آدم کتابی که من باشم
بعضی آدمها حسابی اند به این معنا که آدم حسابی اند؛ بعضیها آدم حسابی اند به این معنا که اهل حساب و کتاب اند؛ بعضیها هم مثل من فقط آدم کتابی اند -- همان حرفی که اغلب میزنند، که من فقط یک اسم پشت جلد کتابها هستم و بس
به گذشته که فکر میکنم میبینم که حق با آنها است. حاصل این یک سال گذشته برایام در کتابهایام خلاصه میشود. سال را با انتشار ویراست دوم لذت متن (رولان بارت) آغاز کردم، بعد رولان بارت (رولان بارت)، بعد فرانکولا (ی خودم)، بعد سخن عاشق (رولان بارت)، بعد اکران اندیشه (ی خودم)، و آخر هم با چاپ دوم فرهنگ اندیشهی انتقادی (که این روزها در میآید) پایان میبرم. دو کتاب دیگر هم ترجمه کردم، یکی صید قزلآلا در آمریکا (ریچارد براتیگان) و دیگری هم آشنایی با ماکیاوللی (پل استراترن)، که امیدوار ام بهوقتاش منتشر شوند. سوای اینها ویرایش کارهای خودم را برای بازچاپ آتیشان ادامه دادم، همینطور ویرایش تعدادی کتاب در نشر مرکز که البته همه بدون نام من منتشر شده یا خواهند شد
از بین آنها که ویرایش و مقابله با متن اصلیشان را بر عهده داشتم و امسال منتشر شدند بعضیها برایام جالبتر بودند. در زمینهی روانکاوی: ناخودآگاه (آنتونی ایستوپ، ترجمهی شیوا رویگریان) و من و سازوکارهای دفاعی (آنا فروید، ترجمهی محمد علیخواه). در زمینهی نظریهی فرهنگی معاصر: جامعهشناسی پستمدرنیسم (اسکات لش، ترجمهی حسن چاووشیان). در زمینهی هنر: یادداشتهای یک سینماتوگراف (روبر برسون، ترجمهی بهرنگ صدیقی) و اما آیا این هنر است؟ (سینتیا فریلند، ترجمهی کامران سپهران). در زمینهی ادبیات کودک و نوجوان: در جستوجوی نیمو (گیل هرمن، ترجمهی احمد پوری) و غول بزرگ مهربان (رولد دال، ترجمهی شهلا طهماسبی). در زمینهی ادبیات جهان: در میان گمشدگان (دن چاون، ترجمهی امیر مهدی حقیقت)، زن در ریگ روان (کوبو آبه، ترجمهی مهدی غبرایی)، و انتقام چمن (ریچارد براتیگان، ترجمهی محمد طاهری عراقی) – این آخری قرار است با اسم اتوبوس پیر همین روزها منتشر شود
حالا دلام میخواهد چندتا کتاب هم پیشنهاد کنم که اگر حوصله کردید و وقت داشتید حتما" بخوانید. اول مجموعه داستان شیوا مقانلو که نشر چشمه با عنوان کتاب هول منتشر کرده. بهگمانام یکی از کتابهای در خور تامل امسال است و نویسندهاش در درجهی اول قرار است نویسنده باشد و بعد زن و ... . تفاوت آشکارش هم به نظرم در برخورد حرفه یی با مقولهی نویسندگی است. دغدغههای فرمی، نوآوریهای فنی و مضمونی، و پرداخت روایی دقیق و حسابشده ویژگیهایی است که کار او را از سایر همردیفاناش، بهویژه سایر نویسندگان زن، متمایز میکند
کتاب بعدی همان زن در ریگ روان است. کتاب را سال گذشته در نشر مرکز ویرایش کردم. مترجم بخشهایی را که گمان میبرد مشکل ارشادی خواهند داشت ترجمه نکرده بود که من ترجمه و اضافه کردم. کتاب درست به خاطر همین بخشها در ارشاد گیر کرد! بعد نشر مرکز از اعمال اصلاحات ارشادی امتناع کرد و در نتیجه مترجم قراردادش را با نشر مرکز لغو کرد و کتاب را حالا انتشارات نیلوفر منتشر کرده – نمیدانم با چه مقدار سانسور. به هر حال، همینقدر بگویم که تمام دو ماهی را که مشغول ویرایش کار بودم ذهنام مسخر این رمان بود. کاری بود بسیار برجسته و، از بسیاری جهات، البته استثنایی
کتابی که خودم تازگی خواندم پوپر- ویتگنشتاین و ماجرای سیخ بخاری نوشتهی ادموندز و آیدینو و با ترجمهی حسن کامشاد (نشر نی) است که کتابی است سرگرمکننده و، سوای بخشهایی که به مسالهی میراث یهودی پوپر و ویتگنشتاین پرداخته و خیلی کسلکننده است، در کل خواندناش برای آشنایی با احوالات روزمرهی این دو فیلسوف بد نیست
دو کتاب دیگر هم هست که نخوانده میخواهم سفارش کنم. یکی پرواز ایکار نوشتهی ریمون کنو با ترجمهی کاوه سیدحسینی (انتشارات نیلوفر) که اولین کار نویسندهی نوگرا و خاصنویس فرانسوی است که به فارسی در میآید و آنها که پیگیر دادوستدهای فکری کنو با کالوینو و دیگران باشند قدرش را خوب میدانند. کتاب دیگر هم نادیا نوشتهی آندره برتون با ترجمهی کاوه میرعباسی (انتشارات افق) است که برای آنهایی که مثل من شور و شر نوجوانیشان را با سوررئالیستها سر کرده اند هم غنیمت است و هم نوستالژی
به گذشته که فکر میکنم میبینم که حق با آنها است. حاصل این یک سال گذشته برایام در کتابهایام خلاصه میشود. سال را با انتشار ویراست دوم لذت متن (رولان بارت) آغاز کردم، بعد رولان بارت (رولان بارت)، بعد فرانکولا (ی خودم)، بعد سخن عاشق (رولان بارت)، بعد اکران اندیشه (ی خودم)، و آخر هم با چاپ دوم فرهنگ اندیشهی انتقادی (که این روزها در میآید) پایان میبرم. دو کتاب دیگر هم ترجمه کردم، یکی صید قزلآلا در آمریکا (ریچارد براتیگان) و دیگری هم آشنایی با ماکیاوللی (پل استراترن)، که امیدوار ام بهوقتاش منتشر شوند. سوای اینها ویرایش کارهای خودم را برای بازچاپ آتیشان ادامه دادم، همینطور ویرایش تعدادی کتاب در نشر مرکز که البته همه بدون نام من منتشر شده یا خواهند شد
از بین آنها که ویرایش و مقابله با متن اصلیشان را بر عهده داشتم و امسال منتشر شدند بعضیها برایام جالبتر بودند. در زمینهی روانکاوی: ناخودآگاه (آنتونی ایستوپ، ترجمهی شیوا رویگریان) و من و سازوکارهای دفاعی (آنا فروید، ترجمهی محمد علیخواه). در زمینهی نظریهی فرهنگی معاصر: جامعهشناسی پستمدرنیسم (اسکات لش، ترجمهی حسن چاووشیان). در زمینهی هنر: یادداشتهای یک سینماتوگراف (روبر برسون، ترجمهی بهرنگ صدیقی) و اما آیا این هنر است؟ (سینتیا فریلند، ترجمهی کامران سپهران). در زمینهی ادبیات کودک و نوجوان: در جستوجوی نیمو (گیل هرمن، ترجمهی احمد پوری) و غول بزرگ مهربان (رولد دال، ترجمهی شهلا طهماسبی). در زمینهی ادبیات جهان: در میان گمشدگان (دن چاون، ترجمهی امیر مهدی حقیقت)، زن در ریگ روان (کوبو آبه، ترجمهی مهدی غبرایی)، و انتقام چمن (ریچارد براتیگان، ترجمهی محمد طاهری عراقی) – این آخری قرار است با اسم اتوبوس پیر همین روزها منتشر شود
حالا دلام میخواهد چندتا کتاب هم پیشنهاد کنم که اگر حوصله کردید و وقت داشتید حتما" بخوانید. اول مجموعه داستان شیوا مقانلو که نشر چشمه با عنوان کتاب هول منتشر کرده. بهگمانام یکی از کتابهای در خور تامل امسال است و نویسندهاش در درجهی اول قرار است نویسنده باشد و بعد زن و ... . تفاوت آشکارش هم به نظرم در برخورد حرفه یی با مقولهی نویسندگی است. دغدغههای فرمی، نوآوریهای فنی و مضمونی، و پرداخت روایی دقیق و حسابشده ویژگیهایی است که کار او را از سایر همردیفاناش، بهویژه سایر نویسندگان زن، متمایز میکند
کتاب بعدی همان زن در ریگ روان است. کتاب را سال گذشته در نشر مرکز ویرایش کردم. مترجم بخشهایی را که گمان میبرد مشکل ارشادی خواهند داشت ترجمه نکرده بود که من ترجمه و اضافه کردم. کتاب درست به خاطر همین بخشها در ارشاد گیر کرد! بعد نشر مرکز از اعمال اصلاحات ارشادی امتناع کرد و در نتیجه مترجم قراردادش را با نشر مرکز لغو کرد و کتاب را حالا انتشارات نیلوفر منتشر کرده – نمیدانم با چه مقدار سانسور. به هر حال، همینقدر بگویم که تمام دو ماهی را که مشغول ویرایش کار بودم ذهنام مسخر این رمان بود. کاری بود بسیار برجسته و، از بسیاری جهات، البته استثنایی
کتابی که خودم تازگی خواندم پوپر- ویتگنشتاین و ماجرای سیخ بخاری نوشتهی ادموندز و آیدینو و با ترجمهی حسن کامشاد (نشر نی) است که کتابی است سرگرمکننده و، سوای بخشهایی که به مسالهی میراث یهودی پوپر و ویتگنشتاین پرداخته و خیلی کسلکننده است، در کل خواندناش برای آشنایی با احوالات روزمرهی این دو فیلسوف بد نیست
دو کتاب دیگر هم هست که نخوانده میخواهم سفارش کنم. یکی پرواز ایکار نوشتهی ریمون کنو با ترجمهی کاوه سیدحسینی (انتشارات نیلوفر) که اولین کار نویسندهی نوگرا و خاصنویس فرانسوی است که به فارسی در میآید و آنها که پیگیر دادوستدهای فکری کنو با کالوینو و دیگران باشند قدرش را خوب میدانند. کتاب دیگر هم نادیا نوشتهی آندره برتون با ترجمهی کاوه میرعباسی (انتشارات افق) است که برای آنهایی که مثل من شور و شر نوجوانیشان را با سوررئالیستها سر کرده اند هم غنیمت است و هم نوستالژی
3 نظر:
گذر روزگار بسی شگفت انگیز است . گویی همین دیروز بود که که در به در دنبال فیلمنامه ویردیانا می گشتم . چون فیلم من زیر نویس نداشت . ناگهان در کتاب فروشی ، چشمم به کتاب بنفش رنگی خورد . " ویردیانا "
ترجمه پیام . سنم خیلی کم بود و به بنوئل عشق می ورزدیم ، شاید دیوانه بنوئل بودم .
با خودم گفتم باز این بچه های سینمایی ، تو کار ما دخالت کردند .
باور داشتم که یک سورئالیست ، فیلسوف است تا هنرمند . اکنون هم بر این باورم .
پیام را نمی شناختم ، اما بعدها که کتاب هایش در نشر مرکز منتشر شد ، به باور خود ، ایمان آوردم .
اما مدتها بود که پیام از سوررئالیسم حرفی نمی زند . چرا ؟ روشن نیست .
معرفی نادیا از آندره برتون دوست داشتنی ، شاید گشایشی باشد از برای سخن گفتن پیرامون سورئالیسم .
یادم می آید که سال 82 برخی دوستان دانشگاهی ما بزرگداشت بنوئل برگزار کردند ، البته هیچ یک اهل بنوئل نبودند .استاد آیدین آغداشلو ، دقیقه نود نیامد . پیام به تنهایی ... .
ماجراهای توکیو : پیام در ترجمه داستانها ، گاهی نوشته های ادبی را با نوشته های محاوره ای می آمیزد ، حال نمی دانم نویسنده این گونه نوشته یا پیام .
مثلا" : من دارم فلان کار را می کنم . واژه " دارم " ترجمه چییست ؟ .
پیام زیادی فروتن است . در روزگار کنونی که برخی با یک ترجمه ، خود را فیلسوف می انگارند ، و همه چیز را نقد می کنند ، تواضع بیش از حد درست نیست.
پیام بسیار دموکرات است . جواب دادن به منتقد ( حتی انتقاد بی مورد) از ويژگی های دموکرات گونه پیامه .
یادم می آید پیرامون موضع پیام در برابر خلیج فارس ، خشمگین شدم و چند انتقاد نمودم که برخی بی خود هم بود ، پیام در اسرع وقت به تمامی مطالب پاسخ گفت .
آرزوی موفقیت برای پیام .
دوست عزیزم، ممنون از این همه لطفی که به من داری. در مورد سوررئالیسم نمی دانم چه باید بگویم. همین قدر می دانم کتابی که مسیر زندگی ام را دگرگون کرد "با آخرین نفس های ام" (خاطرات لوئیس بونوئل) بود ... هربار که می خوانم اش برای ام تازگی دارد، و ... نمی دانم با تاثیری تا به این حد تکان دهنده چه باید کرد؟
اما در مورد ترجمه ی براتیگان. خب، من فکر می کنم وظیفه ی سنگین یک مترجم به ویژه در زمینه ی آثار ادبی بازسازی "لحن" نویسنده است، یعنی اندیشیدن به این که اگر نویسنده به زبان ما می نوشت چگونه می نوشت؟ در کار براتیگان، نکته یی که مشهود است ترکیب زبان به اصطلاح ادبی با زبان محاوره در کار او است، یعنی در عین حال که زبان راحت و روان و کمابیش محاوره گونی دارد جا به جا از تعابیر به شدت شاعرانه یی هم استفاده می کند و در کل کارش آمیزه یی از این هردو است، که این هم شاید نشانی باشد از رویکرد پسامدرنی او
باز هم ممنون
پیام جان سلام.خسته نباشی.راستش امروز رفته بودم انقلاب برای کاری که سری هم به انتشاراتِ نیلوفر زدم. در بین کتاب ها چشم ام به کتابِ "زن در ریگ روان" افتاد. یادِ نوشته ی تو اُفتادم.به آقایِ کریمی گفتم اما کاملاً مسأله ی سانسور را انکار کرد و گفت:البته می خواستند سانسور کنند اما آنقدر گفتگو و"مناظره" کردیم با مسؤلان ارشاد،که بالاخره اجازه ی کامل را گرفتیم و حالا هم کتاب بدون حذفِ یک واو چاپ شده
البته راست و دروغِ این حرف به گردنِ خودِ آقایِ کریمی. به هر رو همانجا مقداری از کتاب را خواندم و شدیداً علاقمند شدم. خیلی به نظر خوبه. حالا اگر کامل خواندم نظرم را می گویم
موفق باشی./ محمد میرزاخانی
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی