June 24, 2007

سلطان گل زرد


چند هفته­اي هست كه سايت­هاي فرهنگي و حتا خبرگزاري­هاي عمومي خارجي شمارش معكوس خود را براي انتشار جلد جديد «هري پاتر» آغاز كرده­اند: هفته­ها است كه پيش­فروش كتاب آغاز شده، پيش­بيني مي­شود ركورد فروش جلدهاي قبلي را هم بشكند، گوردون براون، نخست­وزير جديد انگلستان، خود را مشتاق مطالعه­ي آن معرفي كرده، و ... . «هري پاتر» ها چه آثار ادبي باكيفيتي باشند و چه سرهم­بندي­هاي سست و سرسري از مضامين مكرر ادبيات جادويي، يك كاركرد اصلي و ارزنده دارند: انبوهي از كودكان و نوجوانان را مجذوب دنياي داستان كرده و با ايجاد جو زنده و انگيزاننده در دنياي كتاب، تاثير جانبي مثبتي هم بر كل فرهنگ مطالعه گذاشته و افزايش استقبال عمومي از ساير آثار ادبي و انديشه­اي در پي مي­آورند.
و اين همه در حالي است كه، آن­چه از اين موج مهيج به جامعه­ي ما مي­رسد تنها ترجمه­ي سريع و عرضه­ي مقطعي آثاري از قبيل آفريده­هاي خانم كي. جي. رولينگ (كورس مترجمان براي جلو زدن از رقبا و تلاش ناشران براي سهم بيش­تر بردن از اين بازار موقتي)‌ است. بازار كتاب كودك و نوجوان ايران در اختيار نويسندگاني نظير شل سيلورستاين و رولد دال و ديگراني است كه اغلب از آثارشان چندين ترجمه وجود دارد و، در مقام مقايسه، نويسندگان ايراني بخش بسيار كوچكي از اين بازار را به خود اختصاص مي­دهند. در حوزه­ي ادبيات كودك ظاهرا" نويسندگان ايراني حضور چشم­گيرتري دارند اما باز هم به نظر مي­رسد اين حضوري اغلب اجباري و فرمايشي بوده، به عرضه­ي آثاري بي­خلاقيت و تقريبا" به­كل بي­ارزش منجر شده؛ در حوزه­ي ادبيات نوجوان هم اگر از تك­نام­هايي نظير هوشنگ مرادي كرماني بگذريم، ديگر حرفي براي گفتن نداشته­ايم.

سلطان گل زرد (نشر مركز، 1386) نوشته­ي الهه رهرونيا، رماني است كه در همين راستا، يعني خلق اثري انديشيده در عرصه­ي ادبيات نوجوان، حركت كرده و به­لحاظ موفقيتي كه از اين ره­گذر به دست آورده اثري البته ارزنده مي­نمايد. رمان روايتي است ساخته و پرداخته بر اساس يكي از افسانه­ها يا قصه­هاي عاميانه­ي ايراني، اما، چنان كه از همان ابتداي كتاب بر مي­آيد، نويسنده صرفا" در صدد اقتباس اديبانه يا به­روزآوري يك داستان ازپيش­نوشته نبوده، بل­كه­ كوشيده اين بازآفريني را با آفرينش­هاي شخصي خود همراه كند. «سلطان گل زرد»، به­عنوان يك افسانه­ي ايراني، شايد شهرت عام آن­چناني نداشته باشد اما به نظر مي­رسد عميقا" با عناصري از فرهنگ بومي و معتقدات مردمي ما پيوند خورده و از اين رو دقيقا" همان دست­مايه­اي را در اختيار نويسنده مي­گذارد كه مناسب كار او است، كاري كه به نظر مي­رسد بهره­گيري ادبي از مولفه­هاي فرهنگ بومي و پيوند دادن آن با ارزش­هاي جهاني از يك سو، و تصحيح و ترفيع خلاقانه­ي ارزش­هاي بومي به ياري مولفه­هاي فرهنگ غيربومي از سوي ديگر باشد.
از همين رو، در «سلطان گل زرد» ديوها و آدم­ها هم مولفه­هاي ايراني را به نمايش مي­گذارند و هم جلوه­هايي از فانتزي­هايي غربي را بازتاب مي­دهند، اغلب احساساتي و ساده­دل اند اما سنجيده و حساب­شده حرف مي­زنند؛ فضاها از كليشه­هاي معمول مادربزرگانه شروع مي­كنند و به رنگ­آميزي­­هاي خلاقانه و تصويرپردازي­هاي شخصي راه مي­برند؛ حوادث در سطح كلان (پراپ­وار و با دقت) بر منطق افسانه­هاي عاميانه استوار اند و با اين حال به خرده­ساختارهايي با جزئيات جذاب و ظرافت­هاي احساسي و اخلاقي ختم مي­شوند.
در نتيجه، آن­چه «سلطان گل زرد» را از كوشش­هاي مشابه متمايز مي­كند همين اشراف نويسنده بر مولفه­هاي افسانه­سرايي و همچنين آگاهي او از عناصر داستان­نويسي است. به بيان ساده، خواننده (يا منتقد) از همان صفحه­ي اول داستان در مي­يابد كه نه با يك بازنويسنده­ي ذوقي بل­كه با نويسنده­اي حرفه­اي رو به رو است كه برخلاف اكثر آثاري كه در سال­هاي اخير در كشور منتشر شده، قصد پرداختن به اين گونه­ي ادبي به­عنوان كاري جدي و باز هم حرفه­اي را دارد، و هرچه در داستان پيش­تر مي­رود بيش­تر به اين هدف نزديك مي­شود.
رمان رهرونيا البته كار بي­عيب­ونقصي نيست، از سويي اولين تجربه­ي نويسنده (يا دست كم اولين اثر منتشرشده­­ي او) در اين عرصه است و از سوي ديگر از اولين آثاري است كه، همزمان، واقع­بينانه و بلندپروزانه مي­خواهد داستاني از جنس فانتزي­هاي احساسي - آموزشي - اخلاقي ارزنده­ي ادبي بنويسد كه انبوه نوجوانان امروزي را مجذوب خود كرده­اند؛ از اين رو، بديهي به نظر مي­رسد كه «سلطان گل زرد»، در برخي موارد كلي يا جزئي (نظير ايجاد پيچش­هاي بيش­تر در پي­رنگ داستاني يا انتخاب اسامي بهتر براي شخصيت­ها)، مي­توانسته موفق­تر از اين عمل كند (به­علاوه رعايت عواملي ديگر، از جمله استفاده از تصويرسازي مناسب در داخل كتاب يا به­كارگيري طرح جلدي جذاب­تر – كاري كه البته بر عهده­ي ناشر بوده – مي­توانسته آن را كامل­تر كند)، اما با اين همه، اثر در راستايي مقتضي و به­گونه­اي موفق حركت مي­ كند. اگر هدف از پرداختن به ادبيات كودك و نوجوان در ايران ايجاد آثاري جدي در اين زمينه به همراه جاذبه­هاي جديد و برخوردار از قابليت جذب مخاطباني باشد كه اكنون در معرض انواع آثار موثر و مخصوص به خود در ادبيات و البته سينماي جهان قرار دارد، در اين ميان، «سلطان گل زرد» مي­تواند ره­آوردي شايان توجه و موردي مثال­زدني باشد.

ادبيات كودك و مخصوصا" ادبيات نوجوان در گذشته، و به­ويژه در بين ما ايرانيان (خواننده و نويسنده) اغلب دست كم گرفته شده، اما امروزه اين ژانر قديمي به­درستي مورد توجه جدي و جهاني قرار گرفته، از يك سو به­عنوان آفرينشي اصالتا" ادبي به رسميت شناخته شده (كافي است به فهرست سرسام­آور جوايزي كه هرساله در حوزه­ي ادبيات كودك و نوجوان در سراسر جهان اهدا مي­شود نگاهي بياندازيم)، و از سوي ديگر تاثيرات به­سزايي بر ديگر قالب­هاي هنري و به­ويژه سينما ­گذاشته است (والت ديسني و «ارباب حلقه­ها» و اصولا" اقتباس­ مستقيم به كنار، «شركت هيولاها» را كه ديده­ايد). اما مهم­تر اين كه، تاثير فرهنگي و اجتماعي آثاري از اين گونه را بايد بيش از پيش جدي گرفت: فرهنگ ما، جامعه­ي ما، نيازمند آثار ادبي جذاب و خلاقانه­اي است كه كتاب­خواني را در ميان كودكان و نوجوانان نهادينه كرده و آن­ها را به خواندن (يعني تخيل، كه يعني ساختن خود و دگرگون كردن دنيا) ترغيب كنند.

Labels:

1 نظر:

Anonymous Anonymous مي نويسد:

آقای یزدانجو
من یه شما قول می دم که تا دو سال دیگه یک کتاب پر فروش ایرانی چاپ خواهد شد .

9:41 PM  

Post a Comment

<<< صفحه ی اصلی

:: نقل نوشته ها مجاز و انتشار آن ها منوط به اجازه ی نويسنده است ::