ترینهای امسال من
بعضی از "ترین" های امسالام اینها بودند -- به هزار و یک دلیل و باز هم بی هیچ دلیل
گواراترین رخداد: انتشار بدون سانسور رمانام
ناگوارترین رخداد: ناکامی در اخذ بورس دکترا بعد از دو سال دوندگی
آسوده ترین روزها: چند روزی که در شمال سر کردم
تقدیریترین رخداد: از دست دادن بعضی از دوستانام، شاید برای همیشه
تلخترین رخداد: باور کردن از دست دادن بعضی از دوستانام، برای همیشه
خوشترین توهم: آشناییهای تازه
مهمترین رخداد فکری: سخنرانی ریچارد رورتی در تهران
عبرتآموزترین رخداد سیاسی: انتخابات آمریکا
بدترین فاجعهی جهانی که رخ داد: دریالرزهی تسونامی -- تروریسم طبیعت، به قول بودریار
منفورترین رسانهی همگانی: بی بی سی
سرگرمکنندهترین پیشآمد: وبلاگنویسی
همیشگیترین حقارت: غم نان – که به قول بونوئل دلیلی برای فاحشگی هنر نیست
ساده ترین انتخاب: سرگردانی
سختترین انتخاب: سرگردانی
شگرفترین رخداد: زندگی
گواراترین رخداد: انتشار بدون سانسور رمانام
ناگوارترین رخداد: ناکامی در اخذ بورس دکترا بعد از دو سال دوندگی
آسوده ترین روزها: چند روزی که در شمال سر کردم
تقدیریترین رخداد: از دست دادن بعضی از دوستانام، شاید برای همیشه
تلخترین رخداد: باور کردن از دست دادن بعضی از دوستانام، برای همیشه
خوشترین توهم: آشناییهای تازه
مهمترین رخداد فکری: سخنرانی ریچارد رورتی در تهران
عبرتآموزترین رخداد سیاسی: انتخابات آمریکا
بدترین فاجعهی جهانی که رخ داد: دریالرزهی تسونامی -- تروریسم طبیعت، به قول بودریار
منفورترین رسانهی همگانی: بی بی سی
سرگرمکنندهترین پیشآمد: وبلاگنویسی
همیشگیترین حقارت: غم نان – که به قول بونوئل دلیلی برای فاحشگی هنر نیست
ساده ترین انتخاب: سرگردانی
سختترین انتخاب: سرگردانی
شگرفترین رخداد: زندگی
3 نظر:
چه خوب توانسته ای بعضی ازماجراهایی را که بر تو و هم نسلانت می رود در کوتاه ترین عبارت ها بریزی
شاید برایِ هر کس واقعاً پیدا کردنِ دوستِ جدید(و در مقابل، از دست دادنِ دوستانِ پیشین)از مهم ترین رویدادهایِ زندگیِ چند روزه باشد.در واقع آنقدر این دوست ها در زندگیِ انسان و در اعمالش و در رویکردش به دنیا و پدیده هایش،تأثیر می گذارند که گاه وقتی فکر می کنی،میبینی چیزی نبوده ای جز خواسته ی دوستان ات. و این دو سویه ی خوب و بد یا متفاوت دارد. از یک سو ممکن است(به قولِ گُلشیریِ عزیز)انسان کوتوله شود و سطحِ پروازِِ اندیشه و میزانِ توقعات و قوت کارهایش در همان حدّ پسند دوستان اش باقی بماند. واین مخرّب است. ولی از سویِ دیگر بودن با دوستان، می تواند از لذّت سرشارت بکند. چندگانگی و چندسویگی را ببینی. اختلافِ نظر را از نزدیک ترین راه و شیوه ای که میسّر است لمس کنی. و گاه به نااندیشیده ها و نادیده ها بیاندیشی و چشم باز کُنی.امیدوارم غمِ نان ها ... نه ولش کن. به هر رو امیدوارم وضعیتِ تحصیل و امکانات برایِ ادامه ی آن مهیا شود.و سالِ آینده و سال هایِ آینده هم بتوانیم از ثمراتِ پویایی و خستگی ناپذیریِ روح و جسم تان،استفاده کنیم و تویِ این ایران_ که دیگه خیلی از هم نسل هامون گویا قیدش را(چه در داخل چه در خارج)برایِ همیشه زده اند و حساب اش را به کرام الکاتبن سپرده اند_ از نعمتِ شماها محروم نشویم. مگر ما چه گناهی کرده ایم که مُدام باید تحققِ آرزوهایمان را در عدمِ تحقق اش ببینیم. و با شکست خو کنیم و تا شصت سالگی و هفتاد سالگی،هی به خودمان وعده بدیم که بله درست می شه ایرادی نداره و... به هر رو :شاد باشی و شاد و شاد و به دلخواهِ خودت زندگی کُنی.
و... (احتمالا")خواندني ترين حاشيه:كامنت ها!ويك چيز ديگر؛فكر مي كنم «ترين هاي»واقع بينانه اي بوداز اين جهت كه هيچ سيمرغ وياتمشكي را به هيچ كتابي اختصاص نداده ايد
دلم مي خواهد به خاطر همذات پندار پذير ترين گزينه ات؛يعني تلخي گزندهً باور براي هميشه از دست دادن بعضي از آدم ها چيزي بگويم.مثلا"از قول سلين بگويم تعداد آدم هاو اشيايي كه در گذشته ي آدم ديگر حركتي ندرند ديوانه كننده است يا ياد اظهار نظر هاي معركه ي وودي آلن بيافتم كه مي گويد: صد بار بهتر است درآپارتمان شخصي خودت زندگي كني تا اين كه در قلب و خاطر دوستانت به زندگي ادامه دهي ولي يك چيز ديگر؛ اگرآدم ها از هم دور مي شوند دليلش اين است كه دارند به افراد ديگري نزديك مي شوند.تعطيلات خوش بگذره استاد!
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی