شالودهشكني
ترجمهي تازهام از «شالودهشكني» بر اساس «ويراست سوم انگليسي» را نشر مركز منتشر كرده. كتاب شامل سرفصلهاي زير است:
يادداشت مترجم
سپاسگزارى
درآمد
1. ريشهها: ساختارگرايى و نقادى نو
از كانت تا سوسور: زندانخانهى مفاهيم
نقادى نو در راه ساختارگرايى؟
رولان بارت
فراسوى نقادى نو
2. ژاك دريدا: زبان عليه خود
كورى و بينش: شالودهشكنى نقادى نو
زبان، نوشتار، تفاوت
فرهنگ، طبيعت، نوشتار: روسو و لوى - استروس
3. از آوا تا متن: نقد دريدا بر فلسفه
پديدارشناسى و/ يا ساختارگرايى؟
4. نيچه: فلسفه و شالودهشكنى
نيچه، افلاتون، و سوفسطائيان
شالودهشكنى روى دو چرخ
نوشتار و فلسفه
نيچه و هايدگر
چتر نيچه
5. بين ماركس و نيچه: سياست شالودهشكنى
دريدا دربارهى هگل
ماركسيسم، ساختارگرايى، و شالودهشكنى
نيچه در برابر ماركس؟
فوكو و سعيد: سخنسرايى قدرت؟
6. ارتباط آمريكايى
شالودهشكنى «بىقيدوبند»: جفرى هارتمن و جى. هيليس ميلر
پل دومان: سخنسرايى و خرد
شالودهشكنى در محدوديت؟
«زبان عادى»: چالشى از سوى اوستين
هارولد بلوم
دريدا و بلوم دربارهى فرويد
7. نتيجهگيرى: سازهاى مخالف
ويتگنشتاين: زبان و شكاكيت
پسگفتار ويراست دوم: تأملاتى ديگر بر شالودهشكنى، پسامدرنيسم، و سياست نظريه
پسگفتار ويراست سوم
براى مطالعهى بيشتر
كتابشناسى
نمايهى نامها
در بخش «يادداشت مترجم» اينطور نوشتهام:
از هر نظر كه بنگريم، سدهى بيستم شاهد چشمگيرترين دگرگونىها - پسرفتها و پيشرفتها - در تاريخ تفكر بشرى بوده، و در اين ميان ژاك دريدا (1930-2004) بيش از هر انديشهگر ديگرى در متن تحولات فلسفى نقشآفرينى كرده، متفكرى كه دستكم در سه دههى آخر عمرش همواره از او بهعنوان بزرگترين فيلسوف زنده ياد مىشد و به هنگام مرگاش ترديدى در اين نبود كه جهان يكى از مهمترين متفكران خود، شايد تأثيرگذارترين انديشهگر قرن بيستم، را از دست داده است.
با اين حال، با وجود اعتبار بىبديلى كه دريدا اكنون دارد، آنچه امروزه با عنوان «شالودهشكنى» اشتهارى اينچنين عظيم و آسان پيدا كرده در واقع رهآورد آثارى است كه بىشك از پيچيدهترين و ديريابترين آثار پدپدآمده در عرصهى فلسفهورزىهاى امروزى بوده، آنچه او در چهار دههى گذشته در قالب آثار بسيار خود عرضه كرده از دقيقترين و دشوارترين انديشههايى است كه تاريخ تفكر به خود ديده است. اين دقت و دشوارى خود دليل بسندهيى است براى نگارش انبوهى از آثار اغلب راهگشا و راهنما براى خوانندگان ناآشنا يا كمآشنا با دريدا. كتاب كريستوفر نوريس از نخستين و بهترين درآمدهايى است كه به اين منظور نوشته شده، با گذشت بيش از دو دهه از انتشار ويراست نخست (1982) آن همچنان مؤثر و پرمخاطب مىنمايد. با اين حال، در كنار آثارى كه در اين فاصله پديد آمده و همچنين با توجه به دگرسويىها در انديشهى دريدا، اين اثرى است كه اكنون بيش از آن كه يك متن سراسر معتبر و از هر جهت جامع به نظر رسد، بهمنزلهى تأويل تاريخمند يكى از مهمترين و مشهورترين مفسران دريدا به شمار مىرود. اهميت و ارزش اين تأويل از اين بابت مضاعف مىشود كه، بهجاى بحث از تكتك آثار دريدا و ديگر شالودهشكنان پيروىِ او، يا بررسى تأثير آثار آنان در زمينههاى مختلف فكرى و فرهنگى و حتا هنرى، به تشريح و تفسير راهبردهاى خوانش و نوشتار شالودهشكن و پىآمدهاى آن براى انديشهى امروزى مىپردازد.
به موازات تحولات رخداده در سالهايى كه از انتشار اوليهى كتاب مىگذرد، نويسنده هم به چرخشهاى فكرى چشمگيرى دست زده، هرچه بيشتر از مواضع پيشين خود عدول كرده و در نهايت در »پسگفتار« هايى كه بر ويراست دوم (1991) و سوم (2002) نوشته اين دگر - انديشىها را به نمايش مىگذارد. با وجود ناهمرايى با بسيارى از نكاتى كه نوريس در اين دو پسگفتار آورده، متن اصلى آن اندازه ارزش و اهميت داشت كه بهرغم گذشت پنج سال از انتشار ترجمهى پيشينام (شيرازه، 1380)، كتاب را با افزودهها و اصلاحات كنونىاش، با ترجمهيى تازه، از نو به فارسى در آورم. اميد كه آموزنده باشد.
و يك نكته: در مورد انتخاب معادل «شالودهشكني» در ازاي Deconstruction حرف و حديث بسيار است. بهطور خلاصه، من اين معادل را از چندين جهت بر معادلهاي ديگر مرجح ميدانم، از جمله: اول، باز هم بر اين باور ام كه اين يك «قرارداد» است؛ دوم، بهلحاظ مفهومي چالشانگيزتر مينمايد؛ سوم، به اين نتيجه رسيدهام كه دريدا در دورهاي كه اين اصطلاح را مطرح كرده واقعا" در صدد «شكستن شالودهها» بوده؛ چهارم، اين معادل قابليت تركيبسازي مناسبي در زبان فارسي دارد؛ پنجم، به اين ترتيب ويژگي (خصوصيت) و تفاوت (تمايز) خود با معادلهاي غيرفني را حفظ ميكند: روي هم رفته، شايد معادلي به قدر كفايت دقيق نيست، اما به قدر ضرورت اكيد هست. و با اين حال، بحث مستدل در اين باره مجال مفصلتري ميطلبد كه شايد در آينده فراهم شد.
Labels: Book Review, Derrida
1 نظر:
دست مریزاد
خسته نباشید
Post a Comment
<<< صفحه ی اصلی