فوکو را فراموش کنید
"این حرف درستی است که منطق فقط به سرخوردگی میانجامد. ما نمیتوانیم از پیمودن راه درازی همراه با منفیبافی و نیهیلیسم و این همه اجتناب کنیم. اما فکر نمیکنید که از آن پس درها به دنیایی مهیج تر گشوده خواهد شد؟ دنیایی که اطمینانبخشتر نیست، اما قطعن دنیایی تکاندهنده تر خواهد بود، دنیایی که در آن نام بازی همچنان چون رازی خواهد ماند. دنیایی که بازگشتپذیری و عدمقطعیت بر آن حاکم است ..." (ژان بودریار)
خوشحال ام که پس از پنج سال توانستم ترجمهی اولیهام از کار بودریار ("فوکو را فراموش کن" بههمراه گفتوگوی سیلور لوترنژه با او به نام "بودریار را فراموش کن") را با ویرایشی سرتاسری (در نشر مرکز) منتشر کنم. خودستایی نه، دلخوشی است – حاصل کارم را میبینم و لبخندی از سر خشنودی میزنم: کتابی کوچک، که درسهای بزرگی برایام داشت ... به هر رو، در توضیحاتی "برای ویراست دوم" این را نوشتهام:
راز بودریار این است که میداند نظریهها حائز هیچ "حقیقت" مطلقی نیستند و هرگز شکل ازپیشتعریفشده یی نخواهند داشت. این است که هر اثرش، افزون بر پیگیری عمده ترین ایدهها، اشکال فریبنده یی خاص خود را پی میریزد. هنوز هم بر این باور ام که "فوکو را فراموش کن" / "بودریار را فراموش کن" دوگانه یی است که به بهترین وجه این راهبرد را جامهی عمل پوشانده – هنوز هم باور دارم که این دو متن و مصاحبه، با همهی دشواری، از بهترین، دقیقترین، و خواندنیترین نوشتههای بودریار برای مشتاقان آشنایی با او است.
خوشبختانه، در فاصلهی انتشار نخستبار این کتاب تا به حال، متون متعدد و بعضن مهمی از بودریار و نیز دیگر متفکران مورد بحث به فارسی در آمده، که من هم سهمی در آن میان داشتهام. گمان میکنم با مراجعه به این منابع اکنون فهم آرای او و بازخوانی این اثر آسانتر خواهد بود – هرچند که بودریار این بخت را داشته که بیش از هر متفکر معاصر دیگری مورد بدفهمی قرار گیرد.
از این رو، در ویراست دوم پینوشتهای توضیحی و تکمیلی خود و مترجمان انگلیسی را حذف کرده، بهجای آن به تنظیم "کتابشناسی فارسی" اقدام کردهام، با این امید که، به این ترتیب، از یک سو شتاب و شدت متن اصلی را هرچه بیشتر حفظ کرده و از دیگر سو مجالی برای خواننده فراهم کنم تا خود به دیگر منابع رجوع کند.
"ویراست دوم" در واقع ترجمهیی تازه است. برای من این پنج سال گذشته با مطالعهی افزون آثار بودریار، آثار پیرامون او، و ترجمه و تالیف نوشتههایی دیگر از او و دربارهی او همراه بود. کشف نوشتههای بودریار رخدادی خیره کننده بود، و حال تجربه ایجاب میکرد تا با فاصلهگیری از شیفتگیها و شتابزدگیها، حالتی که ملازم هر کشف اولیه و شخصی است، با درک و دقت بیشتری اثر را از نو به فارسی در آورم، باز هم به این امید که، به این ترتیب، از یک سو از بابت نادرستیها و نارساییهای پیشین پوزش خواسته و از دیگر سو آن کژیها و کاستیها را به کمترین حد کاهش دهم.
Labels: Baudrillard, Book Review
11 نظر:
جستجو همیشه به" سر خوردگی" می انجامد/همیشه به "پارادوکس" می رسد/همیشه به "سرگردانی" دامن می زند...و همیشه "تکان دهنده" است."تکان دهنده"بهترین توصیفی است که در اینمورد می شود به کار برد.انتخاب بی نظیری است....و این:راز" نام بازی" ...و عدم قطعیت.../و پایین تر:نظریه ها حائز هیچ حقیقت مطلقی نیستند و هرگز شکل از پیش تعریف شده ای نخواهند داشت./ به شدت واجب عینی شد که این بهترین،دقیق ترین و خواندنی ترین نوشته ی بودریار را حتما بخوانم.
و یک چیزی :به این می گویند آموزش از راه دور:اینکه نویسنده/مترجم مخاطب را در پی سوالهای پیش آمده دنبال کتابهای دیگر بفرستد / واقعا خسته نباشید...و راستی انتخاب رنگ قبلی بیشتر به خود"فرانکولا"می آمد: کنتراست بالا و خشونتی که در رنگهایش بود.اما قطعا این انتخاب مناسب تری برای نت نوشته های" پیام یزدانجو"است.آنهم در:"این آغازی تازه است": رنگهای خانواده ی بزرگ خاکستری کنار هم نشسته اند. یک نارنجی کوچک هم توی صفحه باشد دیگر حال و هوای صفحه حرف ندارد / لبخند خشنودی تان پایدار!
http://ravi.ir/archives/cat_culture.php
راوی یه گزارش درباره قزل آلا نوشته
بابا، فرانکولا، رو کم کنی یه؟ ای ول ...
دستمریزاد آقای یزدانجوی گرامی! خیلی جذاب است که باید این کتاب را دوباره بخرم. این همه دقت و حساسیت شما ستودنیست (حتی اگر آدم مجبور باشد از هر کتا چهار پنج جلد بخرد تا نکات جدید را ازدست ندهد!). واقعا شما دارید روز به روز ما را به خود مدیونتر میکنید به خاطر متون دستاول و به شدت موردنیازی که با این همه دقت ترجمه میکنید. سپاسگزارتان هستم و برایتان آرزوی پیروزی و سرخوشی دارم.
پیام عزیز!
شکل و شمایل جدید وبلاگتان را تبریک میگویم.
فقط یک نکته در مورد متنتان میخواستم بگویم.
دیدهام که از شکل نوشتاریی چون "قطعن" بهجای "قطعا" استفاده میکنید. من درستبودن یا غلط بودن این طرز نوشتار را نمیدانم اما گمان میکنم نوشتهی آقای آشوری(آخرین پست وبلاگشان ) توضیحاتی در این مورد دادهاست.
موفق و پیروز باشید
من خيلي جلوي خودم را گرفتم كه غر نزنم ولي شمارو به خدا منظورتان از قطعن و لزومن و مثلن چيست؟ به خدا اگر بنويسيد مثلا و قطعا و لزوما ما ميفهميم. حتي اگر اين علامت كذايي بالاي الف نباشد ما كلمه را درست خواهيم خواند از شما بعيد بود اينقدر تنوين گريز باشيد مطمئنم از آنهايي نيستيد كه با علائم عربي در فارسي پدركشتگي دارندو ميخواهند از عربها كه خطشان را به ما دادند انتقام بگيرند پس چرا اصرار به اين نوآوري داريد؟خط فقط يك مشت قرارداد است و با عوض كردن مندرآوردي قراردادهاي رايج هيچ كمكي به هيچ چيزي نخواهيد كرد.
دوست عزیز، مساله اصلن (!) ستیز با قراردادها نیست؛ خیلی ساده، همان طور که شما هم اشاره کرده اید، این فقط به خاطر سهولت در خواندن متن اینترنتی است، چون ناگزیر ایم " را به جای گیومه هم به کار بریم. وگرنه، من هم مخالفتی با کاربرد تنوین ندارم.
Payam, yek noskhe az ketab ro baram befrest.
midoonam zahmat mindazamet!vali midooni ke ba vala'a khaham khoond, va badan bara minevisam ke nazaram raje be jeldesh ke be man sefaresh nadadi chi e!
address e man ro ehtemalan dari ?
Shideh Keshavarz
CL Canalejas 30,2 1
08020 BARCELONA
Barcelona - Spain
جالبه!!!
آقا با عرض شرمندگي اما من از ترجمه اصلا خوشم نيومد يعني آزار دهنده بود بخصوص كلمات كليدي بودريار رو خوب ترجمه نكرده بودي :( آيا تغيير اساسي در چاپ جديد هست ؟
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی