج مهيج به جامعهي ما ميرسد تنها ترجمهي سريع و عرضهي مقطعي آثاري از قبيل آفريدههاي خانم كي. جي. رولينگ (كورس مترجمان براي جلو زدن از رقبا و تلاش ناشران براي سهم بيشتر بردن از اين بازار موقتي) است. بازار كتاب كودك و نوجوان ايران در اختيار نويسندگاني نظير شل سيلورستاين و رولد دال و ديگراني است كه اغلب از آثارشان چندين ترجمه وجود دارد و، در مقام مقايسه، نويسندگان ايراني بخش بسيار كوچكي از اين بازار را به خود اختصاص ميدهند. در حوزهي ادبيات كودك ظاهرا" نويسندگان ايراني حضور چشمگيرتري دارند اما باز هم به نظر ميرسد اين حضوري اغلب اجباري و فرمايشي بوده، به عرضهي آثاري بيخلاقيت و تقريبا" بهكل بيارزش منجر شده؛ در حوزهي ادبيات نوجوان هم اگر از تكنامهايي نظير هوشنگ مرادي كرماني بگذريم، ديگر حرفي براي گفتن نداشتهايم.
سلطان گل زرد (نشر مركز، 1386) نوشتهي الهه رهرونيا، رماني است كه در همين راستا، يعني خلق اثري انديشيده در عرصهي ادبيات نوجوان، حركت كرده و بهلحاظ موفقيتي كه از اين رهگذر به دست آورده اثري البته ارزنده مينمايد. رمان روايتي است ساخته و پرداخته بر اساس يكي از افسانهها يا قصههاي عاميانهي ايراني، اما، چنان كه از همان ابتداي كتاب بر ميآيد، نويسنده صرفا" در صدد اقتباس اديبانه يا بهروزآوري يك داستان ازپيشنوشته نبوده، بلكه كوشيده اين بازآفريني را با آفرينشهاي شخصي خود همراه كند. «سلطان گل زرد»، بهعنوان يك افسانهي ايراني، شايد شهرت عام آنچناني نداشته باشد اما به نظر ميرسد عميقا" با عناصري از فرهنگ بومي و معتقدات مردمي ما پيوند خورده و از اين رو دقيقا" همان دستمايهاي را در اختيار نويسنده ميگذارد كه مناسب كار او است، كاري كه به نظر ميرسد بهرهگيري ادبي از مولفههاي فرهنگ بومي و پيوند دادن آن با ارزشهاي جهاني از يك سو، و تصحيح و ترفيع خلاقانهي ارزشهاي بومي به ياري مولفههاي فرهنگ غيربومي از سوي ديگر باشد.
از همين رو، در «سلطان گل زرد» ديوها و آدمها هم مولفههاي ايراني را به نمايش ميگذارند و هم جلوههايي از فانتزيهايي غربي را بازتاب ميدهند، اغلب احساساتي و سادهدل اند اما سنجيده و حسابشده حرف ميزنند؛ فضاها از كليشههاي معمول مادربزرگانه شروع ميكنند و به رنگآميزيهاي خلاقانه و تصويرپردازيهاي شخصي راه ميبرند؛ حوادث در سطح كلان (پراپوار و با دقت) بر منطق افسانههاي عاميانه استوار اند و با اين حال به خردهساختارهايي با جزئيات جذاب و ظرافتهاي احساسي و اخلاقي ختم ميشوند.
در نتيجه، آنچه «سلطان گل زرد» را از كوششهاي مشابه متمايز ميكند همين اشراف نويسنده بر مولفههاي افسانهسرايي و همچنين آگاهي او از عناصر داستاننويسي است. به بيان ساده، خواننده (يا منتقد) از همان صفحهي اول داستان در مييابد كه نه با يك بازنويسندهي ذوقي بلكه با نويسندهاي حرفهاي رو به رو است كه برخلاف اكثر آثاري كه در سالهاي اخير در كشور منتشر شده، قصد پرداختن به اين گونهي ادبي بهعنوان كاري جدي و باز هم حرفهاي را دارد، و هرچه در داستان پيشتر ميرود بيشتر به اين هدف نزديك ميشود.
رمان رهرونيا البته كار بيعيبونقصي نيست، از سويي اولين تجربهي نويسنده (يا دست كم اولين اثر منتشرشدهي او) در اين عرصه است و از سوي ديگر از اولين آثاري است كه، همزمان، واقعبينانه و بلندپروزانه ميخواهد داستاني از جنس فانتزيهاي احساسي - آموزشي - اخلاقي ارزندهي ادبي بنويسد كه انبوه نوجوانان امروزي را مجذوب خود كردهاند؛ از اين رو، بديهي به نظر ميرسد كه «سلطان گل زرد»، در برخي موارد كلي يا جزئي (نظير ايجاد پيچشهاي بيشتر در پيرنگ داستاني يا انتخاب اسامي بهتر براي شخصيتها)، ميتوانسته موفقتر از اين عمل كند (بهعلاوه رعايت عواملي ديگر، از جمله استفاده از تصويرسازي مناسب در داخل كتاب يا بهكارگيري طرح جلدي جذابتر – كاري كه البته بر عهدهي ناشر بوده – ميتوانسته آن را كاملتر كند)، اما با اين همه، اثر در راستايي مقتضي و بهگونهاي موفق حركت مي كند. اگر هدف از پرداختن به ادبيات كودك و نوجوان در ايران ايجاد آثاري جدي در اين زمينه به همراه جاذبههاي جديد و برخوردار از قابليت جذب مخاطباني باشد كه اكنون در معرض انواع آثار موثر و مخصوص به خود در ادبيات و البته سينماي جهان قرار دارد، در اين ميان، «سلطان گل زرد» ميتواند رهآوردي شايان توجه و موردي مثالزدني باشد.
ادبيات كودك و مخصوصا" ادبيات نوجوان در گذشته، و بهويژه در بين ما ايرانيان (خواننده و نويسنده) اغلب دست كم گرفته شده، اما امروزه اين ژانر قديمي بهدرستي مورد توجه جدي و جهاني قرار گرفته، از يك سو بهعنوان آفرينشي اصالتا" ادبي به رسميت شناخته شده (كافي است به فهرست سرسامآور جوايزي كه هرساله در حوزهي ادبيات كودك و نوجوان در سراسر جهان اهدا ميشود نگاهي بياندازيم)، و از سوي ديگر تاثيرات بهسزايي بر ديگر قالبهاي هنري و بهويژه سينما گذاشته است (والت ديسني و «ارباب حلقهها» و اصولا" اقتباس مستقيم به كنار، «شركت هيولاها» را كه ديدهايد). اما مهمتر اين كه، تاثير فرهنگي و اجتماعي آثاري از اين گونه را بايد بيش از پيش جدي گرفت: فرهنگ ما، جامعهي ما، نيازمند آثار ادبي جذاب و خلاقانهاي است كه كتابخواني را در ميان كودكان و نوجوانان نهادينه كرده و آنها را به خواندن (يعني تخيل، كه يعني ساختن خود و دگرگون كردن دنيا) ترغيب كنند.
Labels: Book Review
1 نظر:
آقای یزدانجو
من یه شما قول می دم که تا دو سال دیگه یک کتاب پر فروش ایرانی چاپ خواهد شد .
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی