October 30, 2006

بينامتنيت


چاپ دوم «بينامتنيت» هم اين روزها منتشر مي­شود. كتابي است كه خودم دوست­اش دارم و خوشحال ام كه پيراسته و پاكيزه­تر شده: كل كار را بازخواني و بازنويسي و بسياري از بخش­ها را هم از نو ترجمه كرده­ام. با اين حال، سواي اصلاحات و رفع اشكالات صوري، «ويراست دوم» به­لحاظ محتوايي تفاوتي با ويراست اول ندارد؛ مفاد آن هم­چنان عبارت است از:

يادداشت مترجم
درآمد

1. خاستگاه‏ها: سوسور، باختين، كريستوا
كلام رابطه‏بنياد: سوسور
كلام اجتماعى: باختين
مكالمه‏گرايى
تل كل، فرآورى: كريستوا
از مكالمه‏گرايى به‏سوى بينامتنيت
جايگشت
باختين يا كريستوا

2. متنِ از بند رسته: بارت
از اثر به متن
مرگ مؤلف
متن خواندنى و متن نوشتنى
متن ناسازه‏وار

3. رويكردهاى ساختارگرا: ژنت و ريفاتر
بوطيقاى ساختارگرا: ژنت
فرامتنيت
پيرامتنيت
زبرمتنيت
هرمنوتيك ساختارگرا: ريفاتر
توانش ادبى

4. خوانندگان موقعيت‏مند: بلوم، فمينيسم، پسااستعمارنگرى
بازنگرى در تأثيرپذيرى: بلوم
نقشه‏ى بدخوانى
نقادى زن‏نگر و بينامتنيت
بازگشت مؤلف زن
بازگشت به باختين: فمينيسم و پسااستعمارنگرى

5. نتايج پسامدرن
بينامتنيت در هنرهاى غيرادبى
پسامدرنيسم و بينامتنيت
پسامدرنيسم و بازگشت تاريخ
بينامتنيت، زبرمتنيت، و شبكه‏ى اينترنت

نتيجه‏گيرى
كتاب‏شناسى
واژه‏نامه
نمايه‏ى نام‏ها

«بينامتنيت» را من معادل intertextuality گرفته­ام (معادل­هاي ديگر «ميان­متنيت» و «بين­المتونيت» را به دلايل آشكار كنار گذاشته­ام). انتخابي است كه همان زمان اسباب اعتراضاتي هم شد، چون تلفظ و فهم­اش مساله­ساز مي­نمود. با اين حال، با توجه به امكانات زبان فارسي و همچنين دشواري و درهم­تنيدگي انواع تركيباتي كه نظريه­پردازان ادبي با «متن» (text) ساخته­اند (از جمله زيرمتن، زبرمتن، درون­متن، برون­متن، پيرامتن، فرامتن، ابرمتن، فرامتن، ورامتن، ...، و طبعا" وجوه وصفي و اسم مصدر اين اسامي)، و در راستاي رعايت دقت، اين انتخابي ناگزير بود. پنج سال از انتشار اثر مي­گذرد، به نظر مي­رسد اين معادل به مفهومي مقبول تبديل شده: شايد انتخاب نامناسبي هم نبوده باشد.

Labels: ,

:: نقل نوشته ها مجاز و انتشار آن ها منوط به اجازه ی نويسنده است ::